-
128
۱۳۹۳/۵/۵
| دفعات بازدید: 114
مردم کشورهای مالی، سنگال و نیجریه در
آفریقا با حضور حداکثری در راهپیمایی روز جهانی قدس با فلسطینیان اعلام همبستگی
کردند.
راهپیمایی شیعیان نیجریه
به گزارش پایگاه خبری الیوم السابع، کشورهای نیجریه، سنگال و مالی هم روز جمعه
(93/5/3) به مناسبت روز جهانی قدس شاهد تظاهرات برای اعلام
همبستگی با ملت فلسطین و محکومیت حملات اسرائیل علیه نوار غزه بود.
در داکار، پایتخت سنگال صدها تن با برپایی تظاهرات ضمن اعلام حمایت از فلسطینیان،
خواستار قطع روابط کشورشان با رژیم اشغالگر صهیونیستی شدند.
مالی هم که برای اعلام همبستگی با فلسطینیان روز قدس را عزای عمومی اعلام کرده بود
شاهد راهپیماییهای باشکوه در محکومیت اسرائیل بود.
صدها تن در باماکو، پایتخت مالی و برخی از شهرهای دیگر این کشور روز جمعه
(93/5/3) به خیابانها آمدند و خواستار مداخله جامعه جهانی
برای توقف فوری جنگ در غزه شدند.
هزاران تن در خیابان های شهر کانو دومین شهر بزرگ نیجریه با سر دادن شعار، جنایات
رژیم اشغالگر اسرائیل در کشتار جمعی فلسطینیان را محکوم کردند.
در این تظاهرات، مردان با لباس های سفید و زنان با چادرهای سیاه مسیری شش کیلومتری
را در خیابان های کانو پیمودند و شعارهای مرگ بر اسراییل و مرگ بر آمریکا سر دادند.
این تظاهرات به ابتکار و فراخوان یک گروه شیعه موسوم به «جنبش اسلامی نیجریه» بر پا
شد.
محمد توره، یکی از مسئولین ساماندهی تظاهرات در بیانیه ای که بین تظاهرات کنندگان
منتشر کرد از مردم نیجریه خواست از هر طائفه ای که هستند با یکدیگر برای پایان دادن
به جنایات گروه شورشی و تکفیری بوکوحرام در نیجریه متحد شوند.
این در حالی است که پلیس نیجریه به راهپیمایی هزاران شیعه نیجریه ای در شهر زارا در
ایالت کادونا در شمال نیجریه حمله و دستکم 11 تن را به
شهادت رساند.
این راهپیمایی بدون هرگونه خشونت و یا حادثه خاصی برگزار شده و مشخص نیست نیروهای
ارتش به چه دلیل دست به این حمله زدهاند.
آفریقای جنوبی، تونس، مغرب و موریتانی هم از جمله دیگر کشورهای آفریقایی بودند که
به مناسبت روز جهانی قدس شاهد تظاهرات مردمی بود.
-
128
۱۳۹۳/۲/۲
| دفعات بازدید: 112
در دورانهای مختلف، معیار ثروت و قدرت
اغلب با مالکیت برخی از ارزش مندترین و بهترین الماسها، سنگهای قیمتی و فلزات
گران بها سنجیده شده است. بسیاری از الماسهای بزرگ و نفیس جهان شهرت خود را به
واسطه زیبایی طبیعی و افراد مشهوری که آن ها را در اختیار داشتهاند، کسب کردهاند.
برخی از الماسها در حراجیهای مطرح جهان به قیمتهایی بیش از 10 میلیون
دلار فروخته شده که ارزش ویژه این سنگ باشکوه را بیش از پیش مشخص می سازد.
از این رو، در ادامه این مطلب برخی از بزرگ ترین و مشهورترین الماسهای جهان را
که در قاره فقیر آفریقا کشف شده اند معرفی می کنیم.
الماس ستاره هزاره - 203.04 قیراط
(40.608 گرم)
این الماس فوق العاده زیبا دومین الماس بزرگ بی رنگ درجه D جهان محسوب می شود.
الماس "ستاره هزاره" چه از نظر درونی و چه از نظر بیرونی بی نقص بوده و شکلی شبیه
اشک دارد. این الماس در منطقه "Mbuji-Mayi" کشور جمهوری دمکراتیک کنگو و در سال
1990 کشف شده و سنگ اصلی آن 777 قیراط وزن داشته است. ارزش الماس ستاره هزاره
نامشخص بوده، اما از بیمهای 100 میلیون پوندی برخوردار است.
الماس صلیب سرخ - 205.07 قیراط
(41.014 گرم)
الماس "صلیب سرخ" به رنگ زرد قناری بوده و در سال 1901 در معادن "کیمبرلی" آفریقای
جنوبی کشف شده است. در سال 1918، این الماس از سوی جامعه صلیب سرخ بریتانیا برای
فروش هنری که توسط حراجی "کریستی" در لندن برگزار شد، اهدا شد. این الماس زیبا
دارای صلیب مالتی مشخصی در سطح رویی خود بوده و ارزش آن بیش از 2 میلیون پوند
برآورد شده است.
الماس د بیرز - 234.65 قیراط
(46.930 گرم)
این الماس در سال 1888 در معادن "کیمبرلی" آفریقای جنوبی کشف شده و سنگ اصلی آن
428.5 قیراط وزن داشته است. "د بیرز" بزرگترین الماسی بود که در آن زمان از چهار
معدن کیمبرلی کشف شده بود. بزرگترین الماس هشت وجهی جهان در سال 1928 توسط کارتیه
در گردنبند تشریفاتی "پاتیالا" (Patiala) به کار گرفته شد. ارزش این الماس نامشخص
است.
