تاريخ        0  4041 reads

تاریخ کهن
قبایل بربری یا آمازیغ ساکن منطقه شمال آفریقا از دیرباز دارای روابطی گسترده با ملل و تمدنهای کهن فنیقی، کارتاژی، رومانی، وندالی و بیزانسی بوده‌اند. با این وجود هیچ یک از این تمدنها توانائی تسلط کامل بر منطقه را نداشتند. چرا که قبایل ساکن آن دارای صفات متمایزی چون ایستادگی و مقاومت و همچنین آزادیخواهی و پایبندی به فرهنگ و زبان خود بودند.
با رسیدن دعوت اسلامی به آن منطقه در سال ۵۰ هجری قمری (برابر سال ۶۶۵ میلادی) ساکنان منطقه با اهداف اسلامی آشنا گشته و در نتیجه دین نوین اسلام را پذیرا شدند.
اسلام سرانجام در سال ۱۷۰ هجری قمری (برابر سال ۷۸۶ میلادی) و بطور مشخص پس از گریز یکی از نوادگان محمد، پیامبر اسلام، معروف به مولا ادریس بن عبدالله بن الحسن بن الحسن ابن علی از دست حاکمان عباسی بغداد به صورت ریشه‌ای و بنیادین در منطقه گسترش یافته تا اینکه مراکشیان وی را به امیرالمؤمنین بودن برگزیده و پس از بیعت و اعلام وفاداری، با کمک او نخستین دولت اسلامی مستقل از خلافت مشرق عربی را بر پا نمودند که نام دولت ادریسیان را به خود گرفت.
ساکنان و حکمرانان مراکش، گذشته از تفاوتهای قبیله‌ای و ریشه‌ای خود همواره کوشیده بودند تا دین اسلام را نه تنها در سراسر کشور بلکه در مناطق جنوب و دیگر سرزمینهای آفریقایی و همچنین در مناطق شمال و کشورهایی همچون اسپانیا، پرتغال و جنوب فرانسه گسترش دهند.

ساحل بارباری – از قرن 16 تا 20 میلادی
با زوال پادشاهان محلی "بربر" در قرون 15 و 16 میلادی، نوار ارزشمند ساحلی شمال آفریقا (که بدلیل "بربرها" با نام "بارباری" معروف شده است) توجه دو قدرت مدیترانه ای آن زمان را جلب کرد.يكي اسپانیا در غرب و ديگري ترکیه در شرق.
رقابت ترکی – اسپانیایی تا قرن 16 ادامه پیدا کرد ولی سرانجام ترك‌ها به طریقي نامتعارف پیروز این رقابت شدند. ابزار پیروزی آنها این بود که به دزدان دریایی ترک اجازه دادند در طول نوار ساحلی برای خود تاسیسات بنا کنند. سرزمین های تصرف شده توسط دزدان دریایی به آنها یک پایگاه رسمی از تحت الحمایگی امپراطوری عثمانی داد.
اولین دزدان دریایی در سال 1512 در ساحل الجزایر برای خود پایگاه ساختند. دو گروه دیگر دزدان دریایی قبل از سال 1551 با قدرت در لیبی مستقر شدند.
تونس در سال 1534 توسط معروف ترین دزد دریایی – "خیرالدین" که در اروپا به نام "باباروسا" شهرت داشت – تصرف شد و در سال 1535 توسط اسپانیا باز پس گرفته شد و سرانجام در سال 1574 تحت کنترل امپراطوری عثمانی درآمد.
راهزنی دریایی دلیل و منبع اصلی در آمد تمام ترک ها در طول نوار ساحلی باقی ماند و غارت و راهزنی دریایی سرانجام فرانسه را پس از سه قرن وادار به دخالت در الجزایر کرد.
در سال 1881 تونس تحت الحمایه فرانسه شد و مراکش (کشوری که از زمان امپراطوری مارینید، تحت رهبری سلطان های محلی، بطور متزلزلی مستقل باقی مانده بود) نیز در سال 1912 تحت المایه فرانسه شد. ایتالیا در سال 1912 لیبی را از ترکیه گرفت.
