این طوطی با نام انگلیسی Africa Yellow Face parrot و نام علمی Picephalus flavifrons، دارای دو زیرگونه P.f. flaviforns و P.f. auranttiic است.
پراکنش: جنوب غرب اتیوپی
خصوصیات ظاهری: در نگاه اول و برای افراد نا آشنا ممکن است شبیه طوطی آمازون به نظر برسد. این طوطی متوسط الجثه (طول بدن ۲۶ سانتیمتر)، رنگ غالب پرها سبز، رنگ بالا تنه تیره تر با صورت و تارک (Crown) زرد رنگ، دم به رنگ قهوه ای مایل به زیتونی می باشد. گاهی پرهای روی پا نیز زرد رنگ است . منقار پرنده تیره و رنگ چشم در پرنده بالغ نارنجی–قرمز و حلقه چشمی خاکستری رنگ است.
هر دو زیر گونه نامبرده شده شبیه هم هستند با این تفاوت که در زیر گونه دوم رنگ سر، زرد متمایل به نارنجی است.
خصوصیات ظاهری پرنده های جوان: در پرنده های جوان، رنگ صورت زرد تیره تا سبز زیتونی و رنگ چشم قهوه ای است.
ادامه در مرغ مینو
HTML clipboard
جمعیتها و شکلهای سیاسی،اجتماعی و فرهنگی زنان در الجزایر
پس از قیام مردمی سال 1367 و آزادی فعالیت سیاسی بر اثر مبارزات مسلمانان کشور و تأسیس احزاب متعدد، جمعیتهایی برای زنان مسلمان که وابسته به احزاب اسلامی بودند، تأسیس گردید. همچنین جمعیتهایی برای زنان وابسته به گروههای سوسیالیستی و کمونیستی و لائیک تأسیس گردید. این گروه اخیر با وجود در اقلیت بودن، تحت عنوان دفاع از آزادی زن و تساوی حقوق و غیره، اقدام به تأسیس انجمنها و سازمانهای زنان نموده و خود را مدافع زن و حقوق و تنها نماینده شرعی و واقعی زنان عنوان نمود. ولی در واقع این زنان ابزار دست غربیها بودند که شعار آزادی سر داده و تاکنون کاری مثمرثمر، حتی در زمینههای اقتصادی و دفاع از زنان نیازمند و طلاق داده شده و پیرزنان بیسرپرست انجام نداده و تنها به برپایی جشنها و سمینارها اکتفا نموده است؛ در حالی که اغلب زنان الجزایری چه در پایتخت و چه در شهرهای کوچک و روستاها، هیچ چیز را بجز اسلام به عنوان دین و نظام و برنامه زندگی نمی پذیرند و در میان این اکثریت، زنان تحصیلکرده و متخصص بسیارند. اولین سازمان رسمی زنان الجزایر در سال 1367 تحت عنوان «اتحادیه زنان مسلمان الجزایری» تأسیس شد. زنان در این تشکیلات در انجام امور انقلابی علیه استعمارگران بر یکدیگر سبقت می گرفتند. در سال 1331 این جمعیت همانند سایر گروهها به جبهه آزادیبخش ملی پیوسته و در آن جذب شد. از آن پس زنان زیر لوای جبهه آزادیبخش ملی به فعالیت پرداخته و نمونههای بارزی از شهادت، فداکاری و ایثار برای دیگر زنان شدند.
زنان در جنگهای مسلحانه نیز تأکید بر استقلال کشور مشارکت داشتند و در مسیر انقلاب، همبستگی الجزایر و همبستگی ملی را تکامل بخشیدند. پس از استقلال، فعالیتهای بخش نظامی جبهه آزادیبخش ملی که مجاهدین، کشاورزان، کارگران، جوانان و زنان در آن فعالیت داشتند، محدود گردید. همزمان با استقلال در سال 1341 اتحادیه ملی زنان الجزایر با تأکید بر سازمان بخشیدن به جمعیت زنان تشکیل گردید و هدفش رسیدن به پرورش و تربیت زنان، همچنین رشد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی آنان بود. در ماده 5 از اساسنامه اتحادیه چنین آمده است: اتحادیه ملی زنان الجزایر یک سازمان مردمی است و زنان برای کسب حقوق حقه خود در آن گرد هم میآیند تا سهم خود را در پیشبرد انقلاب انجام دهند.