الماس جوبیلی - 245.35 قیراط
(49.070 گرم)
سنگ اصلی این الماس 650.80 قیراط وزن داشته و در سال 1895 در معدن "جاگرزفونتین"
آفریقای جنوبی کشف شد. سنگی هشت وجهی و با شکلی نامنظم به آنچه که اکنون شاهد آن
هستیم مبدل شده که از نظر اندازه و خلوص، الماسی استثنایی محسوب می شود. در ابتدا،
این الماس به نام "ریتز" شناخته می شد، اما در سال 1897 و به افتخار شصتمین سالگرد
تاجگذاری "ملکه ویکتوریا" به "جوبیلی" تغییر نام داد. ارزش الماس بی رنگ درجه E
جوبیلی نامشخص است.
الماس سنتنری - 273.85 قیراط
(54.770 گرم)
الماس "سنتنری" در ژوییه 1986 کشف شد و سنگ
اصلی آن 599 قیراط وزن داشت. این الماس توسط تیمی به رهبری "گابریل تولکووسکی" تراش
خورده است. پس از برش نهایی، الماس سنتنری با درجه رنگی D دارای 247 سطح کوچک شد.
مالک فعلی، مکان نگهداری و ارزش این الماس نامشخص بوده، اما در سال 1991 به ارزش
100 میلیون دلار بیمه شده است.
الماس روح گریسوگونو - 312.24
قیراط (62.448 گرم)
الماس "روح گریسوگونو"، بزرگترین الماس تراش خورده سیاه جهان است. این سنگ قیمتی در
غرب آفریقای مرکزی یافت شده و وزن سنگ اصلی آن پیش از تراش خوردن برابر با 587
قیراط بوده است. "فواض گروسی" از تکنیک سنتی "مغولی" برای تراش دادن آن در کشور
سوئیس استفاده کرده است. این الماس زیبا روی رکابی از جنس طلای سفید که با 702
الماس کوچک - در مجموع به وزن 36.69 قیراط - پوشیده شده، قرار گرفته است. ارزش و
مالک فعلی آن نامشخص است.
الماس کالینان دو
یا ستاره کوچک تر افریقا - 317.4 قیراط (63.480 گرم)
"کالینان دو" (Cullinan
II) یا ستاره کوچکتر افریقا (Lesser Star of Africa)، دومین الماس بزرگی است
که از سنگ اصلی "کالینان" برش خورده و چهارمین الماس جلا خورده بزرگ جهان محسوب می
شود. سنگ اصلی به افتخار "سِر توماس کالینان" که معدن "پریمیر" در آفریقای جنوبی را
افتتاح کرد، نامگذاری شده بود. کالینان دو الماسی بی رنگ با درجه D بوده و در مرکز
تاج سلطنتی بریتانیا قرار گرفته است. ارزش این الماس فوق العاده حدود 200 میلیون
دلار برآورد شده است.
الماس بی نظیر (اینکامپربل) -
407.48 قیراط (81.496 گرم)
الماس "بی نظیر" در سال 1984 توسط دختر
کوچکی که از میان قلوه سنگهایی در نزدیکی معدن الماس "MIBA" جمهوری دمکراتیک کنگو
عبور می کرد، کشف شد. وزن سنگ اصلی آن برابر با 890 قیراط بوده و پس از تراش خوردن،
بزرگترین الماس قهوهای جهان محسوب می شد. اما بعدها و به منظور نقص درونی کمتر،
وزن آن به 407.5 قیراط کاهش یافت. الماس بی نظیر از رنگ قهوهایزرد جالب توجهای
سود می برد و ارزش آن حدود 20 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس کالینان یک (الماس ستاره
بزرگ آفریقا) - 530.20 قیراط (106.040 گرم)
این الماس اشکی دارای 76 سطح کوچک است.
"کالینان یک" (Cullinan I) یا ستاره بزرگ آفریقا (Great Star of
Africa) بزرگ ترین الماس در میان 9 الماسی بوده که
از سنگ اصلی 3106 قیراطی آن برش خورده است. ارزش الماس بی رنگ درجه D کالینان یک که
به نام "ستاره آفریقا" نیز شناخته می شود حدود 400 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس جوبیلی طلایی - 545.67
قیراط (109.134 گرم)
الماس "جوبیلی طلایی" در سال 1985 و در
معدن "پریمیر" آفریقای جنوبی کشف شد. این الماس توسط "گابریل تولکووسکی" برش خورده
است. ارزش این الماس سنگین وزن بین 4 تا 12 میلیون دلار برآورد شده است.
-
128
۱۳۹۳/۶/۱۲
| دفعات بازدید: 112
-
128
۱۳۹۳/۱/۱۰
| دفعات بازدید: 110
محوطههای فسیلهای
انسانهای اولیه استرک فونتن، سوآرتکرانز، کرومدرائی و پیرامون
(Fossil Hominid Sites of Sterkfontein,
Swartkrans, Kromdraai, and Environs)
S24 09 31.0 E29 10 37.0
تاریخ ثبت: 1999
تاریخ گسترش: 2005
جمجمه فسیل معروف تائونگ، نمونهی از گونه اوسترالوپیتکوس آفریکانوس ، در
این منطقه در سال 1924 پیدا شده است. دره مکاپان نیز در ین
منطقه واقع شده است و در غارهای باستانی بسیار خود بقاهای
سکونت و تکامل انسان، به قدمت 3/3 ملیون سال، حفظ کرده است. آثار به جا مانده در
این ناحیه خاستگاه و تاریخ تکامل انسان را مشخص میکنند.
