خبرگزاري دانشجويان ايران - "در سالي که شاهد صحنههاي خارقالعادهاي از تغييرات انقلابي در بخشهايي از منطقه خاورميانه بوديم و شايد بتوان گفت اين تصاوير بهتر از هر جايي در تجمعات گسترده در ميدان تحرير مصر به ثبت رسيد، اکنون به تصوير خونين و خشني از شکست و مرگ معمر قذافي رسيدهايم.
معترضان از ميدان تحرير پيام قاطع و شفافي را براي حسني مبارک، رييس جمهوري سابق مصر فرستادند: وقت رفتن فرا رسيده است.
پس از آنکه مبارک تلاش کرد معترضان را سرکوب و پراکنده کند، دريافت که قادر به تغيير اين تصوير نيست، به خصوص که نظاميان تحت امر او در آن تصوير، حاضر به شليک به سوي معترضان ميدان تحرير قاهره نشدند."
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) پي جي كراولي، سخنگوي سابق وزارت خارجه آمريكا با بيان ديدگاهش در مطلبي نوشته است: "مبارک در نهايت از قدرت کنار رفت تا خود را در قفسي در دادگاه، در برابر اتهامهاي فساد ببيند. اين هم البته تصوير به ياد ماندني ديگري را رقم زد.
به احتمال زياد او پيش از آنکه در ارتباط با اين اتهامها به زندان محکوم شود، در مصر و تحت بازداشت خانگي از دنيا ميرود.
* سقوط شاه شاهان
اما معمر قذافي که شاهد سقوط مبارک و فرار همسايه او زين العابدين بن علي از تونس به عربستان سعودي بود، تصميم متفاوتي گرفت.
بر خلاف آنچه در مصر اتفاق افتاد، معمر قذافي ارتش و نيروهاي وفادار به خود را براي سرکوب مردم بسيج کرد.
قوانين بازي براي همه رهبران منطقه از اساس تغيير کرده است. حتي براي رهبران حکومتهايي که با ثباتترند و از مشروعيت بيشتري برخوردار هستند... آنها آينده مبهمي را پيش روي خود ميبينند و نميتوانند از کنار کوچکترين مسالهاي به راحتي بگذرند.
سرانجام قذافي تحت محاصره شورشيان مسلحي که از سوي ناتو پشتيباني ميشدند (و البته از حمايت اتحاديه عرب و آمريکا نيز برخوردار بودند) مجبور به ترک طرابلس شد. اما از ليبي خارج نشد.
او ماند و در اين راه اريکه قدرت و سرانجام جانش را نيز از دست داد.
تصاوير ويديويي مخدوشي با دوربين موبايل از رهبر مخلوع و بازداشت شده ليبي در رسانهها منتشر شد. عکسهاي تکان دهنده از جسد خون آلود ديکتاتوري که زماني او را "شاهنشاه" آفريقا ميناميدند. اين تصاوير براي رهبراني که همچنان با درخواستهاي مردمانشان براي تغييرات در کشور مواجهاند و البته در برابر اين خواستها مقاومت ميکنند، حامل پيامي محکماند."
به گزارش بي.بي.سي در بخش ديگري از اين مطلب آمده است: "قوانين بازي براي همه رهبران منطقه از اساس تغيير کرده است. حتي براي رهبران حکومتهايي که با ثبات تر اند و از مشروعيت بيشتري برخوردارند. حتي تا يک سال پيش رهبران اين حکومتها با حس مصونيت و استحقاق بيشتري حکومتداري ميکردند. اکنون اين شرايط تغيير کرده است. آنها آينده مبهمي را پيش روي خود مي بينند و نميتوانند از کنار کوچکترين مسالهاي به راحتي بگذرند.
خانوادههاي تراز اول در تونس، مصر و ليبي از راه فساد و خويشاوند سالاري، به قيمت هزينههاي عمومي، ثروت اندوزي کردند.
آنها از طريق قبضه کردن نهادهاي قضايي که در حالت عادي وظيفه نظارت بر عملکرد حکومتها و جلوگيري از فساد اداري را برعهده دارند، خود را فراتر از قانون ميديدند.
اين خانوادهها بر اين باور بودند که ميتوانند قدرت رياست جمهوري را همواره در درون خود حفظ کنند. وقتي مبارک از قدرت کناره گرفت، خود را آماده دو دوره رقابتهاي انتخاباتي ميکرد: يکي براي خودش و ديگري براي جمال، پسرش. اکنون هر دو تحت بازداشت هستند.
* قسمت دشوار
مرگ قذافي در ليبي، آينده اين کشور را تا حدودي روشن تر کرده است. مهمتر اينکه اين موضوع از احتمال شورشهاي ويرانگر در اين کشور کاسته است.
همانطور که در نبرد سرت ديديم، قذافي در داخل کشور تا آخرين لحظات از حمايتهايي برخوردار بود و از جنبه مالي هم توان فلج کردن شوراي ملي انتقالي را براي مدتي نامعيني داشت.
سقوط سرت و دستگيري و کشته شدن قذافي، به شوراي ملي انتقالي مشروعيت دو چندان بخشيده، و شرايط را براي متحد کردن کشور تحت رهبري اين شورا مساعدتر کرده است.
با در نظر گرفتن ماهيت قبيلهاي جامعه ليبي، گفتن اين موضوع از عملي کردن آن به مراتب دشوارتر است. اما پايان ناگهاني و قطعي حکومت 42 ساله قذافي ميتواند به اتحاد ليبي کمک کند.
دست کم فعلا رهبران سياسي و قبيلهاي ليبي اختلافها را کنار خواهند گذاشت و با شوراي ملي انتقالي همکاري خواهند کرد.
اما حتي اگر وضعيت کنوني تغيير کند، باز هم هيچ تضميني وجود ندارد که ليبي (يا هر کشور ديگر در حال تغييري) به جامعهاي کامل، بردبار و دموکراتيک که باراک اوباما، رييس جمهوري آمريکا وعده آن را داده بود، تبديل شود.
همانطور که هيلاري کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا روز سه شنبه در طرابلس گفته بود، اکنون قسمت دشوار کار فرا رسيده است.
حتي پيش از مرگ قذافي شوراي ملي انتقالي ليبي ديوارهاي اطراف مقر حکومتي او را در طرابلس تخريب کرده بودند.
اما پشت اين ديوارها چند نهاد و موسسه دولتي وجود داشت که ميتوانست به ليبي در داشتن يک حکومت مستقر و فعال کمک کند. ليبي منابعي طبيعي دارد که در مقايسه با افغانستان از مزاياي آن کشور به حساب ميآيد. با اين حال حکومت ليبي بايد از پايه و اساس بازسازي شود.
جامعه جهاني مي تواند در اين راه کمک کند. نه با لشکرکشي به اين کشور، بلکه از راه فراهم آوردن دانش فني، بردباري استراتژيک و تمايل براي کارکردن با هر شخص و گروهي که رهبري آينده ليبي را برعهده بگيرد.
به هر حال از زماني که آمريکا و کشورهاي اروپايي، با وجود کارنامه منفي و خطاهاي آشکار سرهنگ قذافي با او ارتباطهاي نزديکي داشتند چيز زيادي نميگذرد. اکنون قوانين بازي براي همه تغيير کرده است.
رهبران آينده منطقه نه از روي استحقاق، که به دليل برگزيده شدن از سوي مردم به قدرت خواهند رسيد و جامعه جهاني از جمله آمريکا بايد به اين انتخابها احترام بگذارد."