بنابراین مناطق ساحل "بارباری" وارد آخرین فاز مستعمراتی قبل از استقلال شد.

دودمان‌های فرمانروا در مراکش
ادریسیان (۷۸۰-۹۷۴) (عرب)
مغراویان (۹۸۷-۱۰۷۰) (بربر)
مرابطان (۱۰۷۳-۱۱۴۷) (بربر)
موحدون (۱۱۴۷-۱۲۶۹) (بربر)
مرینیان (۱۲۵۸-۱۴۲۰) (بربر)
وطاسیان (۱۴۲۰-۱۵۴۷) (بربر)
سعدیان (۱۵۵۴-۱۶۵۹) (عرب)
علویان (۱۶۶۶- تا کنون) (عرب)
قرن هفتم پس از ورود عربها مولای ادریس حکومت اسلامی برپانمود.
پس از تشکیل دولت ادریسیان، بدین سوی، مراکش شاهد حکمرانی دودمان‌های متعددی به شرح زیر بوده‌است:
(۱۶۶۶ - تا دوران معاصر) دودمان علوی ۱۰۵۵ م - ۱۱۴۷ م) که در طول مدت حکمرانی نفوذ خود را در سراسر مغرب عربی بزرگ و اسپانیا و پرتغال گسترش داده بودند، و سپس سلسله موحدون (۱۱۴۷ م- ۱۲۶۹ م) و سپس سلسله مرینیان (۱۲۶۹ م - ۱۵۵۴ م)که معاصر شکست مسلمانان در اندلس بوده‌اند و در زمان ایشان بود که شهرهای مراکشی سبته و ملیلیه و طنجه از سوی اسپانیا اشغال شد و سپس دودمان سعدیون (۱۵۵۴ م- ۱۶۶۰ م) که خاستگاه صحرایی و بربری دارند در این کشور به فرمانروایی رسید. و در این دوره پرتغالیها شکست خورده و سلطه آنان به پایان رسید.
از سال ۱۶۶۰ میلادی سلسله شرفای علوی توسط مولای رشید در مراکش بنیان گذارده شدکه حکومت کنونی این کشور و حاکمان آن از همین دودمان بشمار می‌آیند.

افزایش اشتیاق اروپاییان 1900 تا 1912( پروسه مستعمره شدن اسپانيا)
در سال 1900 فرانسه و ایتالیا به توافق محرمانه رسیدند که طبق آن مراکش به فرانسه و لیبی به ایتالیا اختصاص یافت. در سال 1902 یک قرارداد مشابه بین فرانسه و اسپانیا برای تقسیم سرزمین مراکش بین آن دو کشور بسته شد. در سال 1904 فرانسه و بریتانیا پیمانی بستند که به موجب آن بریتانیا به فرانسه اجازه می داد در مراکش فعالیت کند (مشروط بر اینکه ساحل مقابل جبل الطارق غیر نظامی بماند) در عوض فرانسه نقش بریتانیا را در مصر قبول می کرد.
در این خلال همانطوری که قراردادها در پشت میزهای صیقلی بسته می شدند مراکش هنوز به ظاهر یک کشور مستقل بود و توسط خاندان پادشاهی- ولو بی کفایت - "الاویتی" (از زمان تسخیر فس در سال 1666) اداره می شد.
توافقی که به صورت دوستانه بین کشورهای استعمارگر فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و بریتانیا بدست آمد زمانی که ویلیام دوم امپراطور آلمان در سال 1905 برای بازدید پر زرق و برق خود به شهر طنجه - مهمترین شهر بین المللی مراکش - رفته بود، قطع شد.
او که به ظاهر برای بازدید از جامعه ی کوچک تاجران آلمانی مقیم "طنجه" به آنجا رفته بود، از موقعیت استفاده کرد و اظهار کرد که استقلال مراکش باید پایدار باقی بماند.
آشفتگی دیپلماتیک حاصل از این اظهارات باعث برگزاری یک کنفرانس در سال 1906 در الجزیره شد. با تشویق و حمایت "تئودور روزلت"، رئیس جمهور امریکا، قدرت های اروپایی دور هم جمع شدند تا در مورد رابطه فرانسه و مراکش بحث کنند. تمامی قدرتها به غیر از اطریش- بلغارستان در مقابل آلمان از فرانسه طرفداري كردند.
