-
۱۳۹۳/۶/۸
| دفعات بازدید: 83
مركز جديد حفظ قرآن كريم به همت اتحاديه بينالمللي جوانان الازهر و صوفيه اين كشور با هدف تربيت يك ميليون حافظ قرآن كريم در مصر افتتاح شد.
-
128
۱۳۹۳/۶/۴
| دفعات بازدید: 100
شورشیانی که به خانه بازمیگردند،
میتوانند ترکیب خطرناکی از باورهای تروریستی و تجربه عملیات تروریستی را به
کشورهای خود بیاورند که میتواند باعث گسترش و تعمیق خشونت و تروریسم در کشورهای
شمال آفریقا شود.
در دوران پس از حملات 11 سپتامبر 2001 ، بنیاد گرایی و رادیکالیسم اسلامی در صدر
اخبار رسانه ها و مباحث سیاسی و دانشگاهی غرب، خاور میانه و شمالآ قرار گرفت. اگرچه
در اغلب این مباحث، رادیکالسیم اسلامی به عنوان نیرویی جهانی به تصویر کشیده شده
است که جدا از مردم، مکان ها و تاریخ عمل می کند، اما واقعیت آن است که تندرویی
مذهبی، اشکال قومی و منطقه ای متعددی دارد که به طور ویژه به فرهنگ، سنت، روش های
زندگی و ساختار اجتماعی و سیاسی بر می گردد.
از این رو، رادیکالیزه شدن اسلام میان مسلمانان شمال آفریقا، از اهمیت زیادی در
حوزه های سیاسی و اجتماعی برخوردار ا ست، به ویژه که طی سال های گذشته برخی از
بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای تلاشهای زیادی را برای صدور ایده های مذهبی
تندروانه نظیر وهابیت به این منطقه انجام داده اند.
با آغاز بحران در سوریه، قدرتهای غربی و هم پیمانان منطقه ای آنها گام هایی برای
شعله ور کردن نزاع در این کشور برداشتند و به هدایت و تجهیز گروه های تروریستی به
بهانه حمایت از مخالفان اسد پرداختند. در این بین سهم کشورهای شمال آفریقا در اعزام
تروریست به سوریه قابل توجه بود.
این تروریست ها که از لیبی، تونس، الجزایر، مصر و مراکش راهی سوریه شده اند، گرایش
های سلفی – وهابی دارند و از حامیان خط مشی القاعده محسوب می شوند. آنها در سایه
حمایت سرویس های اطلاعاتی – امنیتی غربی از کشورهای خود خارج شده و در سوریه علیه
دولت قانونی این کشور وارد جنگ و درگیری ویرانگری شده اند.
نکته قابل تامل در انتقال این شورشیان و تروریست ها از کشورهای خود به سوریه، این
است که بحران سوریه نوعی تروریسم بین المللی را به وجود آورده و ممکن است این
تروریست ها ی بین المللی و سازمان یافته، پس از سوریه راهی کشور یا منطقه ای دیگر
شوند و در آنجا نیز آشوب به پا کنند. چنین امری خطری بالقوه برای کشورهای منطقه
شمال آفریقا به شمار می رود.
بحران سوریه و تروریسم بین المللی
بنا به برآوردهای محققان بریتانیایی و مجله جینز در سال 2013، در سوریه قریب
به 100 هزار شبه نظامی که هزار گروهک را تشکیل داده بودند، علیه اسد می جنگیدند،
بیشتر از 30 هزار نفر از این تعداد را می توان تروریست های خارجی دانست که به
سازمان های تروریستی بین المللی وفادارند.
بر اساس این برآورد، تعداد مزدوران سعودی در سوریه بین 5 تا 8 هزار نفر هستند. طبق
جدول موجود در این گزارش، از تونس 8000 نفر، فلسطین و عراق 4000 نفر، لیبی 4500
نفر، الجزایر 1000 نفر، یمن 1800 نفر و ... در سوریه حضور دارند. همچنین برآورد ها
نشان می دهد بین 400 تا 2000 اروپایی از سال 2011 در سوریه در حال مبارزه علیه رژیم
بشار اسد هستند. این تعداد بیانگر آن است که شمار اروپائیانی که در سوریه می جنگند،
بیشتر از تعداد اروپائیانی است که در جنگ عراق و افغانستان شرکت داشتند.
