-
admin
۱۳۸۹/۲/۲
| دفعات بازدید: 59
موسیقی در میان کودکان آفریقا
صدای گروه کر کودکان آفریقایی شهرت
بسیاری دارد
موسیقی در آفریقا قسمت جدایی ناپذیر از زندگی روزانه مردم می باشد. برخلاف مردم غرب، کودکان آفریقایی به هنگام رشد همواره بصورت طبیعی با موسیقی همراه هستند. در حالی که کودکان غربی ممکن است صرفا" جزء دروس مدرسه خود یا بعنوان یک هنر بصورت شخصی به تحصیل موسیقی بپردازد، یک کودک آفریقایی از ابتدای تولد موسیقی را تجربه می کند.
در واقع در فرهنگ مردم سیاه آفریقا هنر با زندگی عجین شده و جزئی جدایی ناپذیر از زندگی می باشد. در بسیاری از بازیها، کودکان با گرفتن ضرب روی قوطی های حلبی کوچک و یا با زدن تکه های استخوان حیوانات روی تنه درختان به بازی کودکانه خود هیجان می بخشند.
به علت کمبود امکانات، کودکان آفریقایی اغلب خود اسباب بازیهای خود را می سازند و در این میان بیشتر از همه به سازهای موسیقی علاقه نشان می دهند. این موسیقی از همان دوران کودکی به درون روح و جسم کودکان نفوذ می کند بصورتی که به هنگام بلوغ از مراسم ازدواج گرفته تا مراسم تشیع جنازه و یا شکار و ماهیگیری هم باز موسیقی همراه آنها می باشد.
یکی از ابتدایی ترین وسایل موسیقی که یک کودک آفریقایی ممکن است بسازد وسیله ای ست که صدای گاو را تقلید می کند که به آن bullroarer گفته می شود. این وسیله از یک قطعه چوب مربع مستطیل شکل چوبی یا در صورت امکان فلزی تشکیل شده است که طول آن حدود 30 سانتیمتر می باشد. در قسمت میانی یکی از دو انتهای قطعه چوب یک روزنه بوجود دارد که به آن یک سیم متصل می باشد.
Bull Roarer
شاید باور نکنید که یک کودک آفریقایی بسادگی با چرخاندن این ساز ساده در راستای عمودی صدایی شبیه به گاو نر یا بسته به نوع و فرم بدنه آن حتی غرش پلنگ ایجاد می کند. همچنین این وسیل بعنوان اعلام کننده ترس و یا هشدار میان مردم آفریقا کاربرد دارد. هنگامی که در دهکده صدای این ساز در آید زنان و کودکان به منازل می روند و مردان آماده می شوند تا از دهکده خود دفاع کنند.
مدت زیادی نمی گذرد که آموزش موسیقی در آفریقا بصورت رسمی و آکادمیک آغاز شده است. مردم آفریقا معتقد هستند که یک شخص می باید در طول عمر خود مهارتهای هنری خود از جمله موسیقی را همانند بسیاری مهارتهای دیگر رشد دهد. به محض تولد یک کودک آفریقایی مادر برای او آهنگ خاصی را می خواند و گوش کودک با ملودی و ریتم آشنا می شود. بیشتر از 3 یا 4 سال طول نخواهد کشید که یک کودک آفریقایی به ریتم های پیچیده ای که حتی بسیاری از بزرگسالان غربی توانایی درک آنرا ندارند آشنا شود. سنین نوجوانی هنگامی است که دیگر بدون رفتن به کلاس و دیدن آموزش آکادمیک، نوجوان آفریقایی توانایی نواختن چند ساز - که بزرگسالان هم آنها می نوازند - را دارا می باشد.
بسیاری از این کودکان هنگامی که به سن 8-9 سالگی می رسند توانایی اجرای سازهای کوبه ای مانند drums را دارا می باشند و بسادگی می توانند بر روی سازهایی از خانواده گیتار آکورد بگیرند و به اجرای موسیقی بپردازند.
گفتگوها هارمونيك
-
admin
۱۳۸۹/۳/۶
| دفعات بازدید: 59
نام مبارک دخت گرامی پیامبر اسلام (ص) در مناطق مختلف جهان زینت بخش مساجد و ابنيه هاي گوناگونی می باشد و مسلمانان با نامگذاری اماکن و مساجد خود یاد این بانوی بزرگوار جهان اسلام را همواره زنده نگه داشته اند.
در قاره آفریقا که قرنها قربانی استعمار و هجوم مستبشرین مسیحی قرار داشته است ؛ این حضوراسلام ستیزانه باعث نگردید تا مسلمانان و بخصوص شیعیان آثارو هویت تاریخی خود را فراموش نمایند و ازکشورهای تانزانیا گرفته تا مجمع الجزاير کومور در اقیانوس هند این نام مطهربرروی برخی مساجد ؛حسینیه ها و اماکن تاریخی این کشورها نقش بسته است.
دراین تحقیق میدانی که با سفر به کشورهای مجمع الجزایر کومور؛ جمهوری متحده تانزانیا و زنگبار؛کنیا و ماداگاسکاردر دهه اخیرصورت گرفته است با مشاهده اماکن اسلامی و ابنیه های تاریخی گوشه ای از این کرامت اهل بیت علیهم السلام مشاهده گرديد و بدون شک در برخی دیگر از کشورها اینگونه مراكز اسلامي و تاريخي وجود دارد.
در سفری که در سال 2006 به مجمع الجزایر کومور یا "جزر القمر" در میان تنگه موزامبیک ؛درقاره آفریقا داشتم در ملاقات اختصاصی با احمد عبدالله محمد سامبی ؛ ریس جمهور کومور ؛ وي با با برشمردن تاريخ و نحوه حضور ایرانیان و شیعیان در این جزایر سوق الجیشی ؛ به نکته مهمی از تاریخ شفاهی و مکتوب مردم "سواحیلی زبان " اشاره کرد که نشان از قدمت هویت تشیع در این مناطق اسلامی دارد.