حجاب زن الجزایری
نقش حجاب در مبارزات ضد استعماری زنان الجزایر علیه استعمارگران فرانسوی در تاریخ مبارزات این ملت ثبت شده است.
پس از استقلال، بخصوص دختران نسل جوان بدون پوشش اسلامی در اماکن عمومی ظاهر شده و عادات سنتی و اسلامی به تدریج در میان آنها تضعیف گردید. حفظ حجاب از نظر اشغالگران به عنوان عقبماندگی معرّفی شده بود. هدف استعمارگران تأکید بر بی حجابی بود چون بی حجابی خود عامل رواج فساد در جامعه می باشد. چرا که زنانی که در صحنه مبارزاتی ظهور کردند، زنانی مسلمان و محجبه بودند و هدف استعمار از این اعمال، جلب توجه زنان به مسائل بی اهمیت و در نهایت خارج شدن آنها از صحنه سیاست و مبارزه بود. زنان الجزایری در جریان مبارزات از حجاب به عنوان سنگری پولادین علیه استعمارگران بهره بردند و بر زنان الجزایری است که حجاب را افتخار خود بدانند و به عنوان سلب آزادیی که دائما از جانب اجانب مطرح می گردد به حساب نیاورند.
در میان زنان الجزایری اکنون سه نوع عمده حجاب وجود دارد:
ـ حجاب سنتی یا «الحایک» که از یک چادر سفید همراه با روبند سفید تشکیل شده و اغلب در میان زنان الجزایری اصیل متداول است.
ـ «الملایه» که نوع دیگری از حجاب سنتی است که از یک چادر مشکی شبیه عبا تشکیل شده غالبا در شهرهای شرق کشور الجزایر متداول است.
ـ «الجباب» که بعضی اوقات به شکل چادر مشکی یا سرمهای با
نقاب که تمام صورت به جز دو چشم را میپوشاند و گاهی هم به شکل چادر و حجاب زنان ایرانی و لبنانی مورد استفاده قرار میگیرد.
پايان
منبع: http://www.asantahghigh.com/post/118
در سال 1968 مسابقات المپیك در شهر مكزیكوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یكی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود.دوی ماراتن در تمام المپیكها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیك. این مسابقه به طور مستقیم در هر 5 قاره جهان پخش میشود. كیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیكی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها 42 كیلومتر و 195 متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست كه این اندازه استقامت و توان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی كردند و یكی پس از دیگری وارد استادیوم شدند. استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق كردند. رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره ... چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میكردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره ... نوار خط پایان را پاره كرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یكی یكی از خط پایان گذشتند و بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های به دست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان دو ساعت و ... در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد كه دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند. به نظر میرسید كه آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است. داوران و مسوولین برگزاری میروند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری كنند جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترك میكنند. اما...