در دی ماه 1392 شبکه العالم آماری از کشته شدگان اتباع کشورهای اسلامی در سوریه
منتشر کرد که در نوع خود جالب توجه بود. بر این اساس، تعداد تونسی های کشته شده در
سوریه حدود 2000 نفر، لیبیایی ها 1900 نفر، عراقی ها 1500 نفر، اردنی ها 202 نفر،
الجزایری ها 300 و ... بودند. آمار بالای کشته شدگان تونسی، لیبیایی و الجزایری
نشان داد که تعداد بیشماری از شهروندان این کشورها درسوریه در حال جنگ با دولت اسد
هستند.
دلایل گرایش به تروریسم در شمال آفریقا
دلایل گرایش به تروریسم و هم چنین چرایی و چگونگی جذب تروریست در کشورهای مختلف، تا
حد زیادی متفاوت است. این امر علاوه بر زمینه های بومی، به میزان نفوذ بازیگران
خارجی بستگی دارد. در این بین به نظر می رسد چند عامل در گرایش شهروندان کشورهای
شمال آفریقا به افراط گرایی و حضور در سوریه موثر بوده است.
1-گسترش سلفی – وهابی گری و فهم نادرست از اسلام
وجود حکومت های فاسد و فرسوده مانند حکومت حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی، بن
علی در تونس که هریک بیش از سه دهه – در مورد قذافی بیش از 4 دهه- بر این کشورها
حکمرانی کردند، باعث شده بود تا هرگونه ارتباط مشخص و مستمر میان مسلمانان منطقه و
عرصه گسترده تر جهان اسلام از بین رفته و همین امر زمینه های برای تلفیق اسلام با
خرافات، عرف و آداب و سنن و نیز باورهای غلط به وجود آورد.
به علت این زمینه سست اعتقادی، پس از فروپاشی دولتهای مستبد شمال آفریقا، اسلام
افراطی مورد حمایت برخی کشورهای فرامنطقه ای، در منطقه نفوذ و پیروانی در هر یک از
کشورها جذب کرد. اما پیش از این، در دهه 1990، به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان
عامل محرک بسیار مهمی بود که به گروه های افراطی در شمال آفریقا جانی تازه بخشید.
از آن زمان تا کنون تهدید اسلام افراطی به یکی از دغدغه های مهم دولت های منطقه
تبدیل شده و اکنون مشخص شد که با وجود بیش از یک دهه سیاست های مبارزه با تروریسم
در سطح منطقه و جهان، این گونه باورها و رویکردها هنوز ریشه دار است.
در الجزایر، جبهه نجات اسلامی به رهبری علی بلحاج شاخه تندرو، و عباس مدنی شاخه
میانه رو، در دهه 1990 مشکلات فراوانی را برای دولت این کشور ایجاد کرد تا آنجا که
بیم آن می رفت الجزایر دچار یک جنگ داخلی شود. در اثر این درگیری ها بین 150 تا 200
هزار نفر از مردم این کشور کشته و زخمی شدند که در نوع خود کم نظیر بود.
با وجود دستگیری و شکنجه بسیاری از رهبران این جنبش، طی سال های 2000 تا 2010
کماکان شاهد انفجار فراوانی بودیم که توسط عوامل تندرو در این کشور صورت گرفت. حمله
به تاسیسات نفتی ان آمیناس در زمستان 1391 و گروگانگیری کارکنان این پالایشگاه ،
اقدامی دیگر از سوی تندروهای وابسته به القاعده بود.
در لیبی و از دیدگاه امنیتی نظام قذافی، جریانات و گروهای اسلامی تندرو، از جمله
حرکت التجمع اسلامی و گروه سلفی الجماعه اسلامیه خطر اول برای امنیت ملی لیبی محسوب
می شدند. کشتار زندان بوسلیم در سال 1996 بسیاری از کادر و رهبران جریانات
اسلامگرای رادیکال این کشور را به کام مرگ فرستاد.
جماعت اسلامی مسلح لیبی یا همان جماعت المقاتله، یکی از بزرگترین جریانات اسلامی در
لیبی بود که هدف اساسی خود را سرنگونی دولت قذافی و ایجاد یک دولت اسلامی به رهبری
این گروه اعلام کرد. این جماعت تندرو در سال 1996 سوء قصدی را علیه قذافی ترتیب داد
که البته نافرجام ماند. اعضای این گروه بارها و بارها سعی کردند قذافی را ترور کنند
که البته موفق نشدند.