محمد سامبی عنوان داشت که از دیربازدر میان مردم این کشور " سادات "( شریف) جایگاه ممتاز و معنوی در میان مردم این کشور داشته اند و در قدیمی ترین مسجد تاریخی موجود در جزیره" آنژوان " شهر "دومونی " کتیبه مشهور به "خمسه آل عبا" نقش بسته است که نام مبارک پنج تن ؛محمد ؛علی ؛فاطمه ،حسن و حسین (علیهم السلام اجمعین )حک شده است و هنوز هم می توان این کتیبه را در ورودی مسجد و مقبره "احمد عبدالرحمن " بنیانگذار کشورکومور مشاهده کرد.
بدنبال این حضور معنوی در عالی ترین نشان نیروهای مسلح مجمع الجزایر کومورنيز نمادی موسوم به " دستان فاطمه " وجود دارد که بنا برعقاید مردمان این خطه از این کشور اسلامی و مردم آن همواره محافظت می کند.
این مطلب نشان می دهد که شیعیان و مهاجرانی ایرانی موسوم به " شیرازی ها" که هزار سال پیش به این جزایر اقیانوس هند مهاجرت کرده اند و بنا بر شواهد تاریخی پانصد سال حکمرانی کردند ؛در کنارتجارت به تبلیغ مذهب حقه تشیع بخصوص در ایام محرم ، اهتمام داشته اند و وجود چندین مسجد با معماری ایرانی در سراسر کناره های این جزایربخشی از تاریخ و معماری ایرانی تلقی می گردد.
اگر چه امروز اکثرساکنان مسلمان این مناطق از مذهب اهل سنت پیروی می کنند ؛اما نمادها وتعالیم شیعی در عمق فرهنگ و مردم این کشور برجای مانده است و گسترش اخیر مذهب تشیع درکومور بمعنای بازگشت به هویت اصلی مسلمانان می باشد.
از طرفی دیگر نام مبارک فاطمه زهرا (س) درکشور زنگباردرشرق آفریقا نیز زینت بخش قدیمی ترین" مسجد زهرا" موجود در قاره آفریقا می باشد که در سال 500 هجری توسط فردی بنام " شیخ ابوموسی الحسن بن محمد" بنا شده است.
در کتیبه موجود در این مسجد سال تجدید بنای مجدد آن1184 هجری قمری نگاشته شده است و دور محراب کتیبه های نگاشته هایی بخط کوفی بچشم می خورد.این مسجد در میان مردم به مسجد "کیزیمکازی "نیز مشهور می باشد که امروزه نیزنمازهای یومیه در آن اقامت می شود.
همچنین درمنطقه قدیمی و باستانی شهرزنگبارموسوم به "کیپوندا " محفل(حسینیه ) بی بی فاطمه (س) نیز از مراکز اصلی تعلیم قرآن به مسلمانان بومی بشمارمی رفته است که امروزه نیزبعنوان محل تجمع زنان شیعیان اثنی عشری بشمار می رود و برپایی مراسم قرانخوانی ؛و عزاداری ائمه اطهار هنوز هم درآن برگزار می گردد و درجواردفترمرکزی مسجد شیعیان خوجه قرار دارد.
علاوه بر این مراکزکه بنوعی بخشی از هویت جهان اسلام و تشیع بشمار می رود ؛دهها مرکزخیریه و مدرسه اسلامی درسالیان معاصر به نام فاطمه زهرا (س) دراین قاره و کشورهای مذکورتوسط مسلمانان و شیعیان تاسیس شده است که به مردم بومی وجمعیت شیعیان به تبلیغ و آموزش مشغول می باشند.
محقق و نویسنده :یاسر کنعانی
-
admin
۱۳۸۹/۱/۲۷
| دفعات بازدید: 59
به بهانه چهارم خرداد روز آفریقا
(25ماه مه ميلادي (مصادف با چهار خرداد ) روز جهاني آفريقاست)
نگارش از:سيدكاظم مهرنيا(محقق و مدرس مسائل آفريقا و روابط بين الملل)
در آغاز قرن بیست و یکم ،این کره خاکی در اثر پیشرفت دانش و تکنولوژی،چنان کوچک شده که شایسته عنوان" دهکده جهانی" گشته است.اما متاسفانه کوچه های این دهکده ،از هر جهت با هم متفاوتند.این تفاوت تنها در رنگ ،پوست و زبان اهالی کوچه ها نیست، بلکه در تفکر، تربیت و همه شئون زندگی فردی و اجتماعی آن هاست .
این کره خاکی در زمان های گذشته ،گرچه چنان بزرگ بود که مردم هیچ ناحیه ای از ناحیه دیگر خبر نداشتند،اما زندگی مردم در همه نواحی تقریبا مشابه بود و به اصطلاح ،آسمان همه جا یک رنگ داشت.ولی از قرن هفدهم با تحولاتی که در دانش و تکنولوژی پدید آمد،بر وسعت جهان تا بی نهایت افزود و روز به روز این کره خاکی را کوچک تر کرد.زمین همچنان که کوچک می شد،تفاوت و تبعیض در نواحی و محلاتش بیش تر می شد.
اکنون که به صورت یک دهکده در آمده است ،باز هم محله ای از آن (کشورهای شمال در اصطلاح روابط بین الملل) در رفاه ،امنیت و آزادی و محله ای دیگر(کشورهای جنوب و اکثر قریب به اتفاق کشورهای آفریقائی) گرفتار فقر،جنگ و ناامنی است.