بلند گوی استادیوم به داوران اعلام میكند كه خط پایان را ترك نكنند گزارش رسیده كه هنوز یك دونده دیگر باقی مانده. همه سر جای خود برمیگردند و انتظار رسیدن نفر آخر را میكشند. دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره میكنند. از روی شماره پیراهن او اسم او را می یابند
"جان استفن آكواری" است دونده سیاه پوست اهل تانزانیا، كه ظاهرا برایش مشكلی پیش آمده، لنگ میزد و پایش بانداژ شده بود. 20 كیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال این كه از ادامه مسیر منصرف شود زیاد بود. نفس نفس میزد احساس درد در چهره اش نمایان بود لنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود. چند لحظه مكث كرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش كنند ولی او با دست آنها را كنار می زند و به راه خود ادامه میدهد. داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترك كنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترك نمی كند. جان هنوز مسیر مسابقه را ترك نكرده و با جدیت مسیر را ادامه میدهد. خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینكه كم شود زیادتر میشود! جان استفن با دست های گره كرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حركت خود به سوی خط پایان ادامه میدهد او هنوز چند كیلومتری با خط پایان فاصله دارد آیا او میتواند مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مكزیكوسیتی غروب میكند و هوا رو به تاریكی میرود.
بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شركت كننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیك میشود، با ورود او به استادیوم جمعیت از جا برمیخیزد چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق میكنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از كف زدن حركت میكند و تمام استادیوم را فرا میگیرد نمیدانید چه غوغایی برپا میشود. 40 یا 50 متر بیشتر تا خط پایان نمانده او نفس زنان می ایستد و خم میشود و دستش را روی ساق پاهایش میگذارد، پلك هایش را فشار می دهد نفس میگیرد و دوباره با سرعت بیشتری شروع به حركت میكند. شدت كف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود خبرنگاران در خط پایان تجمع كرده اند وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت. نزدیك و نزدیكتر میشود و از خط پایان میگذرد. خبرنگاران، به سوی او هجوم میبرند. نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن كرده است انگار نه انگار كه دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند او كه دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.
آن شب مكزیكوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حما سه جان، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حركت، مستقل از نتیجه بود. او یك لحظه به این فكر نكرد كه نفر آخر است. به این فكر نكرد كه برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی كند. او تصمیم گرفته بود كه این مسیر را طی كند، اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا جهانیان به ارزش جدیدی توجه كنند ارزشی كه احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت. فردای مسابقه مشخص شد كه جان، از همان شروع مسابقه به زمین خورده و به شدت آسیب دیده است
او در پاسخ به سوال خبرنگاری كه پرسیده بود چرا با آن وضع و در حالی كه نفر آخر بودید از ادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت: "برای شما قابل درك نیست!" و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد: "مردم كشورم مرا 5000 مایل تا مكزیكوسیتی نفرستاده اند كه فقط مسابقه را شروع كنم، مرا فرستاده اند كه آن را به پایان برسانم".
نشان اتحادیه آفریقا:
این پرچم پیشین اتحادیه آفریقا است:
این پرچم جدید اتحادیه آفریقا است كه از ابتدای سال جدید میلادی استفاده میشود.
موقعیت اقتصادی
در نظام اجتماعی قبایلی الجزایر، نظام زنسالاری حاکم بود و چنانکه در کتب تاریخی دیده شده است نه تنها در جامعه صحرانشینان بلکه در جامعه شهرنشینان، زن نقش عمده و حساسی را عهدهدار بوده است. زن الجزایری در طول تاریخ کشور نقش فعالی به عهده داشته و در بسیاری از دورههای تاریخی در کنار مرد بوده و در غیاب او سرپرستی خانواده را به عهده میگرفته است.
زنان روستایی تا قبل از سال 1339 به کشاورزی مشغول بودند اما زمانی که به تدریج روستاها از بین رفته و یا حتی در زمانی که به کشاورزان زمین داده شد اغلب زنان تنها به کارهای سنتی میپرداختند. زنان طبق آداب و رسوم سنتی، خود را در امور اقتصاد خانواده شریک دانسته و از طریق تهیه هنرهای دستی فعالیت میکردند و تا زمان استقلال در راه کسب آزادی از پا نایستادند.
موقعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در الجزایر
در دوره 130 ساله استعمار فرانسه، زنان در کلیه قیامهای مردمی و مقاومتهای ملی و مبارزه با اشغالگران در کنار مردان، با حفظ ارزشهای اسلامی از جمله حجاب سنتی حضور داشتهاند. از سال 1109 زمان ورود فرانسویان به خاک الجزایر، حمله به شهرها توسط اشغالگران آغاز گردید. در شهرهایی چون بلیدا و مدیا، زنان و همین طور مردان مقاومتهای دلیرانه و شجاعانهای از خود نشان دادند. سربازان فرانسوی به دستور امرای خود به کشتار مردم پرداختند و شهرها خالی از سکنه شد و گاهی تنها کودکان، زنان و سایر افراد بیدفاع در شهرها باقی مانده بودند که به آنها نیز رحم نشد. زنانی که در خانه به کارهایی چون خیاطی برای مردان جبهه، نگهداری از یتیمان و سالمندان در اردوها مشغول بودند، برای حفظ صیانت ملی به تدریج به شاخه زنان ارتش آزادیبخش پیوستند. آنان به جای ذوب شدن در فساد و تباهی، به مقابله با استعمار برخاستند. در مقابل هر شهید، در سکوت عزاداری کردند و میزان خشم و نفرت آنان بیش از پیش شد. اگر چه هدف از آزار زنان، شکستن اراده آنان و از بین بردن عفت ملت الجزایر، بود اما نتیجه معکوس به بار آورد. بدین معنی که وحدت و یکپارچگی زنان و سایر مردم پس از هر یک از اعمال شنیع استعمارگر، بیشتر و بیشتر میگردید. تا آنجا که زنانی چون «فاطمه نسومر» که نامش با واژه جهاد و مبارزه عجین شده است؛ در دورهای که خروج زن از منزل طبق احکام رایج شرعی غیر مجاز بود، پس از شهید شدن و یا تبعید شدن یاران و همسران و برادران و پدر، خود پرچم قیام را به دست گرفته و پیشتاز مبارزه گردیدند.
نقش زن الجزایری درانقلاب الجزایر
یکی از موضوعاتی که همه صاحبنظران و نویسندگان تاریخ انقلاب الجزایر در آن متفقالقول هستند، اهمیت و نقش زنان مسلمان در پیروزی آن میباشد. زنان الجزایر در انقلاب و قیام رهاییبخش، به حکم وظیفه دینی و میهنی خود، همدوش و هماهنگ با مردان الجزایر جنگیدند و نام خویش را در تاریخ ملل مسلمان جاودانه ساختند.
زنان الجزایری در طول زمان سلطه فرانسویان اشغالگر، با وجود چشیدن طعم عذاب و سختی در جنبشها، سستی ننموده و با کمال ایمان برای دستیابی استقلال و سیاست ملی، پیشقدم بودهاند. مشارکت آنها در این جنبشها خود دلیلی است قاطع بر آگاهی و پایبندی آنان به ارزشهای حضوری و التزام آنها به اصول عالیه کشور، و در طول 132 سال، در جنبشهای علنی و مخفی علیه استعمارگران فرانسوی شرکت داشتهاند. آنان مشارکت در فعالیتهای انقلابی را بر خود واجب میدانستند.
حضور زنان مبارز در انقلاب الجزایر بسیار مشهود بود. جمیله بوپاشا، صحیه، حسیبه بن بوعلی، بهیه و جمیله بوجرید، در تاریخ مبارزات انقلاب الجزایر جایی مخصوص دارند. این زنان یا در مبارزه نابرابر رژیم استعمارگر فرانسه سلاح بر کف، جان خود را از دست دادند، یا بعد از تحمل شکنجههای فراوان به شهادت رسیدند. نقش زن الجزایری در روند استعمارزدایی از الجزایر به قدری اهمیت داشت که استمعارگران میگفتند «اگر بر زنها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد.»
