بررسی استراتژیک- پرس تی وی/
نویسنده: محی الدین ساجدی/
انقلابیون لیبی در اطراف شهر نفت خیز بریقهیک کارشناس میگوید، جناح مخالفان قذافی را دو گروه غربگرا و اسلامگرا تشکیل میدهند و این امر اختلافاتی را در میان انقلابیون لیبی رقم زده است.مخالفان قذافی برای رسیدن به نقطه تحولی در عملیات نظامی هنوز فاصله زیادی دارند و قذافی نیز هنوز از همه نیروی خود در حمله به مناطق تحت تصرف مخالفان استفاده نکرده است. نتایج حملات هوایی ناتو به طرابلس و برخی نقاط بحرانی در لیبی هنوز روشن نمیکند که زیربنای ارتش لیبی چنان صدمه خورده باشد که نتواند از سلاحهای مهمی همچون موشکهای اسکاد استفاده برد.
ترور عبدالفتاح یونس، وزیر سابق کشور لیبی و رئیس ستاد ارتش آزادیبخش این کشور، اختلاف میان مخالفان دیکتاتور لیبی را عمیقتر کرده است؛ تا جایی که شورای انتقالی دستور انحلال دولت مخالفان را صادر کرد. وظیفه این دولت در بنغازی اجرای سیاستهایی است که شورای انتقالی تعریف و تعیین میکند.ریاست دولت منحل شده به عهده محمود جبریل بود. اعضای آن را بیشتر کسانی تشکیل میدادند که از تبعیدگاههای خود در امریکا و اروپا برگشته بودند، مانند خود محمود جبریل یا محمود شمام (وزیر تبلیغات) یا علی عیساوی (وزیر امور خارجه) و علی ترهونی (وزیر نفت).ادامه….
هنوز شورای انتقالی، به رهبری مصطفی عبدالجلیل، نتوانسته است پاسخ قانع کنندهای درباره ترور عبدالفتاح یونس به افکار عمومی و طرفداران و افراد قبیله وی بدهد که معتقدند شورای انتقالی مسئول کشته شدن اوست. تا کنون این روایت بیشتر مقبولیت دارد که عبدالفتاح یونس را گردان «ابوعبیده جراح» ترور کرده است که به داشتن گرایشهای اسلامی تندروانه نزدیک به طالبان افغانستان و سازمان القاعده معروف است.
یونس از ابتدای کودتای قذافی در سال ۱۹۶۹ در کنار او قرار داشت و مدتها ریاست سازمان امنیت داخلی و اخیرا وزارت کشور را به عهده گرفت که در هر دو سمت وظیفه اصلی وی سرکوب مخالفان قذافی و مخصوصا افرادی بود که اینک در جبهههای جنگ با سربازان قذافی میجنگند و او فرماندهی آنها را بر عهده داشت. این احتمال وجود دارد که قربانیان سابق از وی انتقام گرفته باشند. رژیم قذافی نیز بیشتر مایل است که اسلامگرایان تندرو و القاعده مسئول این ترور شناخته شوند. پسر بزرگ قذافی روز بعد از قتل یونس، اعلام کرد که دولت با این دسته از اسلامگرایان برای نابودی افراد از غرب آمده به توافق رسیده است.
این احتمال نیز وجود دارد که عبدالفتاح یونس را کسانی کشته باشند که از ارتش لیبی فرار میکنند و به مخالفان میپیوندند. برخی از این افراد از جانب قذافی مأموریت دارند که در میان مخالفان نفوذ کنند.
اختلاف میان دو جناح اسلامی و غربی در شورای انتقالی و دولت قبلی و کل مخالفان قذافی زیاد است.
این اختلافات با مصاحبه سیف الاسلام قذافی با نیویورک تایمز شدت گرفت که در آن مدعی شد با دکتر علی الصلابی در حال مذاکره است. وی به عنوان رهبری اسلامی در میان مخالفان قذافی شناخته میشود. خود صلابی به اجرای چنین مذاکراتی اعتراف کرد، ولی رسیدن به توافق با رژیم قذافی را نادرست خواند.
جناح غربی در حالی نقش عمدهای در کشاندن پای پیمان ناتو به لیبی ایفا کرد، که برخی اسلامگرایان با این مداخله موافق نیستند. همچنین اقدام شورای انتقالی در پذیرفتن برنارد هنری لوی، صهیونیست معروف فرانسوی و ادعای وی مبنی بر بردن پیام از شورای انتقالی برای نخست وزیر رژیم اسرائیل به خشم جناح اسلامی دامن زد؛ گرچه شورای انتقالی این ادعای لوی را کذب خواند.
جناح اسلامی وزنه سنگینتر در میان مخالفان قذافی است و به بسیاری از افراد دولتی بریده از قذافی اطمینان و اعتماد ندارد و حتی خواستار محاکمه برخی از آنها به سبب مشارکت در جنایات رژیم قذافی است. برخی از رهبران این جناح همکاری با پیمان ناتو را رد میکنند و خواستار رسیدن به راه حلی بر اساس کنارهگیری قذافی و جلوگیری از خونریزی بیشتر در کشور هستند. این جناح با دیده تردید به سکولارهای آمده از غرب نگاه میکند؛ بویژه زمانی که این عده از تدوین قانون اساسی جدید همسان کشورهای غربی سخن به میان آوردند که برخی از اصول آنها با قوانین اسلام منافات دارد.
بیشتر رزمندگان مخالف قذافی را نیز اسلامگرایان تشکیل میدهند، در حالی که جناح آمده از غرب بیشتر بر نحوه گسترش مناسبات خارجی و شناسایی جهانی شورای انتقالی متمرکز است که البته به موفقیتهایی نیز رسیده است که به دنبال آن امریکا و اتحادیه اروپا این شورا را به عنوان سخنگوی لیبی به رسمیت میشناسند.
دولت جدید مخالفان قذافی دوباره به ریاست محمود جبریل تشکیل میشود، ولی با این شرط که وی وقت بیشتری را در بنغازی و لیبی بگذراند، چه او و تعداد زیادی از وزیرانش بیشتر در خارج از کشور ومخصوصا قطر مستقر هستنند. احتمالا دولت جدید کمتر از قبل از غرب آمدگان استفاده خواهد کرد.
امریکا و اتحادیه اروپا در پشت ماشین نظامی خود (ارتش ناتو) پناه گرفتهاند و نمیتوانند دیگر از راه رفته بازگردند. هیچکدام اطمینانی به آینده لیبی بعد از قذافی ندارند. بعد از شکست غرب در پیش بینی انقلابهای تونس و مصر، سیاستهای امریکا و اروپا نشان میدهد که هنوز درک درستی از وقایع کشورهای عربی ندارند. اگر غرب منتظر است که ـ بعد از کمک به سقوط قذافی یا بشار اسد ـ رژیمهایی دموکرات در لیبی یا سوریه پا بگیرد، باید به تجربه عراق بنگرد. بغداد به متحد اصلی دمشق تبدیل شده و سرکوب خیزش مردم در بحرین را محکوم میکند، جزیرهای کوچک که امریکا هنوز از رژیم آن برای حفظ پایگاه دریایی خود حمایت میکند.
آیا ممکن است رخدادهای جاری لیبی به مانعی در راه امریکا و اتحادیه اروپا در تلاش برای تغییر رژیم در سوریه تبدیل شود؟