کشورهای آفریقائی به عنوان اعضای این جامعه جهانی و سکنه یکی از محلات (بخوانید قاره آفریقا) این دهکده ،وضع شایسته و رضایت بخشی ندارند،اما از منابع طبیعی خوب بهره برداری نمی کنند،وضع صنعت و کشاورزی شان خوب نیست،فساد اداری،ناامنی،قاچاق،دلالی،تورم،بیکاری،اعتیاد،فحشاء،درگیری سیاسی،خشونت و صدها مشکل دیگر وجود دارد.با همه امکانات زیادی که دارند،از نیروی انسانی گرفته تا گاز،نفت،معادن و مراکز بالقوه جهانگردی باز هم دچار فقر می باشند.
لذا چهل و پنج سال پيش رهبران بزرگ و دور انديش آفريقايي مانند قوام نكرومه ، احمد سكوتوره و سايرين كه مي دانستند براي داشتن قاره اي آزاد از بند استعمار و استثمار كه عدالت و برابري را براي آفريقايي ها به ارمغان آورد و فقر و جهل را از چهره آن بزدايد بايد قاره اي متحد و يكپارچه داشت ، در چنين روزي در سال 1963 میلادی اقدام به تأسيس سازمان وحدت آفريقا كردند . سازماني كه نزديك به 38 سال مسئوليت ايجاد هماهنگي و همكاري بين كشورهاي آفريقايي را برعهده داشت .
سازمان وحدت آفريقا در ابتداي كار فعاليت هاي خود را بر اهداف سياسي كه در ماده دوم اساسنامه آن ترسيم شده بود، متمركز كرد. در اين چارچوب اين سازمان نقش عمده اي در استعمارزدايي از قاره آفريقا، حل و فصل مسالمت آميز منازعات مرزي كشورهاي اين قاره، دفاع از حاكميت ملي و تماميت ارضي اعضا و مبارزه با آپارتايد ايفا كرد.
سازمان وحدت آفريقا به موازات دستيابي به برخي اهداف سياسي و نيز گسترش تعداد اعضا اهداف خود را به عرصه هاي اقتصادي و فرهنگي و علمي گسترش داد. همچنين در پرتو تحولات نظام بين الملل پس از جنگ سرد، كشورهاي عضو سازمان وحدت آفريقا نيز براي آنكه بتوانند نقش و جايگاه اين قاره در مناسبات نظام بينالملل در قرن بيست و يكم را گسترش دهند تلاش هايي براي تأسيس اتحاديه آفريقا از دهه 1990 آغاز كردند.
در ادامه اين مسير ابتدا نشست فوق العاده سران سازمان وحدت آفريقا در شهر سيرت با انتشار بيانيهاي موسوم به «بيانيه سيرت» تصميم به تأسيس اتحاديه آفريقا گرفتند. سپس در نشست سال 2000 سران آفريقا در شهر لومه اساسنامه اتحاديه آفريقا تصويب شد.
در نشست سال 2001 سران آفريقا در لوزاكا طرح جديدي براي اجرايي كردن اتحاديه آفريقا ارائه شد و در نهايت در نشست سال 2002 سران آفريقا در شهر دوربان آفريقاي جنوبي اتحاديه آفريقا آغاز به كار كرد.
اكنون اتحاديه آفريقا به عنوان فراگيرترين سازمان كشورهاي آفريقايي در پي تحقق اهداف گسترده سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي براي حفظ صلح و ثبات در اين قاره و نيز افزايش نقش آفريقا در نظام بين الملل است. مقر اتحاديه آفريقا همچون سازمان وحدت آفريقا كه سلف آن بود در شهر آديس آبابا پايتخت اتيوپي قرار دارد.
اركان اتحاديه آفريقا نيز شامل اجلاس سران دولتها و حكومتهاي عضو، شوراي وزيران، كميسيون آفريقا، كميته دائم نمايندگان، شوراي صلح و امنيت، پارلمان پان آفريقايي، شوراي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، ديوان دادگستري، و تعدادي كميتههاي فني و تخصصي است و همچنين نهادهاي مالي است.
حال با این رویکرد جدیدی که در کل قاره آفریقا پدیدار شد، بیانگر این واقعیت است که حالا ديگر آفريقايي ها براي توسعه خود داراي طرح و برنامه اند و زمنيه مهياست تا كشورهايي مانند كشور ما كه در گذشته سطح روابطشان از جنبه هاي مختلف با آفريقا در سطح پاييني بوده با فشردن دست تواناي آفريقايي ها در قالب اتحاديه آفريقايي زمينه توسعه خود و قاره آفريقا را فراهم كنند . با اين نگاه بزرگداشت 25 مي روز آفريقا كه مظهر مقاومت و اتحاد آفريقا در برابر استعمارگران و تلاش براي رهايي قاره از تمام مشكلات آن است بر دوستان و همراهان آفريقا ضروري است .
با توجه به جایگاه ویژه آفریقا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و حضور چند صد ساله ایرانیان دراین قاره (خصوصا در شرق آفریقا) ، نگارنده موکدا پیشنهاد دارد که دست اندکاران امر "روز چهارم خرداد" مصادف با 25 ماه مه بعنوان " روز آفریقا" در تقویم جمهوری اسلامی ایران پیش بینی و نامگذاری نمایند
وبلاگ : سيد كاظم مهرنيا
-
۱۳۹۳/۴/۱۷
| دفعات بازدید: 59
گروه بينالملل: پانزدهمين دوره مسابقات منطقهاي حفظ قرآنكريم با عنوان «جايزه بزرگ رئيس دولت»، ديروز، شانزدهم تيرماه، در جيبوتي آغاز شد.
-
admin
۱۳۸۹/۲/۸
| دفعات بازدید: 59
کنیا
عکس:یکی از زیباترین مساجد جهان در کنیا.
عکس:(دختری در کنیا با لباس محلی)
سلام بر دوستان خوبم
در تحقیقاتم راجع به کنیا یک مطلب خیلی جالب و جذاب پیدا کردم ....بخونید:
پادشاهی شیرازی ها در آفریقا:
در حدود هفتاد كيلومتري جنوب بندر ممباسا در کشور کنیا ، شهر کوچکی وجود دارد به نام شيراز (کسی از شیراز این جا رو می خونه؟) كه آثار مهمي از مسجد و مقبره مربوط به دوره شيرازيها در آنجا ديده ميشود. یکی از این مساجد سنگی بوده و به سبک روزگار خاندان بویه میباشد.