در تونس، مدارس زیتونیه، مهم ترین مدارس مذهبی این کشور در دوران بورقیبه بودند،
ارتباط علمی مصر و تونس توسط مدارس زیتونیه و دانشگاه الازهر تداوم یافت، به گونه
ای که بسیاری از استادان جامعه زیتونیه، تحصیل کردگان الازهر بودند و طبیعتا متاثر
از جو میانه رو آن دانشگاه با هرگونه افراط گرایی و تکفیری گری جوامع مسلمان مخالفت
می ورزیدند، علاوه بر آن، مکتب اعتقادی جامعه زیتونیه متاثر از مکتب خاندان حفص
بود. از ویژگیهای این مکتب می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1-انعطاف در برابر جریان های فکری گوناگون
2-افزایش علم و گسترش مدارس
3- رونق تفکر
بنابراین در این مکتب، فضا برای عقاید رادیکال و تکفیری و جهادی بسیار تنگ و کشنده
بود، اما از اواخر قرن گذشته میلادی، دولت سکولار بن علی همواره در صدد کنترل و حذف
جریان اسلامگرای تونس و تهدید مکتب زیتونیه برآمد که پیامد آن تضعیق شدید میانه
روهای مسلمان در زیتونیه بود. به مرور و در اثر بسته شدن فضای معنوی جامعه از سوی
دولت های اقتدارگرا در شمال آفریقا، رفته رفته فعالیت های مذهبی به سمت و سوی
فعالیت های زیر زمینی گرایش پیدا کرد و در نهایت تکفیری گری جای اعتدال گرایی را در
این زمینه گرفت.
2- وضعیت نامناسب اقتصادی
یکی دیگر از عواملی که در شمال آفریقا زمینه را برای گرایش به گروههای افراطی را
فراهم آورد، اوضاع نابسامان جوامع این کشورها به ویژه در زمینه اقتصادی و بی عدالتی
های اجتماعی بود.
در تونس، در سایه توجه گسترده نظام سیاسی به آموزش و تخصیص بودجه های آموزشی بالا،
درصد فارغ التحصیلان دانشگاههای این کشور نسبت به کشورهای منطقه بسیار قابل توجه
بود، با این حال رشد نرخ و سطح سواد تونسی ها با بازار کار و نیازمندیهای انسانی
اقتصاد این کشور هیچ تناسبی نداشت تا آنجا که بخش زیادی از دانش آموختگان این کشور
در اثر فشار بیکاری به کارهای پیش پاافتاده از قبیل دست فروشی روی آوردند که نمونه
بارز این مورد بوعزیری بود که با خود سوزی خود جرقه بیداری اسلامی در تونس را ایجاد
کرد.
مسئله دیگر سطح بالای فساد در ساختار سیاسی تونس به خصوص در میان نزدیکان بن علی و
برادران همسرش، لیلی طرابلسی بود. هر چند سطح فساد در تونس در قیاس با کشورهای
منطقه چندان بالا به نظر نمی رسید، اما تمرکز فساد در ارکان قدرت از یک سو و هویدا
بودن فساد نخبگان حاکم برای مردم تونس از سوی دیگر، نارضایتی فراوانی را به دنبال
داشت.
فقر شدید و فساد خاندان بن علی، از مهم ترین دلایل گرایش جوانان تونسی به گروههای
رادیکال معرفی شده است. در مورد مصر، الجزایر و مراکش نیز وضع به همین منوال بود.
در مصر شدت فقر به حدی بود که بسیاری از خانواده های فقیر که توانایی پرداخت اجاره
خانه را نداشتند به قبرستانها پناه برده و در کنار قبر ها زندگی می کردند.
در الجزایر نیز با وجود منابع عظیم نفت و گاز، بخش زیادی از مردم زیر خط فقر زندگی
می کردند. در مراکش در حالی که هزاران نفر از مردم در فقر و تنگدستی به سر می بردند
و هزاران جوان امیدی به آینده خود نداشتند، همسر محمد ششم به عنوان یکی از شیک پوش
ترین همسران رهبران جهان عرب معروف شده بود.
3-دخالت و نفوذ بازیگران خارجی
یکی دیگر از دلایل رشد تروریسم در شما آفریقا، تحریک و نفوذ عوامل خارجی مانند برخی
دولت های عربی، غربی و همچنین رژیم صهیونیستی است. برای نمونه سلفی ها و وهابی های
سعودی و قطری موفق شدند در بسیاری از مناطق لیبی، تونس و مصر، جا پا باز کنند و حتی
از حمایت مقامات دولتی و محلی برخوردار شوند.
به طور مثال در فروردین 1393 منصف المرزوقی، رییس جمهور تونس، از امیر قطر تقدیر و
تشکر به عمل آورد که این امر باعث شوکه شدن محافل سیاسی این کشور شد. المرزوقی نشان
جمهوریت را در حالی به گردن شیخ تمیم بن حمد ال ثانی آویخت که قطر به حمایت از
تروریسم در تونس متهم بود.
