بررسی استراتژیک - جمهوری اسلامی/ با گذشت بیش از چهار ماه از آغاز اعتراضات مردمی و ورود نیروهای ناتو به جنگ داخلی لیبی، اکنون اصلیترین پرسش این است که آیا واقعا غرب میتواند حکومت قذافی را سرنگون و شخص او را دستگیر کرده و یا از بین ببرد و از این کار سرباز میزند و یا خیر؟
به گزارش “تابناک”، با ورود نیروهای ناتو به جنگ داخلی لیبی، فضاسازی بینالمللی و حجم پیشبینی ناشدنی اعتراضات مردمی در درون، این پیام را با خود به همراه داشت که حکومت “معمر قذافی” در کمتر از چند هفته سقوط خواهد کرد، ولی اکنون با گذشت بیش از دو ماه از ورود ناتو به جنگ داخلی لیبی، نه از پایان درگیریها خبری است و نه از پا درآوردن قذافی.هر چند در روزهای گذشته، بارها محل اقامت “قذافی” مورد حمله موشکی قرار گرفته و در همین میان، یکی از پسران “قذافی” نیز کشته شد وی این پرسش همچنان باقی است که، چرا ناتو با این همه پشتوانه اطلاعاتی و ادوات نظامی که ادعا میکند، نتوانسته است کار حکومت کنونی لیبی و شخص “قذافی” را یکسره کند؟!ادامه….
اکنون افکار عمومی برای این پرسش، دو پاسخ بیشتر متصور نیست؛ نخست این که ناتو واقعا توانش به آن اندازهای که میگوید، نیست. دوم؛ ناتو توان هدف قرار دادن “قذافی” و سرنگونی حکومتش را دارد، ولی بنا بر منافع، اکنون پا بر جا بودن قذافی برای کشورهای اصلی هدایتکننده ناتو، لازم است.
بر پایه این گزارش، هر چند ناتو در تجارب پیشین خود نیز نشان داده است، آنچنان هم که ادعا میکند، قدرتمند نیست ـ البته در اینکه ناتو نیروی متشکل و قدرتمندی است، تردیدی نیست ـ میزان این قدرتمندی با ادعای غرب نیز بسیار فاصله دارد؛ اما با توجه به نفوذ گسترده نیروهای اطلاعاتی غربی در لیبی طی سالهای اخیر، شناسایی محل اختفای “قذافی” و چگونگی هدف قرار دادن او به نظر نمیرسد، موضوعی بیرون از توان ناتو باشد. برای همین، باید علل یکسره نکردن کار “قذافی” توسط غرب را در پاسخ دوم جستجو کرد.
به عبارتی، شواهد نشان میدهد که ناتو و غرب، در واقع تصمیم نداشتهاند “قذافی” را خیلی زود از پای درآورند؛ اما چرا؟
یک تحلیل منطقی و مبتنی بر تجارب پیشین غرب به رهبری آمریکا در برخورد با انقلابها و یا کودتاها در دیگر کشورها، نشان میدهد که آنها همواره تلاش دارند از بیشترین ظرفیتها برای کنترل و همراه ساختن انقلابیون جدید بهره ببرند. برای همین، خرید زمان از اهمیت بالایی برخوردار است. البته این موضوع که آنها تا چه میزان در بهرهبرداری از این شرایط موفق بوده اند، خود نیاز به بررسی دقیق دارد.
به هر تقدیر، میتوان گفت یکی از دلایل بازی “موش و گربه” نیروهای ناتو با “قذافی”، خرید زمان برای شناسایی همه نیروهای انقلاب لیبی و همراه ساختن قاطبه آنها با غرب است. در واقع، هر چه سرنگونی “قذافی” بیشتر به تأخیر بیفتد، به همان میزان، توفیق غرب در مصادره انقلاب لیبی بیشتر خواهد بود.
بررسی اخبار و تحلیلهای موجود پیرامون رخدادهای لیبی به خوبی نمایان میسازد که با طولانی شدن درگیریها، میزان دیدارها و رایزنیهای انقلابیون با کشورهای غربی به میزان چشمگیری افزایش داشته است. از سوی دیگر، القای ناتوانی انقلابیون در سرنگونی “قذافی”، آنها را به غرب مدیون خواهد ساخت تا به این مهم برسند.
عراق و افغانستان، در واقع دو نمونه مناسب برای اثبات این ادعاست. سرعت عمل در سرنگونی هیأتهای حاکمه این دو کشور، ابتکار عمل را از غرب به ویژه آمریکا گرفت تا بتوانند رهبرانی کاملا همراه در این دو کشور بر سر قدرت بیاورند و قدرت را در درست آنها گذارند.
با همه این اوصاف، توجه به چند نکته مهم است؛ نخست این که باید دانست رهبران انقلابیون لیبی، متمایل به غرب شده و با طولانی شدن سقوط قذافی، این تمایل بیشتر خواهد شد. برای همین، توجه به این مهم در تحلیلهای ما بسیار دارای اهمیت است.
دوم؛ آمریکا و ناتو به راحتی میتوانند با بمباران سنگین محلهای استقرار “قذافی”، که آنچنان نیز سری نیست، وی را تسلیم کرده یا از پای درآورند، ولی این کار تا هنگامی که برنامههای غرب برای مصادره کامل انقلاب لیبی به بار نشیند، عملیاتی نخواهد شد.
سوم؛ آمریکا از روی کار آمدن حکومتی انقلابی ـ اسلامی و یا دست کم متمایل به جریانهای اسلامگرا به شدت ترس دارد. به همین سبب، آگاه سازی مردم لیبی از این حیث از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا آنها نمیخواهند با رفتن “قذافی”، این بار تحت سیطره گروهی باشند که به جای پاسخ به مطالبات آنها، به دنبال برآوردن خواستههای غرب باشند.