استعمارگران بیان میکردند که اگر بخواهیم تار و پود جامعه الجزایر را در هم بشکنیم و امکان مقاومت را از آن سلب کنیم، قبل از هر چیز باید بر زنان الجزایر پیروز شویم و باید زنها را از زیر حجابی که در پس آن مخفی میشوند، به در آوریم و از خانههایی که مرد الجزایری، آنها را در آنجا مخفی میکند، بیرون بکشیم. بدین ترتیب پیروزی استعمار، در گرو پیروزی بر زنان ذکر میشود و مسلما شکست آن نیز، در نتیجه شکست از زنان باید باشد. و در حقیقت استعمار در اینجا اعتراف میکند که او زمانی از الجزایر شکست خورد و از آنجا گریخت که مغلوب زنان مبارز و مسلمان الجزایری شد. و اگر از این زنان مسلمان شکست نمیخورد، میتوانست به روند استعماری خویش ادامه دهد که این امر به تنهایی نقش زنان مسلمان در انقلاب الجزایر را روشن میکند. زنان مسلمان الجزایر از سال 1334، بسیار جدیتر از گذشته به صحنه آمدند و مبارزات واقعی و مستقیم خویش را علیه استعمار شدت بخشیدند. البته درک رهبران انقلاب از موقعیت و اهمیت زن در پیروزی بر استعمار این امر را تسهیل کرده بود، زیرا آنها دریافته بودند که پیروزی انقلاب، مسلما باید منوط و متکی به حضور زن در صحنه انقلاب باشد. زنان مسلمان الجزایری به روشهای مختلف و در زمینههای متعدد، در پیروزی انقلاب نقش داشتند که نمونههایی از آن به شرح زیر میباشد:
انجام عملیات نظامی
عملیات نظامی یکی از اقدامات حماسهآفرین زنان بود که قابلیت و شجاعت آنها را در اجرای عملیات حساس و مشکل به اثبات رساند. زنان به دلیل نوع پوشش و حجاب خویش بهتر میتوانستند سلاح و مهمّات را با خود حمل کنند و در جنگهای شهری و خیابانی و در دفاع از خانه و کاشانه خویش، به طور ناگهانی، به نیروهای اشغالگر آسانتر از مردان یورش میبردند و دشمن را غافلگیر مینمودند.
حمل اسلحه، مهمات و آذوقه
در بسیاری از موارد، حمل اسلحه، مهمات و نقل و انتقال آن در شهرها و روستاها در بین هستههای رزمنده بسیار مشکل بود و مردانی که میخواستند دست به چنین کاری بزنند، فورا مورد سوءظن دشمن واقع میشدند، ولی زنان به دلیل پوشش و حجاب خویش، بهتر از مردان میتوانستند عمل کنند. اسلحه و مهمات حمل نمیکردند، بلکه سعی میکردند کلیه نیازهای تدارکاتی رزمندگان را فراهم کرده و به آنها غذا و آذوقه برسانند.
انجام امور ارتباطی
در بسیاری از موارد، زنها به عنوان عاملین ارتباط به انجام وظایف انقلابی مشغول بودند. آنها پیامها و دستورات را به صورت شفاهی و کتبی به رزمندگان میرساندند و همچنین وضعیت و موقعیت آنان را به مراکز فرماندهی و تصمیمگیری گزارش میدادند. بیان موقعیت دشمن و نیروهای مهاجم از دیگر کارهای ارتباطی زنها محسوب میشد.
انجام امور درمانی و بهداشتی
پرستاری و درمان مجروحین جنگی، از وظایف مهمی بود که زنان بر عهده داشتند، آنها در خانه و سایر مراکزی که به این امور اختصاص داشت مجروحین جنگی را پرستاری و درمان میکردند تا آنها مجددا به صحنه پیکار اعزام شوند.