این کنفرانس بر استقلال مراکش صحه گذاشت اما هم زمان ، سرپرستی و نظارت بین المللی با رهبری فرانسه را به سلطان مراکش سپرد. در حقیقت این عمل معادل یک مسیر طولانی برای پذیرش مراکش به عنوان مستعمره فرانسه بود.
شیوع ناآرامی و شورش ها در مراکش بزودی فرانسه را به فرستادن یگان های بیشتر به مراکش وادار کرد که به سبب آن کنترل فرانسه روی مراکش افزایش پیدا کرد.
در سال 1911 هنگامیکه آلمان یک کشتی جنگی به "طنجه" فرستاد یک بحران بین المللی کوتاه برای فرانسه بوجود آمد. فرانسه به روش آن زمان این بحران را پشت سر گذاشت. فرانسه مقادیری از سرزمین ها را در آفریقای مرکزی به مستعمره آلمان – کامرون – واگذار کرد و در عوض آلمان ، حضور فرانسه در مراکش را پذیرفت.
تا سال 1912 سلطان مراکش برای مقابله در برابر تعدی تدریجی به قلمرواش قدرتی نداشت. به همین سبب قرارداد "فس" را امضا کرد که به موجب آن کل کشور مراکش تحت الحمایه فرانسه شد به غیر از مناطقی که خود فرانسوی ها تصمیم داشتند به منظور به رسمیت شناختن علاقه اسپانیایی ها به ساحل مدیترانه به اسپانیا تخصیص دهند. بعدها در سال 1912 در یک توافقنامه مجزا فرانسه و اسپانیا این مشکل را برطرف کردند. اسپانیا كنترل كامل تقریبا یک دهم شمالی کشور – شامل ملیله و کوتا که از سال 1497 تا1580 در دست خودش بود- را در دست گرفت.
پیشنهاد شده بود "طنجه" یک بندر بی طرف و با نظارت و مدیریت بین المللی باشد اما با شروع جنگ جهانی اول اين عملياتي شدن اين پيشنهاد به تاخیر افتاد.
تاثیر توافق سال 1912 این بود که مراکش برای چهار دهه به دو مستعمره کاملا متفاوت تبدیل شد، فرانسوی و اسپانیایی.

دهه های استعماری از 1912 تا 1956
مدیریت استعماري فرانسه و اسپانیا با نفوذ نیم میلیون اروپایی تقویت شده بود . تعدد متخصصين ماهر باعث پیشرفت هاي قابل توجه در زمینه های حمل و نقل، آموزش و سلامت شد ؛ اما همیشه مقاومت دائمی در برابر بیگانگان وجود داشت که قابل توجه ترین آنها در مراحل اولیه، پنج سال شورش "عبدالکریم" بود.
"عبد الکریم" در سال 1921 پیروزی غرورآفريني در مقابل بیش از 20000 نفر نیروی اسپانیایی بدست آورد. پس از آن "عبدالکریم" کنترل "ریف" (ساحل کوهستانی از "تتوآن" تا "ملیلا") را بدست گرفت و تا سال 1926 که در آخرین جنگش در مقابل 250000 از نیروهای فرانسه و اسپانیا -که ادغام شده بودند- شکست خورد کنترل ریف را در اختیار داشت.
پس از آن فشار برای ایجاد تغییر توسط گروهی از جوانان تحصیل کرده مراکشی ادامه یافت.
آنها خواستار آزادی سیاسی و حتی بیشتر از آن ، استقلال بودند. شروع جنگ جهانی دوم و سرنگونی ویچی – مدیر فرانسوی – توسط نیروهای امریکایی در سال 1943 که در ساحل پیاده شده بودند، کمک شایانی به آن تقاضاها کرد و در سال 1943 رئیس جمهور "روزلت" که برای کنفرانس به "کازابلانکا" آمده بود ، مخالفتش را با قانون استعماری فرانسه اعلام کرد.