ارتباط ایرانیان با آفریقا از روزگار هخامنشیان آغاز شد. فتح مصر بوسیله کمبوجیه نقطه عطفی بر این روابط بود.
با حکومت 200 ساله ایرانیان باستان بر مصر، لیبی، تونس و حبشه (اتیوپی) نخستین گام بر توسعه روابط فرهنگی و بین تمدنی میان ایران و ملل آفریقایی برداشته شد.
اما سرآغازدولت و تمدن شيرازي در شرق آفريقا به هزار سال پيش برميگردد. در اواخر قرن چهارم هجري (10 میلادی) درپي تحولاتي كه مربوط به نواحي جنوبي ايران بوده است تعداد قابل توجهي از بازرگانان و دريانوردان ایرانی نخست از بندر سیراف (طاهری) و سپس از جزایر کیش و هرمز به سواحل شرقي افريقا کوچ نمودند.
اين مهاجرت به فرماندهي شخصي به نام علي پسر حسين شيرازي (يا علي پسر حسن) صورت گرفته كه احتمال دارد از خاندان بويه (شاخه فارس) باشد. که پادشاهی شيرازيها را پایهگذاری كرد.
اين دولت حدود پانصد سال پایدار بود؛ و کمکم با کاهش قدرت این پادشاهی و قدرت گرفتن حکومتهای دیگر دولت شیرازیها تضعیف شد. سرانجام در اواخر قرن نهم هجري درپي هجوم پرتغاليها در زمان ابراهيم، آخرين فرمانرواي شيرازي به عمر آن خاتمه داده شد .
بنابراین هم از نظر نژادي و هم از نظر زبان وآداب و رسوم ميتوان عناصر ايراني قابل توجهي در این کشور سراغ گرفت.
بهگونهای که واژههای پارسی بسیاری در زبان سواحیلی کنونی وجود دارد؛ که در ارتباط با موضوعهای اقتصادی، بازرگانی، اداری، معماری، نام، القاب و ... میباشد و باوجود گذشت صدها سال هنوز هم از آنها بهره برده میشود. برخی اصطلاحات سلسله مراتبی در قبایل آفریقایی تانزانیا مانند شاه (sheha) و وزیر (waziri) که هنوزه هم رواج دارد، یادگاری از پادشاهی شیرازیها میباشد.
دستور زبان پارسی نیز بر سواحیلی اثرات بسیار زیاد و غیرقابل انکاری داشته است، ازجمله در حروف صدادار و بیصدا، و تاکیدات خاص صداها. همچنین ادبیات و اشعار سواحیلی از شاعران بزرگی مانند حافظ و خیام تاثیر پذیرفته است.
رواج تقویم ایرانی (هجری شمسی)، گسترش دین اسلام، پدیدآمدن سیستم حکومتی دولتشهر، برخی آداب و رسوم و جشنهای ایرانی همانند عید نوروز در شرق آفریقا از دیگر اثرهای نفوذ تمدن و فرهنگ بزرگ ایرانیها در آن جایگاه میباشد.
همچنین وجود دستنوشتههای فارسی و آثار معماري به جاي مانده از تمدن و دولت شيرازي در جزيره زنگبار وديگر نواحي قابل توجه است.
هماکنون نیز اقوامی در این منطقه بهنام شیرازیها زندگی میکنند که در جنگهای استقلال تانزانیا از انگلیس در شکل سازمانی بهنام انجمن شیرازی (shirazi association) فعالیت بسیار و خستگی ناپذیری داشتند.
دخالت نکردن ایرانیها در حدیث تلخ بردگی و بردهداری از موضوعات بسیار درخشان و افتخارآمیز پادشاهی شیرازیها در آفریقا میباشد، چراکه ایرانیان با وجود سود سرشار این تجارت ننگین هیچگاه دامن خود را به این کار نیالودند؛ پیام بزرگترین پادشاه ایرانزمین کورش کبیر این بود که : همه انسانها در سرزمین من آزاد هستند و من تا روزيكه زنده هستم نخواهم گذاشت مردان وزنان را بهنام برده بفروشند و اين رسم زندگي بايد از گيتي رخت بربندد.
ادامه مطلب
-
admin
۱۳۸۹/۱۲/۱۲
| دفعات بازدید: 60
روز 22 بهمن 1369 مطابق با 11 فوریه 1990 یعنی همزمان با سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نلسون ماندلا از زندان مخوف آفریقای جنوبی آزاد شد. انتشار این خبر موجی از شادی را نه تنها در میان مردم آفریقا بلکه در سطح جهانی ایجاد نمود. در واقع 22 بهمن نه فقط برای مردم ایران بلکه برای مردم آفریقای جنوبی هم مبارک بود. نلسون ماندلا در سن 71 سالگی، پس از گذرانيدن 27 سال اسارت آزاد شده بود و این ضربه سنگین دیگری بر پیکر آپارتاید بود. روز هشتم اسفند 1369 مطابق با 27 فوریه 1991 یک روز تاریخی برای زامبیا بود چرا که در چنین روزی نلسون ماندلا دو هفته پس از آزادی از 27 سال زندان، به زامبیا سفر می کرد و لوزاکا اولین پایتختی بود که پذیرای وی بود. دولت زامبیا برای استقبال از ماندلا تدارک وسیعی دیده بود و حضور صدها خبرنگار در فرودگاه لوزاکا برای ثبت این صحنه تاریخی، زامبیا را تبدیل به یک محور خبری مهم نموده بود. از سفرای خارجی نیز برای حضور در فرودگاه دعوت به عمل آمده بود و من از اینکه در این اتفاق مهم حاضر هستم بسیار خوشحال بودم. در واقع آزادی نلسون ماندلا یک پیروزی برای همه انقلابیون جهان از جمله اصحاب انقلاب اسلامی ایران بود. صدای دهها هزار نفر از مردم زامبیا که در اطراف فرودگاه جمع شده و فریاد زنده باد ماندلا و مرگ بر آپارتاید را سر می دادند، مرتب به گوش می رسید و آقای کائوندا رئیس جمهور زامبیا با تکان دادن دستمال سفیدی که همیشه در دست داشت، به ابراز احساسات آنان پاسخ می داد. نزدیک های ظهر هواپیمای اختصاصی زامبیا که ماندلا و همسرش وینی را حمل می کرد در فرودگاه لوزاکا به زمین نشست و طولی نکشید که قهرمان مبارزه با آپارتاید در آغوش کائوندا آرام گرفت و اشک های گرم آنان و فریادهای شادی بخش مردم با هم توام شد. ماندلا که گوئی منتظر یافتن فرصت برای حرف زدن با مردم بود، به تدریج خود را از آغوش مستقبلین رها کرد و به کنار تریبونی که در نزدیکی هواپیما قرار داشت رفت و فریاد زد "ای مردم، ما در مسیر آزادی به یک راه میان بر رسیده ایم".