ترغیب مردان به رزم و پیکار
زنان در خیلی از موارد، گذشته از آنکه خود با شور و استقامت علیه دشمن استعمارگر مبارزه میکردند، مردان را نیز به پیکار و استقامت بیشتر ترغیب مینمودند. چه بسیار اتفاق میافتاد که زنی همسر و فرزند خویش را تشویق میکرد تا همانند مجاهدان اسلحه به دست گیرد و از دین و میهن خویش دفاع نماید. همزمان با گسترش سازمانهای چریکی و گروههای ضربت، زنان بسیاری به گروهها راه یافتند. زنان به علت موقعیت خود در جامعه میتوانستند کمک مؤثری به جنبش نمایند. چه بسا دختران بمبگذار که در پیشرفت انقلاب الجزایر با میل خود به استقبال مرگ شتافتند. زنان الجزایری با کسب اطلاعات، اکتشافات و بررسی مناطق عملیاتی با اجرای عملیات و حمایت و پشتیبانی چریکها در خانههای تیمی و هستههای عملیاتی، کمکهای مؤثری به فعالیتهای مذکور کردند.
دوران پس از استقلال در این كشور با حوادث سیاسی بسیاری روبرو بوده است. در تاریخ 3 آگوست سال 1975 میلادی مزدور نظامی به نام " باب دنارد " با حمایت ساسی مشاور ارشد دولت فرانسه به نام " جك فوكارت " و دولت فرانسه با یك كودتای نظامی" احمد عبدالله " را از حكومت خلع و فردی به نام " محمد جعفر " را جایگزین او نمودند.در ژانویه سال 1976 میلادی محمد جعفر جای خود را به وزیر دفاع خود علی صالح داد. در این زمان مردم جزیره مایوت بر جدایی از فرانسه رای منفی دادند. در دسامبر سال 1974 میلادی اولین رفراندوم برگزار و 63% مردم از ارتباط با فرانسه حمایت نمودند. در فوریه سال 1976 میلادی دومین رفراندوم برگزار و 99% مردم به حمایت فرانسه از مایوت رای مثبت دادند. سه جزیره باقی مانده كومور تحت كنترل صالح قرار گرفت.با اجرای سیاست های كمونیستی توسط صالح ارتباط كومور با فرانسه رو به تیره گی نهاد. در تاریخ 13 می سال 1978 میلادی دنارد به كومور بازگشت تا صالح را سرنگون نموده و عبدالله را به جای او رئیس جمهور كومور كند.در این زمان حمایت فرانسه و آفریقای جنوبی از این كودتا مشهود بود. در مقابل سیاست های صالح ، عبدالله سیاستی متناقض از او در پیش گرفت و سیاستهای اسلامی و دینی را در این كشور جاری نمود. او نام كشور را به جمهوری فدرال اسلامی كومور تغییر داد. تا سال 1989 میلادی او در قدرت بود تا اینكه در این سال به علت ترس از كودتای احتمالی توسط نظامیان ، او بیانیه ای صادر و در آن از فرمانده گارد ریاست جمهوری كه دنارد بود تقاضا نمود تا نیروهای نظامی را خلع سلاح نماید. چند روز بعد از انتشار این بیانیه عبدالله در دفتر خود توسط افسران نظامی كشته شد. چند روز بعد گزارشی منتشر و در آن اعلام گردید كه او با شلیك آرپی جی 7 به دفترش كشته شده است.اگرچه در این جریان دنارد نیز مجروح گردید ولی او مظنون به این شد كه سربازی كه عبدالله را به قتل رسانده است تحت امر دنارد بوده است.چند روز بعد از این واقعه دنارد ،كومور را به كمك چتر بازان فرانسوی به مقصد آفریقای جنوبی ترك نمود. پس از این جریان " محمد جوهر " برادر ناتنی صالح كنترل كشور را در دست گرفته و تا سپتامبر سال 1995 میلادی رئیس جمهور این كشور بود. در این سال دنارد به كومور بازگشته و طرح ریزی اجرای یك كودتای دیگر را برعهده گرفت. در این زمان فرانسه به كمك نیروهای چتر باز و توسط دنارد جوهر را از حكومت خلع و "تاكی عبدالكریم " را جایگزین او نمودند. او اداره كشور را از سال 1996 میلادی در دست گرفت ولی در زمان ریاست جمهوری او مشكلات بسیاری از قبیل بحران نیروی كار و تجزیه طلبی كشور را فرا گرفته بود.