در سال 1944 جشن استقلال توسط سلطان مراکش (محمد پنجم) - که بطور ضمنی مورد حمایت امریکا بود - شکل گرفت. سرانجام در سال 1952 فرانسه تصمیم قاطعی برای مقابله با حرکت استقلال گرفت. رهبران استقلال دستگیر شده و سلطان مراکش عزل و به تبعید فرستاده شد. نتیجه این عمل بوجود آمدن شورش های مسلحانه و رشد سریع تروریسم در سال 1955 بود. این اتفاقات با بحران بزرگتر فرانسه در الجزایر همزمان شد ؛ مستعمره ای با ساکنین فرانسوی بیشتر!
در این وضعیت مقاومت دولت فرانسه درهم شكست؛ محمد پنجم از تبعید برگردانده شد و در نوامبر سال 1955 دولت فرانسه قانون استقلال مراکش را پذیرفت که در سال 1956 این قانون اجرائی شد. یک ماه بعد همین اتفاق برای قسمت مستعمره ای اسپانیا رخ داد. توافقنامه نوامبر به نظارت بین المللی بر "طنجه" نیز پایان داد. امری که به صورت کامل در سال 1960 توسط سایر کشورها نیز پذیرفته شد. مراکش به مرزهای قبل از مستعمرگی بازگشت و اداره کشور مانند قبل به دست خاندان حکومتی افتاد.

پادشاه آفریقایی از 1957
سلطان محمد پنجم زمانی که در کشور تازه مستقل شده مراکش حکومت می کرد قصد خود را مبنی بر تبدیل حکومت خود را به حکومت مشروطه اعلام کرد. اولین حرکت او در این راستا تبدیل خود از سلطان به پادشاه بود.
اودر سال 1957 لقب شاه را برای خود برگزید. انتخابات دولتی در سال 1960 برگزار شد و شاه خود نقش نخست وزیری را به عهده گرفت و پسرش، "حسن" به عنوان نایب و قائم مقام وي تاج گذاری کرد. قانون اساسی معهود تا سال 1962 به تعویق افتاد اما قبل از آن محمد پنجم مرد. پس از مرگ پدر ، "حسن"برای حدود چهل سال بر مراکش حکمرانی کرد. او اغلب حقوق مدنی مخالفین سیاسی اش را نادیده می گرفت اما در مجامع بین المللی موفق بود. او از تلاش برای کودتا (مهمترین آنها در سال 1971 اتفاق افتاد) و شورش های دوره ای (به خصوص در سال 1981 در کازابلانکا) علیه اش جان سالم به در برد. تلاش هایی برای رفرم قانونی وجود داشت و انتخابات مجلس یکی از ویژگی های زندگی مرکشی ها شده بود ولی قدرت اصلی تا زمان مرگ شاه در سال 1999 همچنان در دست او بود. پس از آن حکومت به پسرش، محمد ششم رسید.
ویژگی بین المللی حکومت حسن منازعات ارضی با همسایگان جدید خود؛ الجزایر و موریتانی بود. در زمان استعمار فرانسه، مرز بین مراکش و الجزایر به ضرر مراکش، دوباره ترسیم شد. عدم پذیرش مرزهای موجود توسط شاه حسن به دلیل اهمیت اقتصادی منطقه ی مورد مناقشه بود که دارای معادن غنی سنگ آهن بود. در سال 1970 توافقی بدست آمد که به موجت آن سنگ آهن با مشارکت هر دو کشور استخراج می شد.
جدال دیگر در سمت جنوب بود که دارای اهمیت و مدت زمان بیشتری بود. این جدال مربوط به موریتانی و صحرای غربی بود. در سال 1960 حسن مدعی شد که مراکش حق تاریخی نسبت به موریتانی دارد. اما او از سال 1969 خط مشیش را عوض کرد و انرژی خودش را روی پیروزی بر صحرای غربی متمرکز کرد.

