88.04.19
گرسنگي جهان، بحران خاموشي است كه مستلزم اتخاذ تمهيدات و راهكارهاي موثر و متنوعي از سوي سردمداران و رهبران كشورهاي توسعه يافته است. شايد يكي از مهمترين موضوعاتي كه رهبران هشت كشور صنعتي جهان امروزه ميتوانند و بايد به آن بپردازند، لزوم بررسي و پرداختن به گرسنگي در جهان است. با وجود بيش از يك ميليارد گرسنه در سراسر جهان، ترديدي نيست كه كشورهاي توسعه يافته بايد تمهيداتي را براي افزايش هر چه بيشتر بهره وري كشاورزي در جهان در پيش بگيرند.
با آن كه بخش اعظمي از جهان را دنياي شهري به خود اختصاص داده است، اما متأسفانه جهان فقير و گرسنه كماكان و به طور عمده، در قالب بخش روستايي باقي مانده است. از بيش از 1.2ميليارد نفر از جمعيت گرسنه جهان كه با كمتر از يك دلار در روز زندگي ميكنند، اكثريتي بالغ بر 700 ميليون نفر كشاورزند و يا كارگران مزارع و خانوادههاي آنها كه عمدتا در مناطق آفريقاي سياه و جنوب آسيا به سر ميبرند و قادر به ادامه زندگي نيستند. اصلي ترين علت اين ناتواني نه تنها رشد روز افزون جمعيت شهري، بلكه پايين بودن مزمن بهره وري كشاورزي طي دهههاي متمادي بوده است.
خيل عظيمي از جمعيت گرسنگان جهان را زنان و كودكان تشكيل ميدهند. حدود 80 درصد از كشاورزان آفريقايي زنان هستند، اما اين عده فقط به پنج درصد از اراضي كشاورزي، منابع مالي و خدمات توسعهاي قاره سياه دسترسي دارند و اين از جمله دلايل مهمي است كه سبب شده محصول زراعي توليدي در اين قاره، تنها يك پنجم ميزان مشابه توليدي در آمريكا و اروپا باشد. بيش از 55 درصد از شكاف تغذيهاي جهان در آفريقاي سياه واقع است و اين خلا، رشد فيزيكي و ذهني كودكان اين منطقه را نيز در امان نگذاشته است. در منطقه جنوب آسيا نيز تقريبا نيمي از تمام كودكان كه اغلب آنها در مزارع زندگي ميكنند، نسبت به سن خود كمبود وزن دارند.
سوال اين است كه چرا انقلاب سبز دهههاي 1970-1960 در برههاي از زمان به وقوع پيوست كه ظاهرا وفور و فراواني كاملا مشهود است؟ از اوايل دهه 1980، جهان عملا به توسعه كشاورزي روي آورد. فناوريهاي انقلاب سبز در زمينه بذرهاي جديد، كود و رويشهاي نوين كشاورزي باعث افزايش چشمگير توليد در زمينه محصولات آبي از قبيل گندم و برنج شد و همزمان، بستر لازم براي ايجاد زير ساختهاي مناسب نظير مسير و راه دسترسي به بازار محصولات به خصوص در آسيا فراهم شد. اين پيشرفتها باعث ايجاد تأثير و ذهنيت كاذبي شد كه نشان ميداد مشكلات غذا و كشاورزي جهان تقريبا به طور كامل حل شده است و به همين دليل، حمايت بينالمللي و سرمايه گذاري كشورهاي در حال توسعه در زمينه كشاورزي در دهههاي 1990-1980 تا حد چشمگيري كاهش يافت. اغلب كشورها، خلا موجود بين عرضه و تقاضاي غذا را از طريق واردات تأمين كردند. به طوري كه در فاصله سالهاي 2008-1990، واردات غلات در كشورهاي در حال توسعه تا سه برابر افزايش يافت.
واقعيت اين است كه بيشتر شدن وابستگي به واردات محصولات غذايي، صرف نظر از برقراري تعادل ظاهري بين عرضه و تقاضا، اقشار فقير و آسيب پذير اين كشورها را با افزايش قيمت محصولات غذايي مواجه كرد و به تدريج اين افزايش قيمت در بازارهاي جهاني غذا فراگير شد. در برخي از كشورها طي نيمه اول سال 2008، قيمت غلات تا دو و حتي سه برابر افزايش يافت. البته در برخي كشورها بعد از مدت ياد شده، قيمت غلات و محصولات غذايي 60-50 درصد افت كرد، اما همچنان در سطحي بالاتر از ميانگين ده سال گذشته باقي مانده است.
به هر حال، چشم انداز چندان خوبي براي آينده اين عرصه وجود ندارد و بهره وري كشاورزي طي دهه آتي به يكي از موضوعات چالش برانگيز مبدل خواهد شد. كاهش اراضي قابل كشت در كشورهاي در حال توسعه، كمبود منابع آب به خصوص در آفريقاي سياه و جنوب آسيا بر مشكلات اراضي كشاورزي اين مناطق خواهد افزود و گرسنگان جهان بيش از هر قشر ديگري با فشار مضاعف حاصل از اين پديدهها رو به رو خواهند شد.
گروه كشورهاي صنعتي (G8)، گروه بيست (G20)، بانك جهاني، صندوق بينالمللي پول، سازمان ملل و صندوقهاي مرتبط سازمان ملل ميبايست اتخاذ تدابير لازم و اقدام عاجل در اين زمينه را از اولويتهاي اصلي دستور كار نشستهاي مختلف خود قرار بدهند و مانع از پيشرفت بحران خاموشي به نام گرسنگي جهان بشوند.