در سال 1997 میلادی جزایر آنژوان و موئلی از كومور اعلام استقلال نموده و تلاش داشتند تا قوانین فرانسه را در این جزایر حاكم نمایند. اما فرانسه با درخواست این جزایر مخالفت نموده و درگیر خونینی بین نیروهای فدرال و شورشیان درگرفت.این حوادث تا زمان مرگ او نوامبر سال 1998 میلادی ادامه داشت. بعد از مرگ او فردی به نام " تاج الدین ماسوندی " كنترل امور را در دست گرفت. در اوریل سال 1999 میلادی كلنل " غزالی عثمانی " كه فرمانده ارتشیان كومور بود در یك كودتای نظامی كنترل امور را در دست گرفت. این كودتا هجدهمین كودتا در تاریخ كومور پس از استقلال از فرانسه بود. اما عثمانی در كنترل امور ناتوان نشان داده و نتوانست كنترل جزایر را در دست گیرد. اتحادیه آفریقا تحت حمایت تابو امبكی رئیس حمهور آفریقای جنوبی ، تحریماتی را بر علیه آنژوان اعمال نمود تا برنامه آشتی در این كشور را تحت تاثیر قرار دهد. نام كشور در زمان عثمانی به اتحادیه كومور تغییر پیدا كرده و سیتم جدیدی از خودمختاری سیاسی برای هركدام از جزایر و یك حكومت واحد برای هر سه جزیره تعیین گردید. در رفراندوم سال 2001 میلادی این مورد مورد موافت مردم قرار گرفت. عثمانی در انتخابات سال 2002 میلادی پیروز گردید. انتخاب او با فشارهای بین المللی روبرو گردید زیرا معتقد بر این بودند كه او با قدرت نظامی در انتخابات پیروز گردیده و انتخابات به صورت دموكراتیك برگزار نشده است. در انتخابات سال 2006 میلادی عبدالله محمد سامبی پیروز گردید.یك فرد مسلمان كه به دلیل فراگیری تعلیمات اسلامی به نام " آیت الله " معروف است. غزالی به نتیجه انتخابات احترام گذاشته و برای اولین بار در تاریخ این مجمع الجزایر انتقال قدرت بدون كودتا صورت گرفت.وبلاگ : رهنما كسايي
ضرب المثل هاي آفريقايي
مثل آفريقايي : شنا كردن را در عميق ترين نقطه ياد بگير .
مثل آفريقايي : به جايي كه كوزۀ خودت را گذاشته اي سنگ پرتاب مكن .
مثل آفريقايي : حتي بهترين چوب ممكن است گرفتار موريانه گردد .
مثل آفريقايي : بر الاغ اگر پالان زرين هم بنهي باز هم الاغ است .
مثل آفريقايي : اگرچه دريا آرام مي باشد ، ممكن است تمساحي در زير آب كمين كرده باشد .
مثل آفريقايي : ممكن است دروغ يك سال بدود ولي راستي در يك روز از او جلو مي افتد .
مثل آفريقايي : پيش از آنكه كسي را به كار بگماري دربارۀ دستمزدش با او سخن بدار .
مثل آفريقايي : ثروت چون شبنم در آفتاب است .
مثل مراكشي : اگر اقبال مرا رئيس قوم سازد ، از كجا معلوم كه بلافاصله نابود نسازد ؟!
مثل مراكشي : شتر كوهان خودش را نمي بيند اما كوهان همسايه اش را به خوبي مشاهده مي كند .
بهترين مطالب
نوشتن در مورد قبائل ماساهی، كار سادهاي نيست. آنقدر در بين رفتار، كردار، سنت، زندگي، كار و ... مردم اين قبائل شگفتي ميبينيد، كه نميدانيد بايد از كدام يك داد سخن دهيد.