ماندلا سپس از همه کشورهائی که برای نابودی آپارتاید از وی و یارانش حمایت معنوی و مالی کرده اند، از جمله ایران، تشکر کرد و خطاب به سران کشورهای آفریقائی که در مراسم حضور داشتند گفت ما به دنبال صلح هستیم اما اگر بخواهند علیه ما به زور وارد عمل شوند، ما نیز عمل متقابل خواهیم کرد. ماندلا به سوی سفرای خارجی آمد و با همه دست داد. من هم در جملات کوتاهی این آزادی را تبریک گفته و برای وی آرزوی موفقیت کردم. ماندلا گفت من از رهبران ایران بسیار ممنونم سلام من را به رهبر و رئیس جمهور و دیگر مقامات کشورتان برسانید. آن روزماندلا آمده بود تا نام خود را در کنار مصلحین بزرگ جهان همچون امام خميني، گاندی و نهرو در حافظه تاریخ بشر ثبت نمايد.
ادامه در پاک نوشته
-
admin
۱۳۸۹/۱۱/۱۶
| دفعات بازدید: 60
سلام آقای محمد حسنی سید مبارک
این روزها که در تبعیدگاهم "جده" روزگار می گذرانم و هیچ کدام ازدوستان سابق سراغی از من نمی گیرند، مدام به تو فکر می کنم و اتفاقات مصر را از تلویزیون مرحمتی ملک عبدالله دنبال می کنم.
همین دیشب بود که تلویزیون داشت درگیری های خیابانی قاهره را نشان می داد، اولش فکر کردم تونس است و داغ دلم تازه شد اما زود متوجه شدم که مصری ها هم راه افتاده اند.
با دیدن این تصاویر حسی دوگانه در من ایجاد شد، از یک سو خاطرات تلخ خودم بار دیگر از مقابل چشمانم رژه رفتند و از سوی دیگر همسرم لیلا - که این روزها افسرده شده - را صدا زدم و گفتم: عزیزم ! زیاد غصه نخور ، به زودی خانم سوزان مبارک به همراه شوهرش اینجا می آید و هر دو از تنهایی در میاییم.
می دانی آقای مبارک؟ تنهایی و غربت خیلی سخت است.
نمی دانی!
آقای رئیس جمهور!
شبکه های تلویزیونی ات را هم دیدم؛ فایده ندارد برادر من، فایده ندارد!
من هم در آن روزهای آخر من هم به شبکه های تلویزیونی و روزنامه هایم دستور داده بودم مردم را آشوبگر و اغتشاشگر معرفی کنند و انصافا هم برنامه های خوبی پخش کردیم.
حتی صدها تماس تلفنی هم ساختیم که مثلا مردم به شبکه 7 زنگ می زدند و علیه تظاهرات کنندگان حرف می زدند و از این که شهرها را ناامن کرده اند، ابراز نارضایتی می کردند.
در آن زمان، من و لیلا، وقتی این برنامه ها را می دیدیم قند توی دلمان آب می شد، مخصوصا این که وزیر کشور و فرماندهان نظامی هم مدام گزارش می کردند که اوضاع تحت کنترل است و تعداد مخالفان روز به روز کمتر می شود.
اما مردم، نمی دانم چرا هیچ کدام از برنامه ها را باور نکردند! دیوانه ها برنامه های شبکه های مهم تلویزیونی ما را باور نکردند ولی حرف های اینترنت و کوفت و زهرمار را باور کردند و کار و زندگی شان را رها ساختند ریختند به خیابان ها... و حالا تو هم گرفتار همین ماجرا شده ای! درکت می کنم!
مبارک جان!
این مردم را من می شناسم، وقتی روی یک چیز کلید می کنند ول کن نیستند. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. شاه ایران - که در کشور تو مدفون است - شانس آورد که بعد از قیام مردمش 15 سال دوام آورد ولی من بیچاره و بدشانس یک ماهه بار و بندیلم را بستم آواره غربت شدم.
تو هم خیلی پوست کلفت هستی که تا حالا دوام آورده ای: 84 سال داری و خوش به حالت هنوز حاکمی؛ معلوم نیست من اصلاً بتوانم 84 ساله شوم یا نه؟ ولی یک چیز را بدان که هر چه سن آدمی بالاتر می رود، عطش قدرتش بیشتر می شود و عزلش دردناک تر!
حالا که در خلوت خودم فکر می کنم ، می بینم اگر مثلاً 10 سال پیش حذف می شدم، درد کمتری داشت. می دانم تو هم خیلی دردت می آید!
دوست مصری من!