فسیلهای یافت شده ما را قادر کردهاند تا گونهی مختلف
انسانهای اولیه را شناسائیکنیم. از جمله آنها میتوان به
پارانثروپوس با قدمت 5/2 تا 5/4 ملیون سال و نیز اختراع آتش در 8/1 تا 1 ملیون سال
پیش اشاره کرد. این منطقه در سال 2005م
گسترش پیدا کرده است.
پارک تالابی سنت لوئیس
(Greater St Lucia Wetland Park)
S27 50 20 E32 33 00
تاریخ ثبت: 1999
فریندهای ناشی از باد، رودخانه و دریا در این
محوطه موجب تشكیل اشكال مختلف پوشش سطح زمین، از جمله صخرههای مرجانی، ساحلهای
طویل شنی، تپههای ساحلی، دریاچههای به هم پیوسته، مرداب و نیز تالابهای وسیع با
پوشش گیاهی نی و پاپیروس شده است.
تعامل محیط زیست نامتجانس پارك با سیلهای و طوفانهای
عظیم ساحلی و نیز مكان جغرافیایی بینابینی آن میان آفریقای
حاره ای و نیمهحاره ای، موجب
تنوع زیستی فوقالعاده و گونهزایی مداوم در
این محوطه شده است. چینش موزائیكی این
اشكال مختلف زیستگاهها و پوشش زمین كنار هم موجب یجاد چشماندازی فوقالعاده در
این منطقه شده است. این محوطه زیستگاه
های حیاتی برای طیف وسیعی از گونههای متعلق به
محیطهای دریایی، تالابی و ساوانایی
قاره آفریقا است.
دلیل ثبت:
پارك سنت لوئیس شامل سیزده منطقه حفاظت شده همجوار ميشود كه وسعتشان در مجموع
بالغ بر 234 هزار هكتار ميشود. این محوطه بزرگترین
اكوسیستم مصب رودخانهای در آفریقا است و جنوبیترین
صخرههای مرجانی قاره آفریقا را در خود جای داده است. فرایندهای
مداوم رودخانهی، دریایی و بادی در این
محوطه موجب تنوع اشكال سطح زمین و ایجاد اكوسیستمهای متنوع
شدهاند كه از جمله آنها میتوان به درههای وسیع زیرآبی،
سواحل شنی، تپههای جنگلی و نیز موزائیكی از تالاب، چمن
زار، جنگل، دریاچه و ساوانا اشاره كرد. تنوع مورفولوژیك و نیز وقوع سیلها و
طوفانهای بزرگ، موجب یجاد فریندهای مداوم تكاملی در منطقه شده است. از جمله
پدیدههای طبیعی فوقالعادهی كه در این پارك به چشم میخورند،
میتوان به افزیش و كاهش چشمگیر میزان نمك موجود در آب
دریاچهها، تعداد بسیار لاكپشتهایی كه در ساحل تخم ميگذارند، مهاجرت نهنگها،
دلفینها و كوسهها در فواصل دور از ساحل، جمعیت زیاد پرندگان آبی از جمله پلیكان،
لكلك، حواصیل و چلچله درییی اشاره كرد. موقعیت خاص جغرافیایی
این پارك در حدفاصل آفریقای حارهای
و نیمهحارهای و نیز موقعیت ساحلی آن موجب تنوع زیستی بینظیری
در این پارك شده كه وجود 521 گونه پرنده، تنها نمونه كوچكی
از آن است.
جزیره روبن
(Robben Island)
S33 48 E18 22
تاریخ ثبت : 1999
جزیره روبن در زمان های مختلف طی قرون 17م تا 20م
به عنوان زندان ، بیمارستان مخصوص گروه های
طرد شده اجتماع و پیگاه نظامی، مورد استفاده قرار میگرفت. ساختمان های
واقع در این جزیره، به ویژه بناهایی
که مربوط به اواخر قرن بیستم است، مانند زندان امنیتی زندانیان سیاسی، از پیروزی
دموکراسی و شکست استبداد و تبعیض نژادی حکایت می کند.
پارک اوکاهلامبا/دراکنزبرپ
(UKhahlamba/Drakensberg Park)
S29 23 00 E29 32 26
تاریخ ثبت : 2000
این پارک با صخرههای بازالتی و خاکریزهای شنی از زیبایی
طبیعی بی نظیری برخوردار است. علف زارهای واقع در ارتفاعات،
رودخانههای بکری که در درهها جاری است و تنگههای بین صخرهها به زیباییهای
این منطقه افزوده است. زیستگاههای متنوع این
پارک گونههای مختلف گیاهان و جانوران بومی و غیر بومی در معرض انقراض، به ویژه
پرندگان و درختان را در خود جای داده است. علاوه بر آن،
این منطقه تماشایی دارای
غارها و پناهگاههای صخره ای بسیاری نیز هست که بزرگ
ترین مجموعه نقاشیهای 4000 ساله آفریقا، جنوب صحرا، متعلق به اقوام سان را
در این غارها میتوان یافت. نقاشیهای روی صخرهها از لحاظ
کیفیت، تنوع موضوع و چگونگی به تصویر کشیدن حیوانات و انسانها استثنیی و
بینظیرند. این نقاشیها نمادی از حیات روحانی اقوام سان
بوده که دیگر در این منطقه زندگی نمیکنند.
منبع:یونسکو
-
128
۱۳۹۳/۶/۴
| دفعات بازدید: 99
شورشیانی که به خانه بازمیگردند،
میتوانند ترکیب خطرناکی از باورهای تروریستی و تجربه عملیات تروریستی را به
کشورهای خود بیاورند که میتواند باعث گسترش و تعمیق خشونت و تروریسم در کشورهای
شمال آفریقا شود.