پیش از این، لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، از کشف پنج شبکه ویژه قاچاق جنگجویان
تونسی به سوریه وابسته به قطر خبرداده بود. این شبکه ها در ازای هرجوان تونسی که به
سوریه می فرستادند، از قطر مبلغ 3 هزار دلار کارمزد دریافت می کردند.
فرجام سخن اینکه فعالیت سلفی – وهابی ها در منطقه شمال آفریقا به صورت مدون و با
حمایت کشورهای خارجی دنبال شده و آنها موفق شده اند قشرهای مختلف، به خصوص جوانان و
دانش آموزان، را جذب کنند. بی شک حضور این افراطی ها در سوریه و برخورداری از تجربه
میدان جنگ می تواند تاثیر منفی و مخربی بر امنیت شکننده کشورهای شمال آفریقا
بگذارد.
براین اساس، افرادی که با دولت سوریه در حال نبرد هستند، امنیت ملی کشورهای خود را
نیز تهدید می کنند زیرا این نگرانی وجود دارد که آنها در بازگشت دوباره به کشور
خود، خطری امنیتی مشابهی را به وجود آورند.
در واقع شورشیانی که به خانه باز می گردند می توانند ترکیب خطرناکی از باورهای
تروریستی و تجربه عملیات تروریستی را به کشورهای خود بیاورند، آنها آموخته اند که
در شرایط شورش و نبرد چگونه عمل کنند، همچنین ستیزه جویانی که از سوریه به کشورهای
خود باز می گردند می توانند وظیفه آموزش به همفکران ستیزه جوی خود را بر عهده
بگیرند که این امر ممکن است باعث آموزش بومی خشونت و تروریسم در کشورهای شمال
آفریقا شود.
اسماعیل طزری
فارس
-
128
۱۳۹۳/۵/۱۵
| دفعات بازدید: 87
-
128
۱۳۹۳/۵/۵
| دفعات بازدید: 115
مردم کشورهای مالی، سنگال و نیجریه در
آفریقا با حضور حداکثری در راهپیمایی روز جهانی قدس با فلسطینیان اعلام همبستگی
کردند.
راهپیمایی شیعیان نیجریه
به گزارش پایگاه خبری الیوم السابع، کشورهای نیجریه، سنگال و مالی هم روز جمعه
(93/5/3) به مناسبت روز جهانی قدس شاهد تظاهرات برای اعلام
همبستگی با ملت فلسطین و محکومیت حملات اسرائیل علیه نوار غزه بود.
در داکار، پایتخت سنگال صدها تن با برپایی تظاهرات ضمن اعلام حمایت از فلسطینیان،
خواستار قطع روابط کشورشان با رژیم اشغالگر صهیونیستی شدند.
مالی هم که برای اعلام همبستگی با فلسطینیان روز قدس را عزای عمومی اعلام کرده بود
شاهد راهپیماییهای باشکوه در محکومیت اسرائیل بود.
صدها تن در باماکو، پایتخت مالی و برخی از شهرهای دیگر این کشور روز جمعه
(93/5/3) به خیابانها آمدند و خواستار مداخله جامعه جهانی
برای توقف فوری جنگ در غزه شدند.
هزاران تن در خیابان های شهر کانو دومین شهر بزرگ نیجریه با سر دادن شعار، جنایات
رژیم اشغالگر اسرائیل در کشتار جمعی فلسطینیان را محکوم کردند.
در این تظاهرات، مردان با لباس های سفید و زنان با چادرهای سیاه مسیری شش کیلومتری
را در خیابان های کانو پیمودند و شعارهای مرگ بر اسراییل و مرگ بر آمریکا سر دادند.
این تظاهرات به ابتکار و فراخوان یک گروه شیعه موسوم به «جنبش اسلامی نیجریه» بر پا
شد.
محمد توره، یکی از مسئولین ساماندهی تظاهرات در بیانیه ای که بین تظاهرات کنندگان
منتشر کرد از مردم نیجریه خواست از هر طائفه ای که هستند با یکدیگر برای پایان دادن
به جنایات گروه شورشی و تکفیری بوکوحرام در نیجریه متحد شوند.
این در حالی است که پلیس نیجریه به راهپیمایی هزاران شیعه نیجریه ای در شهر زارا در
ایالت کادونا در شمال نیجریه حمله و دستکم 11 تن را به
شهادت رساند.