من و تو، هر دو از قاره بزرگ آفریقاییم و هر دویمان به غضب ملت هایمان گرفتار آمده ایم . اما در همین قاره ، مرد دیگری هم نسل ما و حتی قدیمی تر از ما وجود دارد که سال هاست قدرت را بوسیده و کنار گذاشته است اما مردمش همچنان دوستش دارند و نه به خاطر قدرت رسمی اش ، که به خاطر خودش ، به او احترام می گذارند.
راستش می خواهم اعترافی کنم؛ زمانی که نلسون ماندلا در اوج قدرت و محبوبیت، با پای خودش از کاخ ریاست جمهوری بیرون آمد و کلید اتاق پرزیدنت را تحویل نفر بعدی داد با خودم گفتم: پیرمرد خرفت شده است؛ گویا آثار زندان هنوز بر روانش باقی مانده!
اما اکنون که مجالی برای تفکر یافته ام ، با خود می گویم که کار درست را او کرد و خودش را منفور ملت و خانواده اش را آواره غربت نکرد.
اگر ما هم بعد از چند سال ریاست جمهوری، با زبان خوش و روش های مسالمت آمیز دموکراتیک ازقدرت کنار می رفتیم ، اکنون به عنوان رئیس جمهور سابق ، عزت و احترامی داشتیم و این همه لعن و نفرین پشت سرمان نبود.
می دانم برایت سخت است که درک کنی چه می گویم؛ من هم تا زمانی که فراری نشدم و در دیار غربت با خود خلوت نکردم ، متوجه ماجرا نبودم ، یعنی احساس نیاز به فهمیدن نمی کردم اما حالا به جای آن که اطرافیان متملق و نان به نرخ روز خور احاطه ام کنند ، واقعیت های تلخی و گزنده ای محاصره ام کرده اند که عمری آنها را از خود رانده ام!
نگران نباش، تو هم به زودی خواهی فهمید و البته من ، آنقدر معرفت دارم که تجربیات خودم را در اختیار تو قرار دهم ؛ هر چه باشد در این یک مورد ، پیراهنی بیشتر از تو پاره کرده ام.
امید من!
من موقع فرار نتوانستم هواپیمای تشریفاتی ام را که "اسب پرنده" می نامیدمش با خود بیاورم؛ آنقدر عجله داشتم که تنها توانستم هواپیمایی کوچک اختیار کنم و جان خودم و اطرافیانم را از آن مهلکه نجات دهم. تازه کلی از پول ها و طلاهایی که عمری برایشان جان کنده بودم را نتواتنستم بیاورم.
تو اشتباه مرا مرتکب نشو؛ همه چیز را به دقیقه 90 واگذار نکن ! حالا که فرصت داری پول ها و اسباب و اثاثیه ات را جمع کن و دست سوزان و بچه ها را بگیر و بیا اینجا پیش ما آخر عمری دور هم باشیم و باشگاه "دیکتاتورهای اخراجی" را تشکیل دهیم. اینجا، عربستان، هر بدی که داشته باشد لا اقل خوبی اش این است که ملک عبدالله هم از خودمان است.
لیلا هم اینجاست، سلام می رساند و می گوید دلش خیلی برای سوزان تنگ شده است.
منتظرتان هستیم.
به امید دیدار
زین العابدین بن علی
رئیس جمهور سابق تونس (آدم موقع نوشتن این کلمه "سابق" یک جوری می شود)
جده
26 ژانویه 2011
-
admin
۱۳۸۹/۶/۳۱
| دفعات بازدید: 60
-
admin
۱۳۸۹/۲/۲۸
| دفعات بازدید: 60
تحقیقات اخیر به وسیله گروه های حامی محیط زیست نمایان ساخته كه شركت فرانسوی آروا كه در امر استخراج اورانیوم در كشور نیجر فعال می باشد به شدت محیط اطراف معادن اورانیومی را به وسیله تشعشعات اتمی آلوده ساخته و ادعای این شركت در خصوص پاكسازی محیط نادرست می باشد.
كشور نیجر در غرب آفریقا سومین تولید كننده بزرگ اورانیوم در جهان بعد از كانادا و استرالیا می باشد. شركت فرانسوی آروا بهره برداری از مناطق اورانیومی نیجر شامل آرلیت و آكوتا را بر عهده دارد. در حدود 80 هزار نفر از مردم در كنار هر دو منطقه تحت تاثیر تشعشعات اورانیومی قرار دارند.
در سال 1960 میلادی كه اورانیوم در نیجر كشف گردید، بسیاری بر این عقیده بودند كه این موضوع به شكوفایی اقتصاد این كشور كمك خواهد نمود .اما بهره برداری از معادن اورانیوم نیجر توسط شركت های فرانسوی و استفاده از اورانیوم در نیرو گاه های هسته ای این كشور كه درحدود 80 % از توان الكتریسیته خود را از انرژی هسته ای تامین می نماید تنها هدیه ای مرگ آور برای مردم نیجر گردید.
امروزه نیجر جزو فقیر ترین كشور های دنیاست و در آخرین رتبه های شاخص توسعه انسانی از طرف سازمان ملل قرار دارد. همچنین تمامی ناآرامی های سیاسی در این كشور، از جمله كودتاها به نوعی با موضوع اورانیوم در ارتباط می باشد.
مطابق نتایج تحقیقات منتشر گردیده تشعشعات رادیو اكتیو به خصوص در نزدیك معدن شهر آرلیت در 850 كیلومتری شمال غرب پایتخت به شدت مشاهده می گردد.
فر انسه در حدود 45 سال است كه به استخراج اورانیوم از كشور نیجر مشغول بوده و بزرگ ترین سرمایه گذار در بخش اورانیوم این كشور می باشد. "ریات تولو" یكی از محققان امور هسته ای در مصاحبه ای اعلام می دارد كه ما در بازدیدی كه در ماه نوامبر سال 2009 میلادی از معادن اورنیوم نیجر داشتیم به واقعیت های خطرناكی رسیدیم.