در دوران پس از حملات 11 سپتامبر 2001 ، بنیاد گرایی و رادیکالیسم اسلامی در صدر
اخبار رسانه ها و مباحث سیاسی و دانشگاهی غرب، خاور میانه و شمالآ قرار گرفت. اگرچه
در اغلب این مباحث، رادیکالسیم اسلامی به عنوان نیرویی جهانی به تصویر کشیده شده
است که جدا از مردم، مکان ها و تاریخ عمل می کند، اما واقعیت آن است که تندرویی
مذهبی، اشکال قومی و منطقه ای متعددی دارد که به طور ویژه به فرهنگ، سنت، روش های
زندگی و ساختار اجتماعی و سیاسی بر می گردد.
از این رو، رادیکالیزه شدن اسلام میان مسلمانان شمال آفریقا، از اهمیت زیادی در
حوزه های سیاسی و اجتماعی برخوردار ا ست، به ویژه که طی سال های گذشته برخی از
بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای تلاشهای زیادی را برای صدور ایده های مذهبی
تندروانه نظیر وهابیت به این منطقه انجام داده اند.
با آغاز بحران در سوریه، قدرتهای غربی و هم پیمانان منطقه ای آنها گام هایی برای
شعله ور کردن نزاع در این کشور برداشتند و به هدایت و تجهیز گروه های تروریستی به
بهانه حمایت از مخالفان اسد پرداختند. در این بین سهم کشورهای شمال آفریقا در اعزام
تروریست به سوریه قابل توجه بود.
این تروریست ها که از لیبی، تونس، الجزایر، مصر و مراکش راهی سوریه شده اند، گرایش
های سلفی – وهابی دارند و از حامیان خط مشی القاعده محسوب می شوند. آنها در سایه
حمایت سرویس های اطلاعاتی – امنیتی غربی از کشورهای خود خارج شده و در سوریه علیه
دولت قانونی این کشور وارد جنگ و درگیری ویرانگری شده اند.
نکته قابل تامل در انتقال این شورشیان و تروریست ها از کشورهای خود به سوریه، این
است که بحران سوریه نوعی تروریسم بین المللی را به وجود آورده و ممکن است این
تروریست ها ی بین المللی و سازمان یافته، پس از سوریه راهی کشور یا منطقه ای دیگر
شوند و در آنجا نیز آشوب به پا کنند. چنین امری خطری بالقوه برای کشورهای منطقه
شمال آفریقا به شمار می رود.
بحران سوریه و تروریسم بین المللی
بنا به برآوردهای محققان بریتانیایی و مجله جینز در سال 2013، در سوریه قریب
به 100 هزار شبه نظامی که هزار گروهک را تشکیل داده بودند، علیه اسد می جنگیدند،
بیشتر از 30 هزار نفر از این تعداد را می توان تروریست های خارجی دانست که به
سازمان های تروریستی بین المللی وفادارند.
بر اساس این برآورد، تعداد مزدوران سعودی در سوریه بین 5 تا 8 هزار نفر هستند. طبق
جدول موجود در این گزارش، از تونس 8000 نفر، فلسطین و عراق 4000 نفر، لیبی 4500
نفر، الجزایر 1000 نفر، یمن 1800 نفر و ... در سوریه حضور دارند. همچنین برآورد ها
نشان می دهد بین 400 تا 2000 اروپایی از سال 2011 در سوریه در حال مبارزه علیه رژیم
بشار اسد هستند. این تعداد بیانگر آن است که شمار اروپائیانی که در سوریه می جنگند،
بیشتر از تعداد اروپائیانی است که در جنگ عراق و افغانستان شرکت داشتند.
در دی ماه 1392 شبکه العالم آماری از کشته شدگان اتباع کشورهای اسلامی در سوریه
منتشر کرد که در نوع خود جالب توجه بود. بر این اساس، تعداد تونسی های کشته شده در
سوریه حدود 2000 نفر، لیبیایی ها 1900 نفر، عراقی ها 1500 نفر، اردنی ها 202 نفر،
الجزایری ها 300 و ... بودند. آمار بالای کشته شدگان تونسی، لیبیایی و الجزایری
نشان داد که تعداد بیشماری از شهروندان این کشورها درسوریه در حال جنگ با دولت اسد
هستند.
دلایل گرایش به تروریسم در شمال آفریقا
دلایل گرایش به تروریسم و هم چنین چرایی و چگونگی جذب تروریست در کشورهای مختلف، تا
حد زیادی متفاوت است. این امر علاوه بر زمینه های بومی، به میزان نفوذ بازیگران
خارجی بستگی دارد. در این بین به نظر می رسد چند عامل در گرایش شهروندان کشورهای
شمال آفریقا به افراط گرایی و حضور در سوریه موثر بوده است.
1-گسترش سلفی – وهابی گری و فهم نادرست از اسلام
وجود حکومت های فاسد و فرسوده مانند حکومت حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی، بن
علی در تونس که هریک بیش از سه دهه – در مورد قذافی بیش از 4 دهه- بر این کشورها
حکمرانی کردند، باعث شده بود تا هرگونه ارتباط مشخص و مستمر میان مسلمانان منطقه و
عرصه گسترده تر جهان اسلام از بین رفته و همین امر زمینه های برای تلفیق اسلام با
خرافات، عرف و آداب و سنن و نیز باورهای غلط به وجود آورد.