این راهپیمایی بدون هرگونه خشونت و یا حادثه خاصی برگزار شده و مشخص نیست نیروهای
ارتش به چه دلیل دست به این حمله زدهاند.
آفریقای جنوبی، تونس، مغرب و موریتانی هم از جمله دیگر کشورهای آفریقایی بودند که
به مناسبت روز جهانی قدس شاهد تظاهرات مردمی بود.
-
128
۱۳۹۳/۴/۲۴
| دفعات بازدید: 91
هفته گذشته رسانههی عرب زبان از پر شدن
بازارهای كشور مراكش از خرماهای اسرائیلی خبر داده و اعلام كردند شهروندان ین كشور
با دیدن ین خرماها در بازارهای شهرهایشان به شدت تعجب كردند و موجی از اعتراض فضای
مجازی جهان عرب به ویژه مراكش را فرا گرفت و كاربران مراكشی خواستار فوری شناسایی و
بازداشت عاملان ورود این محصولات به خاك مراكش شدند.
در نهایت كار به جائی رسید كه شیخ «عبدالباری الزمزمی» رئیس «جمعیت تحقیقات و پژوهش
مراكش» با صدور فتوایی اعلام كرد كه خوردن خرمای اسرائیلی روزه را باطل ميكند. وی
گفت: «علت صدور این فتوا توسط بنده این بوده كه رژیم صهیونیستی سرزمینهای اسلامی
را اشغال كرده و نخلهای خرمایی كه محصولاتش را به مراكش صادر میكند را در این
زمینهای غصبی و اشغال شده كاشته لذا خوردن ین محصولات شرعاً حرام و مبطل روزه است
صاحبان اصلی این زمینها و محصولات فلسطینیان هستند.
شركت اسرائیلی «اكریسكو» و «هادیكلیم» دو شركت اسرائیلی هستند كه بیشتر محصولات و
مواد غذیی را به كشور اسلامی مراكش صادر ميكنند.
-
128
۱۳۹۳/۴/۱۸
| دفعات بازدید: 100
موسیقی آفریقایی، مخصوصاً موسیقی سنتی
سیاهان آفریقا را در خارج از آفریقا، کمتر میشناسند. برای غیرآفریقاییها، این
موسیقی، عجیب، دشوار و بدون جذابیت است و در نتیجه زحمت گوش دادن به آن را به خود
نمیدهند. هم موسیقی آفریقایی و هم موسیقی غیرآفریقایی زاده خلاقیت بشرند و در
نتیجه عناصر یکسانی چون گام و فاصله و لحن و ملودی و امثالهم را در خود دارند.
موسیقی تقریباً در همه کشورها، نقش یکسانی را بازی میکند و در قالب ترانهها،
لالاییها، ترانههای رزمی، موسیقی دینی و امثال آن ارایه میشوند.
در مجموع، در آفریقا هم سازهایی شبیه به اروپا، از جمله سازهای زهی، بادی و
کوبهای، وجود دارند. مفهوم موسیقی آفریقایی به کلی با موسیقی غربی فرق دارد.
موسیقیدانهای سنتی آفریقا برای لذت بردن، صداها را با یکدیگر ترکیب نمیکنند. هدف
آنها بیان همه جنبههای زندگی از طریق عنصر صداست. آنها از طریق موسیقی، منحصراً
طبیعت را تقلید نمیکنند، بلکه با بهکارگیری صداهای طبیعی، از جمله زبان گفتاری،
طبیعت را بازسازی و آن را به موسیقی تبدیل میکنند.
شاید ظاهراً این موسیقی یکنواخت به نظر برسد، ولی هر صدایی معنی ویژه خود را دارد.
برای اینکه بتوان معنای موسیقی آفریقایی را درک کرد، باید به بررسی آن در متن
زندگی آفریقایی پرداخت. موسیقی در جامعه آفریقا نقش بسیار مهمی دارد و درست از لحظه
تولد، یکی از حیاتیترین جنبههای زندگی یک آفریقایی را تشکیل میدهد. کودکان
آفریقایی از ابتدای خردسالی، نقش موثر و مهمی را در موسیقی به عهده میگیرند و در
سن سه یا چهار سالگی، ساز میسازند. بازیهای موسیقایی که توسط کودکان آفریقایی
اجرا میشوند، آنها را برای شرکت در فعالیتهای دوره بزرگسالی از جمله ماهیگیری،
شکار، کشاورزی، آسیابگردانی، حضور در مراسم عروسی و تشییع و رقص آماده میسازند.