صحرای غربی از سال 1976
صحرای غربی از سال 1884 مستعمره اسپانیا بود و به همین علت به صحرای اسپانیایی معروف شده است. این منطقه یک ناحیه کویری است بین موریتانی و اقیانوس که ساکنان آن قبایل چادر نشین اند. ارزش این ناحیه تا زمانی که در سال 1963 رسوبات فسفات در آن کشف شد کم به نظر می آمد.
در سال 1970 این ناحیه مورد مجادله بین اسپانیا و دو کشور همسایه؛ مراکش و موریتانیا بود. در سال 1975 هیئت اعزامی سازمان ملل گزارش داد که ساکنان پراکنده آن منطقه خواستار استقلال اند و باید به آنها اجازه داده شود که آینده شان را خودشان در دست بگیرند. این گزارش پاسخ نمایشی از سوی شاه مراکش داشت. او یک راه پیمایی با حدود 350000 غیرنظامی مراکشی به آن سوی مرزهای مراکش به راه انداخت. قطعا آراي این افراد درباره آینده این منطقه، برای مراکش قابل اعتماد بود.
با توجه به این مقدار توجه و عزم، اسپانیا از ادعای خود بر صحرای غربی عقب نشینی کرد. صحرای غربی در سال 1976 به سازمان ملل سپرده شد تا مدیریت مراکشی – موریتانیایی را به هم متصل کند.
موفقيت اين توافقنامه در هاله اي از ابهام بود زیرا در سال 1973 اتفاق مهمي بوقوع پيوست ، در این سال طرفداران پلیساریو (جبهه مردمی برای آزادی سگویا الحمرا و ریود اورو) چریک هایی که از طرف لیبی و الجزایر حمایت می شدند موریتانیا و مراکش را عاجز کرده بودند.
در سال 1976 اين گروه چريكي موجوديت خود را بعنوان يك ايالت مستقل با نام " جمهوری دموکراتیک صحرای عرب" اعلام كردند .
دولت موقت آنها توسط هفتاد کشور به رسمیت شناخته شد.
در تقسیم صحرای غربی پس از عقب نشینی اسپانیایی ها، مراکش دو سوم شمالی (منطقه دارای رسوبات فسفات) را از صحرای غربی بدست آورد. شاید به دليل نتایج این تقسیم بندی موریتانی مبارزه با پلیساریو را کنار گذاشت و در سال 1979 با او به صلح رسید. پاسخ مراکش به این صلح، ضمیمه کردن سهم موریتانی به دو سوم خودش بود.
بنابراین جدال تبدیل به یک جنگ مستقیم بین پولساریو و مراکش شد. مراکشی ها قسمت های با ارزش خود را در برابر حمله پولساریو تقویت کردند. سرانجام با میانجیگری سازمان ملل در سال 1988 مذاکرات صلح شروع شد و در نهایت در سال 1991 به آتش بس منجر شد.
پیشنهاد سازمان ملل که از طرف دو سمت مخاصمه پذیرفته شد این بود که رفراندوم برگزار شود و مردم منطقه خودشان انتخاب کنند که می خواهند با پولساریو مستقل باشند یا با مراکش متحد شوند.
11 سال گذشت و هنوز رفراندم برگزار نشده است. به دلیل اینکه دو طرف تاكنون بر سر واجدين شرایط رای دادن بتوافق نرسيده‌اند. (با توجه به اینکه مراکش به انتقال هزاران مراکشی برای اقامت در آن منطقه ادامه می دهد.) این مشکل بسیار جدی و مهم است.

تاریخچه سیاسی مراکش
مراكش کشوری است در شمال غربی آفریقا كه اعراب آن را "مغرب" می‌نامند و به معنی محل غروب آفتاب است. اين كشور داراي ساحلی طولانی با اقیانوس اطلس دارد و‌ از شمال به‌ جبل‌الطارق و دریای مدیترانه‌ می‌رسد. مراكش از شرق با الجزایر، از غرب با اقیانوس اطلس، از جنوب با کشور موریتانی و از شمال با دریای مدیترانه‌ همسایه‌ است. تاریخ مراکش با بربرها آغاز می شود، بربرها سکنه اولیه و اولین قومی بودند که از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد در این منطقه ساکن شدند. در سال ۱۴۶ قبل از میلاد، هنگامی که روم باستان در طی گسترش امپراطوری خود، کارتاژ را تسخیر کرد، بر این منطقه نیز مسلط شد و شواهد حضور رومیان در اين منطقه همچنان در خرابه‌های ولوبیلیس (Volubilis) وجود دارد.