درصد تشعشعات رادیو اكتیو در خیابان ها شهر آرلیت در حد بسیار خطرناكی قرار دارد. او ادامه می دهد كه در برخی مناطق، تشعشعات رادیو اكتیو تا حدود 500 برابر از حد نرمال بیشتر می باشد.
اگر شخصی تنها به مدت كمتر از یك ساعت در روز در چنین مكانی توقف نماید به انواع بیماری های مرتبط با تششعات رادیو اكتیو مبتلا خواهد گردید.
در سال 2007 میلادی یك مركز مطالعاتی فرانسه در تحقیقاتی مشابه به این موضوع رسید كه تشعشعات رادیو اكتیو در شهر آرلیت در حد بسیار بالایی قرار دارد. یكی از مدیران این مركز اظهار می دارد كه ما نتایج تحقیقات خود را به شركت فرانسوی آروا اعلام نمودیم و از مدیران آن خواستیم تا در اسرع وقت تمامی تلاش خود را برای جلوگیری از این موضوع به كار ببرند، اما بعد از گذشت چند سال هنوز كاری در این خصوص به انجام نرسیده است .همچنین مواد رادیو اكتیو در آب آشامیدنی این مناطق و خاك كشاورزی آن نیز وارد شده و تبعات بسیاری برای مردم این مناطق دارد.
اینها تنها گوشه ای از فعالیت های استعماری كشور های غربی در كشور های آفریقایی و جهان سومی است، كشور هایی كه با ادعای حقوق بشر تنها داعیه دار آن بوده و در عمل عكس آن را شاهدیم. از بین رفتن مردم در آفریقا هیچ گونه اهمیتی برای فرانسه و دیگر كشور های غربی ندارد، زیرا آنها تنها به دنبال منافع استعماری خود بوده و در این راه فنا گردیدن انسان ها از هیچ گونه اهمیتی برای آنها برخوردار نیست.
وبلاگ كسايي
-
admin
۱۳۸۹/۲/۲۶
| دفعات بازدید: 61
اين روزها سفر به قاره آفريقا و گردشگري در مناطق طبيعي آن تقاضايي مطرح در شركتهاي خدمات مسافرتي شده است، بهگونهاي كه احساس ميكني سفر به اين ديار مد شده است. اما گويي تورگردانان و خدماتدهندگان مقصدي جديد راهانداختهاند.در اين شرايط بهتر است قبل از آنكه آژانسهاي مسافرتي به شما بگويند به كدام كشور برويد خودتان نگاهي به وضعيت و جغرافياي كشورهاي آفريقايي بيندازيد.
كشورهاي آفريقايي عمدتا مناطق بكرطبيعي بسياري دارند؛ به همين دليل سفر به آفريقا به نوعي يك طبيعتگردي بكر محسوب ميشود . بهنظر ميرسد تجربه گردشگري در طبيعت آفريقا بتواند به ما نيز در راهاندازي طبيعتگردي درست و به معناي واقعي آن كمك كند.
شكوه قاره آفريقا در منظره و چشماندازههاي بسيار زيبا و حيرتانگيز، حياتوحش شگفتآور و فرهنگهاي انساني متفاوت آن است. در قاره آفريقا 50 كشور وجود دارد و بيش از800 ميليون نفر در اين قاره زندگي ميكنند. قاره آفريقا از نظر وسعت، دومين قاره بزرگ جهان پس از قاره آسياست.
اقيانوسها و درياچههايي كه دورتادور قاره آفريقا را در بر گرفتهاند موجب شدهاند كه اين قاره سواحلي طولاني داشته باشد. اين سواحل در كنارههاي اقيانوس اطلس، اقيانوس هند، درياي مديترانه و درياي سرخ امتداد يافتهاند. در شمال قاره آفريقا بيابان «ساهارا» يا «صحراي بزرگ» قرار دارد. صحراي بزرگ وسيعترين بيابان جهان است و تقريبا تمام بخش شمالي قاره آفريقا را در بر گرفته است.
2 صحراي مهم ديگر هم در بخش جنوبغربي قاره آفريقا وجود دارند كه نامهاي آنها «كالاهاري» و«ناميبي» است.
2 رود مهم و اصلي كه در قاره آفريقا جاري هستند رود نيل و رود كنگو هستند. رود نيل طولانيترين رود جهان است. در بخش انتهايي اين رود و در جنوب آن درياچه ويكتوريا قرار دارد كه بزرگترين درياچه قاره آفريقاست.
در نزديكي درياچه ويكتوريا و در سمت جنوب شرقي اين درياچه كوه «كليمانجارو» قرار دارد كه بلندترين منطقه قاره آفريقاست. همچنين يكي از مهمترين آبشارهاي جهان به نام «آبشار ويكتوريا» هم در قاره آفريقا قرار دارد.
حيات وحش قاره آفريقا در جهان معروف است. حيوانات اين قاره فيل، كرگدن، اسبآبي، شير و ببر هستند. همچنين حيوانات ديگري مانند آهو، غزال، زرافه، ميمون، گوريل، كفتار، شامپانزه نيز در اين قاره وجود دارند. بيشتر اين حيوانات در علفزارهاي باز و وسيع اين قاره و جنگلهاي حارهاي و باراني آن زيست ميكنند.
مردم قاره آفريقا از صدها قوم و گروه مختلف هستند و هر گروه زبان، سنت، مذهب، هنر و تاريخ ويژه خود را دارند. قاره آفريقا در دوران تاريخ سياسي خود، مقر سلطنت مصريها، پادشاهان آفريقايي، مستعمره اروپاييها و كشورهاي مستقل بوده است.