قبائل ماساهي، يكي از پرجمعيتترين و اصيلترين قبائل ماساهي به شمار ميآيند كه در كشورهاي تانزانيا و كنيا زندگي ميكنند. اين قبائل با شيوههاي سنتي و بدوي به زندگي ادامه ميدهند. اخيرا كشورهاي اروپايي و امريكايي براي حفظ اين قبائل به همان صورت سنتي و اصيل اقداماتي را انجام دادهاند تا زندگي مدرن شهري در آنها نفوذ پيدا نكرده و همچنان جذاب و ديدني باقي بمانند و به همين منظور سرمايهگذاريهاي زيادي هم كردهاند.
شايد بتوان بخشي از جذابيتهاي اين قبائل را به صورت زير خلاصه نمود.
آنها هنوز هم خون گاو را با شير مخلوط كرده و به عنوان نوشيدني استفاده ميكنند.
مردان اين قبائل هيچ كاري به جز محافظت از اطراف خانه را بر عهده ندارند و همواره با چوبدستي خود مشغول گردش و استراحت يا همان محافظت از خانه هستند.
زنان ماساهي مسئول امرار معاش و كسب درآمد اين قبائل هستند. ساختن خانه، ساختن صنايع دستي، تربيت كودكان، پخت و پز و ... بر عهدهي زنان ماساهي ميباشد.
مردان ماساهي هر چقدر كه تعداد گاو و گوسفندانشان بيشتر شود و از تمول بيشتري برخوردار باشند، به همان مقدار زنان بيشتري را به همسري انتخاب ميكنند. در واقع هر اجتماع ماساهي به يك مرد بزرگ تعلق داشته و هر خانه به يك زن او اختصاص پيدا ميكند. به عنوان مثال قبيلهاي كه ما از آن بازديد به عمل آورديم متعلق به مردي بود كه بيش از ده زن داشت.
خانههاي ماساهي از سه بخش درست شده است كه فقط با سوراخهايي بسيار كوچك از نور طبيعي روشن ميشوند. يك بخش از اين خانهها براي نگهداري گوساله استفاده ميشود و بخشي ديگر براي نگهداري فرزندان و ديگري هم براي زن و شوهر ماساهي.
مرد بزرگ قبائل ماساهي كه در هر خانه يك زن دارد، معمولا از شب تا صبح از اين خانه به آن خانه ميرود و اين گونه مساوات را در زندگي زناشويي بين آنها رعايت ميكند. او روزها را به استراحت و خواب ميگذراند و شبها هم به عدالتگستري و مساوات محوري مشغول است!
مردم ماساهي در عين حالي كه مردماني خشن و وحشي به نظر ميرسند، اما كاملا روحي آرام و خونسرد دارند. آنها به هيچ عنوان گوشت شكار نميخورند و عموما از دامهاي خود براي اين منظور استفاده مينمايند.
جوانان ماساهي به هيچ عنوان به شكار حيوانات وحشي مانند شير و پلنگ و ... نميپردازند، مگر آنكه آن حيوان به گلهي آنها حمله كرده باشد و آنها فقط به دنبال انجام يك عمل سنتي و براي دور نمودن سايهي شوم از سر قبيله آن شير را شكار نموده و ميكشند و بعد از آن دم شير را جدا نموده و به زانوي خود بسته و در ميدان قبيله به رقص و پايكوبي مشغول ميشود تا هم شجاعت و دليري خود را به رخ ديگران بكشد و هم خبر كشته شدن شير را به ديگران بدهد و اين گونه آرامش به قبيله باز گردد.
اجتماع ماساهي
خانهي ماساهي
كودكان ماساهي
زنان ماساهي
مراسم ماساهي
جهت ديدن عكس ها ي بيشتر به وبلاگ گل محمدي مراجعه بفرماييد