به علت این زمینه سست اعتقادی، پس از فروپاشی دولتهای مستبد شمال آفریقا، اسلام
افراطی مورد حمایت برخی کشورهای فرامنطقه ای، در منطقه نفوذ و پیروانی در هر یک از
کشورها جذب کرد. اما پیش از این، در دهه 1990، به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان
عامل محرک بسیار مهمی بود که به گروه های افراطی در شمال آفریقا جانی تازه بخشید.
از آن زمان تا کنون تهدید اسلام افراطی به یکی از دغدغه های مهم دولت های منطقه
تبدیل شده و اکنون مشخص شد که با وجود بیش از یک دهه سیاست های مبارزه با تروریسم
در سطح منطقه و جهان، این گونه باورها و رویکردها هنوز ریشه دار است.
در الجزایر، جبهه نجات اسلامی به رهبری علی بلحاج شاخه تندرو، و عباس مدنی شاخه
میانه رو، در دهه 1990 مشکلات فراوانی را برای دولت این کشور ایجاد کرد تا آنجا که
بیم آن می رفت الجزایر دچار یک جنگ داخلی شود. در اثر این درگیری ها بین 150 تا 200
هزار نفر از مردم این کشور کشته و زخمی شدند که در نوع خود کم نظیر بود.
با وجود دستگیری و شکنجه بسیاری از رهبران این جنبش، طی سال های 2000 تا 2010
کماکان شاهد انفجار فراوانی بودیم که توسط عوامل تندرو در این کشور صورت گرفت. حمله
به تاسیسات نفتی ان آمیناس در زمستان 1391 و گروگانگیری کارکنان این پالایشگاه ،
اقدامی دیگر از سوی تندروهای وابسته به القاعده بود.
در لیبی و از دیدگاه امنیتی نظام قذافی، جریانات و گروهای اسلامی تندرو، از جمله
حرکت التجمع اسلامی و گروه سلفی الجماعه اسلامیه خطر اول برای امنیت ملی لیبی محسوب
می شدند. کشتار زندان بوسلیم در سال 1996 بسیاری از کادر و رهبران جریانات
اسلامگرای رادیکال این کشور را به کام مرگ فرستاد.
جماعت اسلامی مسلح لیبی یا همان جماعت المقاتله، یکی از بزرگترین جریانات اسلامی در
لیبی بود که هدف اساسی خود را سرنگونی دولت قذافی و ایجاد یک دولت اسلامی به رهبری
این گروه اعلام کرد. این جماعت تندرو در سال 1996 سوء قصدی را علیه قذافی ترتیب داد
که البته نافرجام ماند. اعضای این گروه بارها و بارها سعی کردند قذافی را ترور کنند
که البته موفق نشدند.
در تونس، مدارس زیتونیه، مهم ترین مدارس مذهبی این کشور در دوران بورقیبه بودند،
ارتباط علمی مصر و تونس توسط مدارس زیتونیه و دانشگاه الازهر تداوم یافت، به گونه
ای که بسیاری از استادان جامعه زیتونیه، تحصیل کردگان الازهر بودند و طبیعتا متاثر
از جو میانه رو آن دانشگاه با هرگونه افراط گرایی و تکفیری گری جوامع مسلمان مخالفت
می ورزیدند، علاوه بر آن، مکتب اعتقادی جامعه زیتونیه متاثر از مکتب خاندان حفص
بود. از ویژگیهای این مکتب می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1-انعطاف در برابر جریان های فکری گوناگون
2-افزایش علم و گسترش مدارس
3- رونق تفکر
بنابراین در این مکتب، فضا برای عقاید رادیکال و تکفیری و جهادی بسیار تنگ و کشنده
بود، اما از اواخر قرن گذشته میلادی، دولت سکولار بن علی همواره در صدد کنترل و حذف
جریان اسلامگرای تونس و تهدید مکتب زیتونیه برآمد که پیامد آن تضعیق شدید میانه
روهای مسلمان در زیتونیه بود. به مرور و در اثر بسته شدن فضای معنوی جامعه از سوی
دولت های اقتدارگرا در شمال آفریقا، رفته رفته فعالیت های مذهبی به سمت و سوی
فعالیت های زیر زمینی گرایش پیدا کرد و در نهایت تکفیری گری جای اعتدال گرایی را در
این زمینه گرفت.
2- وضعیت نامناسب اقتصادی
یکی دیگر از عواملی که در شمال آفریقا زمینه را برای گرایش به گروههای افراطی را
فراهم آورد، اوضاع نابسامان جوامع این کشورها به ویژه در زمینه اقتصادی و بی عدالتی
های اجتماعی بود.
در تونس، در سایه توجه گسترده نظام سیاسی به آموزش و تخصیص بودجه های آموزشی بالا،
درصد فارغ التحصیلان دانشگاههای این کشور نسبت به کشورهای منطقه بسیار قابل توجه
بود، با این حال رشد نرخ و سطح سواد تونسی ها با بازار کار و نیازمندیهای انسانی
اقتصاد این کشور هیچ تناسبی نداشت تا آنجا که بخش زیادی از دانش آموختگان این کشور
در اثر فشار بیکاری به کارهای پیش پاافتاده از قبیل دست فروشی روی آوردند که نمونه
بارز این مورد بوعزیری بود که با خود سوزی خود جرقه بیداری اسلامی در تونس را ایجاد
کرد.
مسئله دیگر سطح بالای فساد در ساختار سیاسی تونس به خصوص در میان نزدیکان بن علی و
برادران همسرش، لیلی طرابلسی بود. هر چند سطح فساد در تونس در قیاس با کشورهای
منطقه چندان بالا به نظر نمی رسید، اما تمرکز فساد در ارکان قدرت از یک سو و هویدا
بودن فساد نخبگان حاکم برای مردم تونس از سوی دیگر، نارضایتی فراوانی را به دنبال
داشت.