كشورهاي آفريقايي: كنگو
25هزار سال قبل، مردماني در قاره آفريقا به جنگلهاي واقع در حوزه رود كنگو آمدند و زندگي خود را در اين منطقه آغاز كردند. رود كنگو در نيمه غربي قاره آفريقا جاري است. مردم اين منطقه از جنگل، چوب فراهم ميكردند و براي غذا هم از ريشههاي خوراكي گياهان استفاده ميكردند. رود كنگو يكي از پهنترين رودهاي جهان است؛ فقط رود آمازون واقع در آمريكايجنوبي است كه نسبت به رود كنگو در مناطق وسيعتري جاري است.
امروزه حوزه رود كنگو شامل 2كشور ميشود كه هر يك از آنها در دو طرف رود كنگو قرار دارند. نام هر دوي اين كشورها، كنگو است. گاهي براي تشخيص آنها از يكديگر از نام شهرهايي كه پايتخت اين دو كشور است، استفاده ميكنند.
پايتخت يكي از آنها برازاويل و پايتخت ديگري كينشازا است. كنگو (برازاويل) بهطور رسمي با نام جمهوري كنگو و كنگو (كينشازا) بهطور رسمي جمهوري دمكراتيك كنگو ناميده ميشوند. نام منطقه كنگو از كلمه «باكنگو» گرفته شده كه نام يكي از گروههاي اصلي است كه در اين منطقه زندگي ميكنند.
اين مردم از چندين قرن پيش، در اين منطقه زندگي ميكردهاند؛ از هنگامي كه كنگو مقر حكومت پادشاهان مختلف بوده است. در سال1483 ميلادي (قرن پنجم) هنگامي كه پادشاهي كنگو در اين كشور حكومت ميكرد، پرتغاليها به كنگو آمدند. ابتدا پرتغاليهاي
تازه وارد، با مردم اين حكومت رفتاري دوستانه داشتند تا اينكه بالاخره در سده 1530(قرن ششم) پرتغاليها مردم « باكنگو» را بهعنوان برده به خارج از كشور ميفرستادند.
در اواخر سالهاي1800 ميلادي (قرن نوزدهم) ديگر كشورهاي اروپايي نيز به منطقه كنگو علاقهمند شدند. آنها متوجه شدند كه ميتوانند از اين رود با ارزش بهعنوان مسيري براي تجارت و دادوستد ميان كشورهاي واقع در غرب آفريقا و كشورهاي بخش داخلي اين قاره استفاده كنند.
مردم منطقه كنگو در سال1960 ميلادي بالاخره توانستند استقلال خود را بهدست آورند. با اينكه هر دو كشور كنگو آزادي خود را بهدست آوردند ولي با مشكلات زيادي روبهرو شدند و دورههاي سخت و خشن جنگهاي داخلي براي كسب قدرت را تجربه كردند. بيشتر مردمان ساكن كشورهاي كنگو روستانشين هستند و تقريبا بيش از دوسوم اين مردم در روستاها زندگي فقيرانهاي دارند.
گينه
گينه كشوري است كه در غرب قاره آفريقا و در كناره اقيانوس اطلس قرار دارد. پايتخت اين كشور شهر«كاناكري» است كه بندر بسيار مهم اين كشور است. كشتيها به اين بندر ميآيند و مواد معدني و كالاهاي ديگري را بار ميزنند و به بازارهاي سراسر جهان حمل ميكنند.
كشور گينه به 4منطقه اصلي تقسيم ميشود: يك منطقه دشتهاي هموار واقع در امتداد ساحل هستند و ديگري منطقه شمال گينه است كه شامل علفزارهاي وسيع استوايي است كه « ساوانا» نام دارند. در اين علفزارهاي استوايي و در فصل بارانهاي شديد، علفهايي ميرويند كه ارتفاع آنها به 3متر ميرسد.
در ميان «ساوانا» يا علفزارهاي شمال گينه درختهايي بهصورت پراكنده در لابهلاي علفها رشد ميكنند. در شرق گينه و درست در كنار دشت هموار، ناگهان رشته كوههاي «فوتا جالان» سر بر افراشتهاند. كوههاي فوتا جالان سرچشمه 3رود اصلي جاري در منطقه غرب قاره آفريقا هستند. اين كوهها منبع رودهاي نيجر، گامبيا و رودخانههاي سنگال هستند كه جريان اين رودها از كشور گينه و از كوههاي فوتا جالان آغاز ميشود.
جنوب شرقي گينه منطقهاي تپهاي است كه اين تپهها پوشيده از جنگلهاي انبوه هستند و در اين جنگلها درختاني با چوبهاي بسيار باارزش رشد كردهاند؛ مانند درختان ساج، ماهون و آبنوس. ولي بسياري از اين جنگلها بهتدريج به علفزارهاي لخت تبديل ميشوند زيرا مردم منطقه اين درختان را بهصورت فراوان قطع ميكنند تا بتوانند از زمينهاي هموار براي كشاورزي و تهيه مواد غذايي استفاده كنند و بيشتر مردم گينه محصولات كشاورزي و موادغذايي خود را از اين طريق تامين ميكنند.
مردم گينه برنج، آرد مانيوك، سيبزميني شيرين، موز، قهوه، آناناس، بادام زميني، سيبزميني هندي و ذرت ميكارند. مقدار كمي از اين محصولاتي كه در گينه كشت ميشوند به كشورهاي ديگر فروخته ميشوند.
مردم اين كشور از گروهها و اقوام مختلف هستند. بسياري از مردم منطقه كوههاي فوتاجالان از اقوام «فولاني» هستند. در منطقه شمال گينه اقوام «ماكين» زندگي ميكنند و ديگر اقوام مهم و اصلي گينه اقوام، سوسو، كيسي و كيپل هستند.
تا سال1958 كشور گينه مستعمره كشور فرانسه بود، به همين علت زبان رسمي مردم گينه، زبان فرانسه است. اما مردم اين كشور به زبانهاي مختلف و فراوان آفريقشايي هم صحبت ميكنند.
ترجمه - شادي جمشيدي
براي مشاهده منبع اصلي برروي آدرس كليك كنيد