در آفریقا بین انسان و هنر، پیوند عمیقی وجود دارد.
هنر در آفریقا، بالاترین نقش را در برقراری ارتباط بین انسانها ایفا میکند. شاید
به همین دلیل است که در بعضی از زبانهای آفریقای سیاه، برای تعریف موسیقی، فعل
دقیقی وجود ندارد. این هنر بهقدری در انسان آفریقایی نهادینه و موروثی است که شاید
ضرورتی برای نامگذاری آن وجود نداشته است. طبل در جامعه آفریقایی بهقدری مهم است
که گاهی آن را با یک مرد برابر میگیرند، از همین رو زنان باید همان احترامی را که
بهطور سنتی برای مردشان قایل میشوند، برای طبل هم قایل شوند. در بعضی از کشورهای
آفریقایی، زنان حتا اجازه ندارند تحت هیچ شرایطی به طبل دست بزنند، هر چند اسلام
بسیاری از تبعیضهایی را که علیه زنان وجود داشته، در آفریقا از بین برده است.
موسیقی آفریقایی عموماً با هنر دیگری چون شعر یا رقص درآمیخته و بهصورت مهمترین
عنصر بیانی روحیه و احساسات سیاهان درآمده است.
به این ترتیب، دور از ذهن نیست اگر آفریقاییها اصولاً موسیقیدان باشند. در بعضی
از کشورهای آفریقایی، موسیقی عنصری پویا و نیروی پیشبرنده حیات اجتماعی است. در
برخی دیگر، موسیقی کم و بیش شغلی نیمهحرفهای است که همه کس نمیتواند آن را خلق و
اجرا کند و باید گروههایی در این زمینه فعالیت کنند.
این گروهها نیمی از سال را به موسیقی میپردازند و معاش خود را از این طریق به دست
میآورند و نیم دیگر سال را به کار دیگری میپردازند. در بسیاری از جوامع آفریقایی،
حق نواختن بعضی از سازها یا شرکت در مراسم آیینی به همه کس داده نمیشود و در
انحصار موسیقیدانهای حرفهای است. این افراد منحصراً از طریق هنرشان ارتزاق
میکنند و به خانوادهها یا طبقات اجتماعی (کاست) خاصی تعلق دارند. در آفریقای
غربی، برای مشخص کردن موسیقیدانهای حرفهای از واژه گریوت (Griot) استفاده
میکنند. نقش گریوتها چیزی بیشتر از موسیقی و جادو است. آنها راویان تاریخ، فلسفه
و اساطیر و آرشیو آداب و سنن مردم هستند و در شفا و درمان جسمی و روحی بیماران هم
دخالت میکنند. بسیاری ترانههای مذهبی میخوانند و تقریباً نقش کشیشهای اروپایی
قرون وسطا را دارند. مردم آفریقا از گریوتها میترسند و در عین حال توانایی آنها
را تحسین میکنند، هر چند به خاطر آنکه به پایینترین طبقه اجتماع تعلق دارند،
برایشان احترامی قایل نیستند.
از آنجا که موسیقی محور تمام فعالیتهای یک گریوت است، بهرغم ترس و اکراه مردم از
آنها، باز هم نقشی حیاتی و مهم را در زندگی آفریقاییها ایفا میکنند. شاید بتوان
نوازندگان اروپایی گیتار را معادل نوازندگان آفریقایی یعنی گریوتها گرفت.
نوازندگان اروپایی در هر حال نسبت به گریوتها وضعیت بهتری دارند، زیرا مردم به
آنها توهین نمیکنند. موسیقی آفریقا، تاثیر انقلابی را که در حال حاضر همه قاره
آفریقا را در خود گرفته است، بهخوبی نشان میدهد. موسیقی در جوامع سنّتی غالباً
کاری به برآوردن نیازهای زندگی مدرن ندارد. به عبارت دیگر، در دنیای مدرن، رقابت
فوقالعاده بالا است و موسیقی بهعنوان یک حرفه، نمیتواند فرصت چندانی را برای اهل
موسیقی فراهم آورد. در بعضی از جوامع، اصولاً موسیقی شغل تلقی نمیشود و به همین
دلیل، دچار محدودیتهای بیشتری هم میشود. با توجه به وضعیت دنیای معاصر، موسیقی
سنتی در تمام دنیا رو به زوال است، مگر اینکه آینده موسیقیدانها تضمین شود. این
مساله، بهویژه در موسیقی آفریقا که در آن موسیقی شکل مکتوب ندارد و سینه به سینه
منتقل میشود، به شکل بارزتری مشاهده میگردد.
