خبرگزاري فارس- يك شركت آمريكايي وابسته به پنتاگون داستان دستگيري و قتل قذافي را در قالب يك بازي رايانهاي با عنوان "سقوط سرت" عرضه كرد. اين شركت در گذشته نيز اقدام به توليد بازي دستگيري «بن لادن» كرده بود. اما آيا هدف اصلي سازندگان اين بازيها پوشش تمامي داستان است يا تنها به فكر در دست گرفتن بازارهاي جهاني و يا تحرف واقعيت هستند؟
به گزارش فارس، «ريچل وگنر» استاديار دانشگاه «ايثاكا» در رشته دين و فلسفه در مقاله اي مينويسد: «پنجشنبه گذشته و درهمان روزي كه اخبار دستگيري و كشته شدن «معمر قذافي» – ديكتاتور ليبي – به اطلاع دنيا رسيد، "كوتاكو" نوشتت كه بازيهاي رايانه اي شركت "كوما گيمز" داستان مرگ اين ديكتاتور را در قالب يك بازي رايانه اي به جهان عرضه كرد. شايان ذكر است كه اين شركت، داستان دستگيري و مرگ "اسامه بن لادن" را نيز در قالب بازي رايانه اي عرضه كرد.
* براي ساخت بازي مرگ «قذافي» بايد كميتهاي زيادي را تغيير داد
«الكساندر گالووي»، نظريه پرداز حوزه رسانه، ميگويد: «موقعيتها و وضعيتهايي كه در بازيهاي رايانه اي ارائه ميشوند، بيانگر فرآيندها و رويدادهاي جامعه در ابعاد كوچكتري هستند؛ فرآيندهايي كه عظيم، ناشناخته، خطرناك و در برخي موارد دردناك هستند.» اگر ادعاي «گالووي» درست باشد، ميتوان اينگونه استدلال كرد كه اقدام سريع و ناگهاني شركت «كوما گيمز» براي ساخت بازي رايانه اي دستگيري «قذافي» را بايد بيش از يك بازاريابي ساده دانست. البته يكي از اهداف اين كار فعاليت تجاري نيز است. هدف از تبديل وقايعي نظير مرگ «قذافي» و «بن لادن» به بازيهاي رايانه اي، فرآيندي است كه تحت عنوان طبقه بندي الگوريتمي شناخته شده است؛ اقدامي فرهنگي براي ساده سازي مسائل اجتماعي و تاريخي در قالب و الگويي كه ملموس و قابل فهم باشد. براي دستيابي به اين هدف بايد مفاد و مفاهيم تاريخي و كميتهاي آن به طور قابل توجهي كاهش پيدا كنند و با اعمال قوانيني قابل پيش بيني، ايجاد «آدم بدهاي» قابل شكست و برگزاري جشنهايي اميدواركننده به خاطر دستيابي به يك «پيروزي حماسي»، وقايع اتفاق افتاده را به يك بازي رايانه اي تبديل كرد.
* اين بازي واقعيتها را تحريف ميكند
مردم آمريكا اغلب احساس ميكنند كه نيازي به دانستن واقعه هاي اجتماعي و تاريخي كشورهاي ديگر ندارند؛ وقايعي كه لحظاتي حياتي و مهم را در تاريخ يك كشور رقم ميزنند. چند نفر از افرادي كه بازي «ماموريت براي دستگيري قذافي» شركت «كوما گيمز» را بازي خواهند كرد، داستان كامل اين ماجرا را ميدانند و اطلاعات آنها فراتر از سناريويي است كه اين بازي رايانه اي به آنها نشان ميدهد؟ اين احتمال وجود دارد كه اين بازي، بنا به حساسيتهاي موجود، و با توجه به اينكه سازندگان اين بازي از ديدگاه خود اقدام به توليد و طراحي آن كردهاند – و شايد آن را دستخوش تحريف و تغيير كرده باشد – از جنبشها، شورشها و اقدامات چندجانبه و پيچيده اي كه مردم ليبي انجام دادهاند تا به نقطه كنوني برسند، ناآگاه و بي اطلاع باشند.
* تصوير بدست آمده از دستگيري ديكتاتور ليبي بسيار تكان دهنده بود
ممكن است برخي از كاربران، فيلم دستگيري «معمر قذافي» – كه اين روزها در گوشيهاي تلفن همراه دست به دست ميچرخد – را ديده باشند و همانگونه كه از اين فيلم انتظار ميرود، صحنههايي خشن از ضربات سنگيني كه به ديكتاتور ليبي وارد ميشود از نمايي نزديك فيلم برداري شده است. اين فيلم، لحظات آخر زندگي ديكتاتور را همراه با تصويري گذرا از چهره خون آلود وي را نمايش ميدهد؛ فريادهاي «الله اكبر» نيز در زمينه اين تصاوير شنيده ميشود. اين كليپ، تصاويري كوتاه و اجمالي از صورت مجروح و خرد شده ديكتاتور را نشان ميدهد كه خود را تسليم نيروهاي انقلابي ميبيند.