هنگامی که امپراطوری روم رو به زوال گذاشت، مراکش ابتدا توسط وندل ها که قبیله‌ای از ژرمن‌ها بودند تصرف شد و بعد در قرن هفتم میلادی به مالکیت اعراب درآمد. هر چند حکومت خارجی اعراب کمی بیش از یک قرن دوام داشت، اما دین اسلام همواره در فرهنگ مراکش باقی ماند. در قرن پانزدهم ميلادي كشورهاي اسپانیا و پرتغال نفوذ خود را در مراکش آغاز كردند. فرانسه در سال 1911ميلادي رسماً بخش عظيمي از این کشور را تحت‌الحمايه خود كرده و اسپانیا نیز تعدادی از مناطق دور افتاده را تحت تسلط گرفت. از این سال به بعد مبارزه علنی مردم علیه سلطه فرانسه تحت رهبری "عبدالکریم خطاب" آغاز می‌شود.
در سال ۱۹۲۷ میلادی، "محمدبن یوسف" (محمد پنجم) به تخت سلطنت می‌نشیند و به پدر استقلال مراكش شهرت می‌یابد. فرانسه که حاضر به قبول استقلال مراكش نبود سعی کرد از برخی عناصر مرتجع علیه محمد پنجم استفاده کند و سرانجام محمد پنجم را به همراه خانواده‌اش به ماداگاسکار تبعید کرد. تبعید محمد پنجم نقش مثبتی در تحقق استقلال این کشور ایفاد کرد و مردم خواستار بازگشت وی و اعلام استقلال کشور شدند. در ۱۶ نوامبر ۱۹۵۵ ميلادي محمد پنجم به کشور بازگشت و در ۳ مارس ۱۹۵۶ ميلادي فرانسه استقلال کشور مراكش را به رسمیت شناخت.
استعمار اسپانيا نيز در تاريخ 7آوريل 1956ميلادي نيروهاي خود را از مناطق استعمارشده تخليه نمود. كشور مراكش در بيست و دوم همان ماه به عضويت سازمان ملل متحد درآمد. پس از استقلال مراكش ملک محمد پنجم (تا مارس ۱۹۶۱ ميلادي)، ملک حسن دوم (تا ژوئیه 1۹۹۹ ميلادي) بر تخت سلطنت می‌نشینند و از آن زمان تا کنون نیز ملک "محمد ششم "بر این کشور حکومت دارد.
شايد بتوان مهم‌ترين مسئله‌اي را كه مراكش از سال‌هاي پس از استقلال با آن مواجه شده‌ است را استقلال طلبي مردم صحراي باختري در غالب فعاليت‌هاي "جبهه آزاديبخش پوليساريو" دانست. صحراي باختري منطقه ‌اي به وسعت 226 هزار كيلومتر مربع و 267 هزار نفر جمعيت مسلمان در شمال غرب آفريقا است كه از هنگام خروج استعمار اسپانيا از منطقه در سال 1975 ميلادي، از نظر سياسي در حالتي بحراني و بلاتكليف به سر مي‌برد. با خروج استعمار اسپانيا؛ «جبهه مقاومت پوليساريو» در صحراي باختري اعلام استقلال كرد و نام «جمهوري دموكراتيك عربي صحراي باختري» را بر آن نهاد، اما دولت مراكش با تاكيد بر اين كه صحراي باختري بخشي از خاك اين كشور است، همه منطقه را به اشغال خود درآورد. به گونه اي كه هم اكنون يك سوم خاك صحراي باختري شامل نواحي مركزي تا مرزهاي الجزاير و موريتاني در اختيار جبهه پوليساريو قرار دارد و باقي مناطق مجاور مراكش طي سالهاي متمادي توسط اين كشور اشغال شده است.