فقر شدید و فساد خاندان بن علی، از مهم ترین دلایل گرایش جوانان تونسی به گروههای
رادیکال معرفی شده است. در مورد مصر، الجزایر و مراکش نیز وضع به همین منوال بود.
در مصر شدت فقر به حدی بود که بسیاری از خانواده های فقیر که توانایی پرداخت اجاره
خانه را نداشتند به قبرستانها پناه برده و در کنار قبر ها زندگی می کردند.
در الجزایر نیز با وجود منابع عظیم نفت و گاز، بخش زیادی از مردم زیر خط فقر زندگی
می کردند. در مراکش در حالی که هزاران نفر از مردم در فقر و تنگدستی به سر می بردند
و هزاران جوان امیدی به آینده خود نداشتند، همسر محمد ششم به عنوان یکی از شیک پوش
ترین همسران رهبران جهان عرب معروف شده بود.
3-دخالت و نفوذ بازیگران خارجی
یکی دیگر از دلایل رشد تروریسم در شما آفریقا، تحریک و نفوذ عوامل خارجی مانند برخی
دولت های عربی، غربی و همچنین رژیم صهیونیستی است. برای نمونه سلفی ها و وهابی های
سعودی و قطری موفق شدند در بسیاری از مناطق لیبی، تونس و مصر، جا پا باز کنند و حتی
از حمایت مقامات دولتی و محلی برخوردار شوند.
به طور مثال در فروردین 1393 منصف المرزوقی، رییس جمهور تونس، از امیر قطر تقدیر و
تشکر به عمل آورد که این امر باعث شوکه شدن محافل سیاسی این کشور شد. المرزوقی نشان
جمهوریت را در حالی به گردن شیخ تمیم بن حمد ال ثانی آویخت که قطر به حمایت از
تروریسم در تونس متهم بود.
پیش از این، لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، از کشف پنج شبکه ویژه قاچاق جنگجویان
تونسی به سوریه وابسته به قطر خبرداده بود. این شبکه ها در ازای هرجوان تونسی که به
سوریه می فرستادند، از قطر مبلغ 3 هزار دلار کارمزد دریافت می کردند.
فرجام سخن اینکه فعالیت سلفی – وهابی ها در منطقه شمال آفریقا به صورت مدون و با
حمایت کشورهای خارجی دنبال شده و آنها موفق شده اند قشرهای مختلف، به خصوص جوانان و
دانش آموزان، را جذب کنند. بی شک حضور این افراطی ها در سوریه و برخورداری از تجربه
میدان جنگ می تواند تاثیر منفی و مخربی بر امنیت شکننده کشورهای شمال آفریقا
بگذارد.
براین اساس، افرادی که با دولت سوریه در حال نبرد هستند، امنیت ملی کشورهای خود را
نیز تهدید می کنند زیرا این نگرانی وجود دارد که آنها در بازگشت دوباره به کشور
خود، خطری امنیتی مشابهی را به وجود آورند.
در واقع شورشیانی که به خانه باز می گردند می توانند ترکیب خطرناکی از باورهای
تروریستی و تجربه عملیات تروریستی را به کشورهای خود بیاورند، آنها آموخته اند که
در شرایط شورش و نبرد چگونه عمل کنند، همچنین ستیزه جویانی که از سوریه به کشورهای
خود باز می گردند می توانند وظیفه آموزش به همفکران ستیزه جوی خود را بر عهده
بگیرند که این امر ممکن است باعث آموزش بومی خشونت و تروریسم در کشورهای شمال
آفریقا شود.
اسماعیل طزری
فارس
-
128
۱۳۹۳/۴/۱۸
| دفعات بازدید: 99
موسیقی آفریقایی، مخصوصاً موسیقی سنتی
سیاهان آفریقا را در خارج از آفریقا، کمتر میشناسند. برای غیرآفریقاییها، این
موسیقی، عجیب، دشوار و بدون جذابیت است و در نتیجه زحمت گوش دادن به آن را به خود
نمیدهند. هم موسیقی آفریقایی و هم موسیقی غیرآفریقایی زاده خلاقیت بشرند و در
نتیجه عناصر یکسانی چون گام و فاصله و لحن و ملودی و امثالهم را در خود دارند.
موسیقی تقریباً در همه کشورها، نقش یکسانی را بازی میکند و در قالب ترانهها،
لالاییها، ترانههای رزمی، موسیقی دینی و امثال آن ارایه میشوند.
در مجموع، در آفریقا هم سازهایی شبیه به اروپا، از جمله سازهای زهی، بادی و
کوبهای، وجود دارند. مفهوم موسیقی آفریقایی به کلی با موسیقی غربی فرق دارد.
موسیقیدانهای سنتی آفریقا برای لذت بردن، صداها را با یکدیگر ترکیب نمیکنند. هدف
آنها بیان همه جنبههای زندگی از طریق عنصر صداست. آنها از طریق موسیقی، منحصراً
طبیعت را تقلید نمیکنند، بلکه با بهکارگیری صداهای طبیعی، از جمله زبان گفتاری،
طبیعت را بازسازی و آن را به موسیقی تبدیل میکنند.
شاید ظاهراً این موسیقی یکنواخت به نظر برسد، ولی هر صدایی معنی ویژه خود را دارد.