این سخن بدین معنی نیست که موسیقی سنتی آفریقا را باید از تاثیر موسیقیهای کشورهای
دیگر حفظ کرد. هنرمندان اصیل با اختلاط با فرهنگهای دیگر، میتوانند هنر
متعالیتر، غنیتر و گستردهتری را ارایه کنند.
سازها و سبکها:
سازهایی که در اغلب کشورهای آفریقایی وجود دارند، بسیار شبیه سازهای سایر کشورها
هستند، در هر حال، فرهنگ هر کشور و ناحیهای، بر شکل و نحوه نواختن سازها تاثیر
میگذارد، برای مثال در مناطق جنگلی آفریقای غربی، طبل بیشتر از مناطق بیدرخت
ساوانا در آفریقای جنوبی محبوبیت دارد. سازهای موسیقایی، پیوند نزدیک بین
مجسمهسازی و موسیقی را نشان میدهند.
در موسیقی سراسر این قاره بزرگ، همگونی خاصی احساس میشود، ولی تفاوتهای بین
موسیقیهای نواحی و قبایل هم آشکار است. فرهنگهای نگرو (Negro) در جنوب صحرا،
تبادل موسیقایی زنده و پویایی با ساکنان بخش شمالی آفریقا دارند.
همچنین نواحی وسیعی از آفریقا، دارای فرهنگهای مرزی است که ترکیبی از فرهنگ نگرو و
جوامع آفریقایی شمال است. بخش اعظم موسیقی آفریقا مبتنی بر کلام است؛ لذا پیوند بین
زبان و موسیقی، چنان عمیق و دیرینه است که میتوان از کلام بهعنوان سازی موسیقایی
استفاده کرد. از آنجا که موسیقی آفریقا بیان جنبههای گوناگون زندگی و سرشار از حس
است، فرهنگهای مختلف با سبکهای موسیقایی گوناگون میتوانند روی موسیقی تاثیرات
بسیار مهمی بگذارند. در شرق آفریقا، فرهنگها پیچیده هستند و حول گلهداری دور
میزنند. منطقه خویی ـ سان (Khoi – San) در جنوب آفریقا، فرهنگ سادهای دارد که
منحصراً مبتنی بر نمادهای گردآوری غذاست. مردم سواحل شمال غربی گله ندارند و به
خاطر ساختار سیاسی پیچیدهای که در اثر حاکمیت اروپاییها پیدا کردهاند، بیشتر به
نظامهای پادشاهی قدرتمند متکی بودهاند.
سواحل غربی آفریقا، یعنی سرزمین بین سرزمین خویی ـ سان و بخش شمال غربی، فرهنگی
متشکل از شرق آفریقا و شمال غربی آفریقا دارند. تعدادی از قبایل پیگمی (Pygmy)
هنوز در انزوای نسبی و در جنگلها زندگی میکنند. بخش شمالی قاره تا حد زیادی تحت
تاثیر فرهنگ موسیقایی اسلامی است.
-
۱۳۹۳/۴/۱۷
| دفعات بازدید: 58
گروه بينالملل: پانزدهمين دوره مسابقات منطقهاي حفظ قرآنكريم با عنوان «جايزه بزرگ رئيس دولت»، ديروز، شانزدهم تيرماه، در جيبوتي آغاز شد.
-
128
۱۳۹۳/۳/۲۶
| دفعات بازدید: 83
رادیو الجزایر به نقل از یک تحلیلگر سیاسی
برجسته این کشور اعلام کرد سفر وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به چند کشور آفریقایی با
هدف خروج از تنگنا و فشاری که حتی غربیها بر آن اعمال کرده و تسلط بر ثروت این
قاره سبز است.
آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی
پایگاه اینترنتی رادیو الجزایر با انتشار مطلبی درباره سفر ده
روزه آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به آفریقا نوشت:
لیبرمن از روز سه شنبه گذشته سفری راهبردی را به کشورهای رواندا، اوگاندا،
غنا، اتیوپی، و کنیا آغاز کرده است.
وزارت خارجه رژیم اشغالگر اعلام کرد که هیئتی به نمایندگی از 50 شرکت صادراتی
اسرائیل و شماری از نمایندگان کنست، لیبرمن را در این سفر که با هدف توسعه روابط تل
آویو با کشورهای آفریقایی انجام شده است، همراهی میکنند.
وزارت خارجه رژیم اشغالگر در بیانیه خود اشارهای به ترتیب کشورهایی که مقصد لیبرمن
در این سفر آفریقایی است نکرد.
وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در آستانه آغاز سفرش به افریقا تاکید کرد که رابطه با
کشورهای آفریقایی اهمیت راهبردی بزرگی از لحاظ امنیتی، سیاسی و اقتصادی و دیگر
زمینه ها برای اسرائیل دارد و پیش از این در سال 2009م به
افریقا رفتهام.
رادیو الجزایر در ادامه به نقل از «معن بشور»، تحلیلگر سیاسی برجسته الجزایر و رئیس
کنگره ملی عربی تاکید کرد:سفر لیبرمن به آفریقا با تمایل رژیم صهیونیستی برای خروج
از انزوا و فشارهایی که در آن قرار گرفته و همچنین رقابت با چین و روسیه در قاره
سیاه در ارتباط است.
این تحلیلگر در گفتوگو با برنامه «حدث و حدیث» رادیو الجزایر گفت: نقشه
صهیونیستها از همان ابتدا نفوذ در قاره آفریقا و تمرکز بر منافع خود در این قاره
بوده است. «تئودور هرتزل»، پدر صهیونیسم سیاسی مدرن، چندین مکان، از جمله اوگاندا،
آرژانتین و آلاسکا را برای تشکیل رژیم اسرائیل در نظر گرفته بود.
در تاریخ 26 اوت 1903م، در شهر بازل سوئیس،اوگاندا و بخش
جنوبی آرژانتین در فهرست سرزمینهای احتمالی یهود در آینده، قرار داشت پیش از آنکه
دولت انگلیس در سال 1948م، کشور فلسطین را به جنبش سیاسی
صهیونیسم پیشنهاد دهد.
به گفته معن بشور طرح اوگاندا در سوئیس به معنای وجود ارتباط بین نقشه اسرائیل با
چشم طمع آن به آفریقا است.
به گفته تحلیلگر سیاسی الجزایر مقامات رژیم صهیونیستی در پی امضای توافقنامه کمپ
دیوید با مصر اعتقاد یافتند که فرصت برای نفوذ در آفریقا فراهم است.
وی افزود: «این سیاست جدید اسرائیل با تشدید انزوای رژیم
صهیونیستی حتی از سوی کشورهای غربی روبرو است و این امر صهیونیست ها را بر آن داشته
که به دنبال جولانگاه جدیدی باشند و بر چین و روسیه اعمال فشار و به آنها تاکید
کنند که منافعشان به دست اسرائیل است.»
وی افزود: «ناگفته نماند که رژیم صهیونیستی به معادن و ثروت
های آفریقا هم چشم دوخته است آفریقا کشوری غنی و بکر است و این خود دلیل چشم طمع
دوختن اسرائیل به آن است.»
معن بشور گفت: «صهیونیستها بر بسیاری از معادن ارزشمند و
نفت و کشاورزی که کشورهای آفریقایی به آن شناخته شده هستند، متمرکز شده است و به
عبارتی دیگر اسرائیل منافع اقتصادی بزرگی در قاره آفریقا دارد و اسرائیل میخواهد
که کنترل آن را بدست گرفته و نگذارد به راحتی از دستش برود.»
خبرگزاری فارس
-
128
۱۳۹۳/۳/۴
| دفعات بازدید: 95
استقرار سربازان در چاد آغاز داستان نیست
-
128
۱۳۹۳/۲/۸
| دفعات بازدید: 89
آن سوی ناکامی ها همیشه خدایی هست که
داشتنش جبران همه نداشتن هاست.
من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آنها همديگر را دوست ندارند
نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آنها همديگر را دوست دارند
نمىباشد.
من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما
بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق واقعى نيز
همين طور است.
من باور دارم ...
که ما مىتوانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم ...
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.
من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه
ترک گوييم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آنها را مىبينم.
من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته
باشيم.
من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد،
انجام مىدهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.
من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به
کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را
نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.
من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى
دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.
من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم
خودمان را ببخشيم.
من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز
نخواهد ايستاد.
من باور دارم ...
که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بودهاند امّا من
خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.
من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا
تغيير دهد.
من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.
من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسيم
تغيير يابد.
من باور دارم ...
که گواهىنامهها و تقديرنامههايى که بر روى ديوار نصب شدهاند براى ما احترام و
منزلت به ارمغان نخواهند آورد.
من باور دارم ...
که کسانى که بيشتر از همه دوستشان دارم خيلى زود از دستم گرفته خواهند شد.
من باور دارم ...
«شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را دارد نيست...
بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده
را مىکند.»