لازم به ذكر است كه "پوليساريو" نام اختصاري جبهه آزادي بخش مردم صحراي باختري است كه از حروف اول انگليسي (الجبهة الشعبية لتحرير الساقية الحمراء ووادي الذهب) به معناي جبهه ملي آزاديبخش ساقية الحمراء و وادي الذهب گرفته شده است. اين جبهه در 10 مي 1973 ميلادي يعني هنگامي كه هنوز استعمار اسپانيا بر اين مناطق حاكم بود شكل گرفت. اولين حمله جبهه به مواضع اسپانيا در منطقه "الخنگه" در تاريخ 20 مي 1973 ميلادي اتفاق افتاد و به مبداء مبارزات استقلال طلبانه صحراي باختري تبديل شد. نزاع ميان جبهه پوليساريو و دولت مراكش تا دوران كنوني ادامه داشته و هنوز راه‌حلي مناسبي براي حل اين مسئله از سوي دو طرف اتخاذ نشده است.

گاهشمار رویدادهای مراکش
۱۸۶۰ - اختلاف با اسپانیا بر سر شهر سبته
۱۸۸۴ - اسپانیا در سواحل مغرب مستعمره ایجاد می‌کند
۱۹۰۴ - فرانسه و اسپانیا بر سر موضوع مناطق تحت حاکمیت در مغرب به توافق می‌رسند.
۱۹۰۶ - کنفرانس الجزیراس در خصوص چگونگی تعرفه بین فرانسه و اسپانیا در منطقه
۱۹۱۲ - قرارداد فاس برای قیمومیت مراکش توسط فرانسه
۱۹۲۱-۶ قیام ریف و سرکوب آن توسط اسپانیا و فرانسه
۱۹۵۶ استقلال مراکش
۱۹۵۷. ملک محمد پادشاه اعلام می‌شود.
۱۹۶۱ - مرگ ملک محمد و جانشینی حسن دوم
۱۹۶۳ - اولین انتخابات
۱۹۶۵ - اعلام وضعیت نظامی و فرار مهدی بن برکه به الجزایر
۱۹۷۱ - کودتای ناکام نظامیان صخیرات
۱۹۷۳ - قیام پولیساریو علیه اسپانیا
۱۹۷۵ - راهپیمایی ۳۵۰ هزار نفری برای تصرف شهر عیون و صحرای غربی
اسپانیا از صحرا خارج شد و صحرا را به مراکش و موریتانی واگذار نمود..
۱۹۷۶ - نبرد الجزایر و مراکش
۱۹۸۳ - دیدار رهبران الجزایر و مراکش
۱۹۸۴ - مراکش در اعتراض به حضور پولیساریو سازمان وحدت آفریقا را ترک کرد.
۱۹۸۸ - برقراری روابط دیپلماتیک بین الجزایر و مراکش
۱۹۹۱ - آتش بس بین پولیساریو و مراکش
۱۹۹۸ - اولین دولت توسط مخالفان شاه حسن تشکیل می‌شود
۱۹۹۹: درگذشت شاه حسن دوم بر تخت نشینی محمد ششم
۲۰۰۱ - بازدید ملک محمد از صحرا
۲۰۰۲- موافقت اسپانیا و مراکش در خصوص جزیره پرخیل و عادی سازی روابط دو کشور
۲۰۰۲ - کشف توطئه بمب گذاری در تنگه جبل طارق
۲۰۰۳ می‌۱۶- ۴۱ نفر در عملیات انتحاری در کازابلانکا به قتل رسیدند.
۲۰۰۴ قرارداد تجارت آزاد با آمریکا
اکتبر ۲۰۰۵ کشته شدن ۱۴ مهاجر سری در ملیله توسط مرزبانان اسپانیا و مراکش
ژانویه ۲۰۰۶ ملک محمد گزارش هیات عدالت و سازش مبنی بر اینکه ۶۰۰ نفر در دوره ملک حسن به قتل رسیده‌اند و شایسته اعاده آبرو و جبران خسارت هستند را تائید کرد.

View this article in PDF format Print article
Other articles in this category
مراکش در یک نگاه
جغرافیا
تاريخ
فرهنگ
اقتصاد
سیاست
نظامی