برای اینکه بتوان معنای موسیقی آفریقایی را درک کرد، باید به بررسی آن در متن
زندگی آفریقایی پرداخت. موسیقی در جامعه آفریقا نقش بسیار مهمی دارد و درست از لحظه
تولد، یکی از حیاتیترین جنبههای زندگی یک آفریقایی را تشکیل میدهد. کودکان
آفریقایی از ابتدای خردسالی، نقش موثر و مهمی را در موسیقی به عهده میگیرند و در
سن سه یا چهار سالگی، ساز میسازند. بازیهای موسیقایی که توسط کودکان آفریقایی
اجرا میشوند، آنها را برای شرکت در فعالیتهای دوره بزرگسالی از جمله ماهیگیری،
شکار، کشاورزی، آسیابگردانی، حضور در مراسم عروسی و تشییع و رقص آماده میسازند.
در آفریقا بین انسان و هنر، پیوند عمیقی وجود دارد.
هنر در آفریقا، بالاترین نقش را در برقراری ارتباط بین انسانها ایفا میکند. شاید
به همین دلیل است که در بعضی از زبانهای آفریقای سیاه، برای تعریف موسیقی، فعل
دقیقی وجود ندارد. این هنر بهقدری در انسان آفریقایی نهادینه و موروثی است که شاید
ضرورتی برای نامگذاری آن وجود نداشته است. طبل در جامعه آفریقایی بهقدری مهم است
که گاهی آن را با یک مرد برابر میگیرند، از همین رو زنان باید همان احترامی را که
بهطور سنتی برای مردشان قایل میشوند، برای طبل هم قایل شوند. در بعضی از کشورهای
آفریقایی، زنان حتا اجازه ندارند تحت هیچ شرایطی به طبل دست بزنند، هر چند اسلام
بسیاری از تبعیضهایی را که علیه زنان وجود داشته، در آفریقا از بین برده است.
موسیقی آفریقایی عموماً با هنر دیگری چون شعر یا رقص درآمیخته و بهصورت مهمترین
عنصر بیانی روحیه و احساسات سیاهان درآمده است.
به این ترتیب، دور از ذهن نیست اگر آفریقاییها اصولاً موسیقیدان باشند. در بعضی
از کشورهای آفریقایی، موسیقی عنصری پویا و نیروی پیشبرنده حیات اجتماعی است. در
برخی دیگر، موسیقی کم و بیش شغلی نیمهحرفهای است که همه کس نمیتواند آن را خلق و
اجرا کند و باید گروههایی در این زمینه فعالیت کنند.
این گروهها نیمی از سال را به موسیقی میپردازند و معاش خود را از این طریق به دست
میآورند و نیم دیگر سال را به کار دیگری میپردازند. در بسیاری از جوامع آفریقایی،
حق نواختن بعضی از سازها یا شرکت در مراسم آیینی به همه کس داده نمیشود و در
انحصار موسیقیدانهای حرفهای است. این افراد منحصراً از طریق هنرشان ارتزاق
میکنند و به خانوادهها یا طبقات اجتماعی (کاست) خاصی تعلق دارند. در آفریقای
غربی، برای مشخص کردن موسیقیدانهای حرفهای از واژه گریوت (Griot) استفاده
میکنند. نقش گریوتها چیزی بیشتر از موسیقی و جادو است. آنها راویان تاریخ، فلسفه
و اساطیر و آرشیو آداب و سنن مردم هستند و در شفا و درمان جسمی و روحی بیماران هم
دخالت میکنند. بسیاری ترانههای مذهبی میخوانند و تقریباً نقش کشیشهای اروپایی
قرون وسطا را دارند. مردم آفریقا از گریوتها میترسند و در عین حال توانایی آنها
را تحسین میکنند، هر چند به خاطر آنکه به پایینترین طبقه اجتماع تعلق دارند،
برایشان احترامی قایل نیستند.
از آنجا که موسیقی محور تمام فعالیتهای یک گریوت است، بهرغم ترس و اکراه مردم از
آنها، باز هم نقشی حیاتی و مهم را در زندگی آفریقاییها ایفا میکنند. شاید بتوان
نوازندگان اروپایی گیتار را معادل نوازندگان آفریقایی یعنی گریوتها گرفت.
نوازندگان اروپایی در هر حال نسبت به گریوتها وضعیت بهتری دارند، زیرا مردم به
آنها توهین نمیکنند. موسیقی آفریقا، تاثیر انقلابی را که در حال حاضر همه قاره
آفریقا را در خود گرفته است، بهخوبی نشان میدهد. موسیقی در جوامع سنّتی غالباً
کاری به برآوردن نیازهای زندگی مدرن ندارد. به عبارت دیگر، در دنیای مدرن، رقابت
فوقالعاده بالا است و موسیقی بهعنوان یک حرفه، نمیتواند فرصت چندانی را برای اهل
موسیقی فراهم آورد. در بعضی از جوامع، اصولاً موسیقی شغل تلقی نمیشود و به همین
دلیل، دچار محدودیتهای بیشتری هم میشود. با توجه به وضعیت دنیای معاصر، موسیقی
سنتی در تمام دنیا رو به زوال است، مگر اینکه آینده موسیقیدانها تضمین شود. این
مساله، بهویژه در موسیقی آفریقا که در آن موسیقی شکل مکتوب ندارد و سینه به سینه
منتقل میشود، به شکل بارزتری مشاهده میگردد.
این سخن بدین معنی نیست که موسیقی سنتی آفریقا را باید از تاثیر موسیقیهای کشورهای
دیگر حفظ کرد. هنرمندان اصیل با اختلاط با فرهنگهای دیگر، میتوانند هنر
متعالیتر، غنیتر و گستردهتری را ارایه کنند.