* به راحتي ميتوان اين تصاوير را با سناريوي يك بازي اشتباه گرفت
درحاليكه اين فيلم خود گوياي حقيقت خونين نااميدي و خشم مردم است – مردمي كه مدتهاست احساس عجز و ناتواني را تجربه كردهاند – از ديدگاه سازندگان و طراحان بازي، اين يك سناريوي كاملا آشنا و قديمي است. به راحتي ميتوان اين تصاوير را با صحنههايي از يك بازي رايانه اي بسيار عالي اشتباه گرفت؛ جايي كه «رئيس بزرگ» در نهايت با شليك قهرمانان پيروزي طلب از پاي درمي آيد. بازي بسيار خوبي از آب درآمد. مردم ليبي به مرحله بعد ميروند.
* اين بازي اين پيام را منتقل مي كند كه بدون كمك و ياري كشور آمريكا، هيچ جنبش انقلابي در جهان اتفاق نخواهد افتاد
كاربران در امتداد بازي و براي شكست دادن ديجيتالي «قذافي» با اين موضوع روبرو ميشوند كه بدون كمك و ياري كشور آمريكا، هيچ جنبش انقلابي در جهان اتفاق نخواهد افتاد.
* از ديدگاه آمريكا، همه كشورها يا دوست هستند يا دشمن
نگارنده اين مطلب اعتراف ميكند كه هيچگونه تخصصي در حوزه تاريخ كشور ليبي يا سياست ندارد، اما ميداند هر گونه تغييري در صحنه دستگيري ديكتاتور ليبي توسط شركت بازيهاي رايانه اي «كوما گيمز»، سطحي نگر و ساده خواهد بود و حداقل تاثير آن بر روي كاربر، ايجاد دوگانگي در خصوص وقايع جهان است؛ بدين ترتيب، اين دسته بندي مزدورانه كه همه چيز و همه كس يا «دوست» كشور آمريكا هستند و يا «دشمن» آن، فراگير خواهد شد. بسياري از بازيهاي رايانه اي جنگي و خشونت آميز موجود در بازار، در حال ترويج اين طرز فكر و اين ديدگاه هستند؛ البته ناگفته نماند كه بسياري از رسانه هاي خبري براي تاثيرگذارتر بودن تفسير خبري خود از اين خط فكري و سياست كلي بهره ميگيرند. وقايع زندگي به بازيهاي رايانه اي تبديل ميشوند و همين بازيها، واقعيتها را تحريف ميكنند. جاي تعجب نيست كه مردم براي تميز قائل شدن بين اين دو، همواره كار سختي را داشتهاند.
* هيجان شكست دادن يك ديكتاتور در بازي، تجربه اي كه ميتواند مسحور كننده باشد
در واقع، بسياري از مردم از اين بازيها براي سرگرمي استفاده ميكنند. ورود موقت به دنيا و فضايي كه قوانين آن قابل پيش بيني است، موفقيت شخصيتها قابل اندازه گيري است، شناسايي آدمهاي خوب و بد كار بسيار ساده اي است، دشمنان شكست خورده به خاكستر يا دود تبديل ميشوند و يا جسد آنها در قلمروي تسخير شده ديجيتال باقي ميماند و امتيازات حاصل از كشتن او يا منابع بجاي مانده پس از مرگش، باعث خواهد شد تا وي را به طور كامل فراموش كنيم، بسيار لذت بخش و تسكين دهنده است. همه كاربران بازيهاي رايانه اي با هيجان سرمست كننده شكست دادن دشمن آشنا هستند و دانستن اين موضوع كه وي – حتي براي لحظه اي كوتاه – بهترين است، او را ذوق زده ميكند. اما زندگي واقعي بسيار پيچيده تر از اين دنياي مجازي است. بازيهاي رايانه اي كه طراحي آنها مانند بازي بازگو كردن مرگ «قذافي» است، بسيار خطرناك هستند؛ ترويج ديدگاه هاي سطحي نگرانه، دوگانه و نابود كننده در سطح جهاني ميتواند خطرناك باشد، نه تبليغ ديدگاه هاي سياسي فرد يا يك گروه خاص. بايد بدانيم كه برخي رويدادها و وقايع، بازي نيستند.