سازها و سبکها:
سازهایی که در اغلب کشورهای آفریقایی وجود دارند، بسیار شبیه سازهای سایر کشورها
هستند، در هر حال، فرهنگ هر کشور و ناحیهای، بر شکل و نحوه نواختن سازها تاثیر
میگذارد، برای مثال در مناطق جنگلی آفریقای غربی، طبل بیشتر از مناطق بیدرخت
ساوانا در آفریقای جنوبی محبوبیت دارد. سازهای موسیقایی، پیوند نزدیک بین
مجسمهسازی و موسیقی را نشان میدهند.
در موسیقی سراسر این قاره بزرگ، همگونی خاصی احساس میشود، ولی تفاوتهای بین
موسیقیهای نواحی و قبایل هم آشکار است. فرهنگهای نگرو (Negro) در جنوب صحرا،
تبادل موسیقایی زنده و پویایی با ساکنان بخش شمالی آفریقا دارند.
همچنین نواحی وسیعی از آفریقا، دارای فرهنگهای مرزی است که ترکیبی از فرهنگ نگرو و
جوامع آفریقایی شمال است. بخش اعظم موسیقی آفریقا مبتنی بر کلام است؛ لذا پیوند بین
زبان و موسیقی، چنان عمیق و دیرینه است که میتوان از کلام بهعنوان سازی موسیقایی
استفاده کرد. از آنجا که موسیقی آفریقا بیان جنبههای گوناگون زندگی و سرشار از حس
است، فرهنگهای مختلف با سبکهای موسیقایی گوناگون میتوانند روی موسیقی تاثیرات
بسیار مهمی بگذارند. در شرق آفریقا، فرهنگها پیچیده هستند و حول گلهداری دور
میزنند. منطقه خویی ـ سان (Khoi – San) در جنوب آفریقا، فرهنگ سادهای دارد که
منحصراً مبتنی بر نمادهای گردآوری غذاست. مردم سواحل شمال غربی گله ندارند و به
خاطر ساختار سیاسی پیچیدهای که در اثر حاکمیت اروپاییها پیدا کردهاند، بیشتر به
نظامهای پادشاهی قدرتمند متکی بودهاند.
سواحل غربی آفریقا، یعنی سرزمین بین سرزمین خویی ـ سان و بخش شمال غربی، فرهنگی
متشکل از شرق آفریقا و شمال غربی آفریقا دارند. تعدادی از قبایل پیگمی (Pygmy)
هنوز در انزوای نسبی و در جنگلها زندگی میکنند. بخش شمالی قاره تا حد زیادی تحت
تاثیر فرهنگ موسیقایی اسلامی است.
-
128
۱۳۹۳/۳/۴
| دفعات بازدید: 94
استقرار سربازان در چاد آغاز داستان نیست
-
128
۱۳۹۳/۷/۲
| دفعات بازدید: 91
-
128
۱۳۹۳/۴/۲۴
| دفعات بازدید: 90
هفته گذشته رسانههی عرب زبان از پر شدن
بازارهای كشور مراكش از خرماهای اسرائیلی خبر داده و اعلام كردند شهروندان ین كشور
با دیدن ین خرماها در بازارهای شهرهایشان به شدت تعجب كردند و موجی از اعتراض فضای
مجازی جهان عرب به ویژه مراكش را فرا گرفت و كاربران مراكشی خواستار فوری شناسایی و
بازداشت عاملان ورود این محصولات به خاك مراكش شدند.
در نهایت كار به جائی رسید كه شیخ «عبدالباری الزمزمی» رئیس «جمعیت تحقیقات و پژوهش
مراكش» با صدور فتوایی اعلام كرد كه خوردن خرمای اسرائیلی روزه را باطل ميكند. وی
گفت: «علت صدور این فتوا توسط بنده این بوده كه رژیم صهیونیستی سرزمینهای اسلامی
را اشغال كرده و نخلهای خرمایی كه محصولاتش را به مراكش صادر میكند را در این
زمینهای غصبی و اشغال شده كاشته لذا خوردن ین محصولات شرعاً حرام و مبطل روزه است
صاحبان اصلی این زمینها و محصولات فلسطینیان هستند.
شركت اسرائیلی «اكریسكو» و «هادیكلیم» دو شركت اسرائیلی هستند كه بیشتر محصولات و
مواد غذیی را به كشور اسلامی مراكش صادر ميكنند.
-
128
۱۳۹۳/۲/۸
| دفعات بازدید: 89
آن سوی ناکامی ها همیشه خدایی هست که
داشتنش جبران همه نداشتن هاست.
من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آنها همديگر را دوست ندارند
نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آنها همديگر را دوست دارند
نمىباشد.
من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما
بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق واقعى نيز
همين طور است.
من باور دارم ...
که ما مىتوانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم ...
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.
من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه
ترک گوييم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آنها را مىبينم.
من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته
باشيم.
من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد،
انجام مىدهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.
من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به
کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را
نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.
من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى
دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.
من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم
خودمان را ببخشيم.
من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز
نخواهد ايستاد.
من باور دارم ...
که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بودهاند امّا من
خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.
من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا
تغيير دهد.
من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.
من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسيم
تغيير يابد.
من باور دارم ...
که گواهىنامهها و تقديرنامههايى که بر روى ديوار نصب شدهاند براى ما احترام و
منزلت به ارمغان نخواهند آورد.
من باور دارم ...
که کسانى که بيشتر از همه دوستشان دارم خيلى زود از دستم گرفته خواهند شد.
من باور دارم ...
«شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را دارد نيست...
بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده
را مىکند.»