بررسی استراتژیک - دیپلماسى ایرانی/ سرعت رویدادهاى بیست روز اخیر مصر چنان غافلگیرکننده بوده است که هنوز درباره ابعاد و پیامدهاى داخلى و منطقهاى آن نمىتوان با دقت سخن گفت. شروع اعتراضات در قاهره و گسترش آن به سراسر کشور که در نهایت حسنى مبارک را وادار به کنارهگیرى از قدرت کرد، نقطه عطفى در حیات سیاسى مصر و نیز خاورمیانه به شمار مىآید.
تردیدى نیست که اعتراض موفق مردم تونس و سرنگونى زین العابدین بنعلى فوران احساسات فروخفته و خشم سرکوبشده در مصر را به دنبال آورد، اما بایستى به یاد داشت که نارضایتى مصریها در مشکلات دیرین اقتصادى ، سرکوب سیاسى و عملکرد نامناسب حکومت مبارک در این دو زمینه ریشه داشت. در واقع، انباشت نارضایتى از مشکلات سیاسى و اقتصادى و عدم امید به بهبود وضعیت، مصر را مستعد اعتراض گسترده کرده بود، به ویژه آنکه نشانههاى جدى خشم عمومى در سال ۲۰۰۸ و در خلال تظاهرات و اعتصابات گسترده آن سال بروز یافته بود.این حرکت گسترده، اما، پیام دیگرى نیز با خود داشت: نسل جوان مصر را نمىتوان نادیده گرفت و یا نیازهایش را با وعده و تعارف پاسخ گفت.ادامه….
به رغم وجود احزاب و گروههاى شناختهشدهاى چون حزب الوفد و اخوانالمسلمین و به رغم حضور مخالفان و منتقدان سرشناسى مانند ایمن النور و محمد البرادعى، جرقه حرکت ضد دولتى توسط نوجوانان و جوانانى زده شد که کسى آنان را چندان نمىشناخت یا جدى نمىگرفت. دعوت اولیه براى برگزارى تظاهرات ۲۵ ژانویه (روز خشم) از سوى اینان صورت گرفت و بیشترین نیروى حاضر در خیابانهاى قاهره و دیگر شهرها را نیز همین افراد ناشناس، اما مصمم، تشکیل مىداد. این گروه که نام جنبش جوانان ۶ آوریل را برگزیده بود، به دنبال حوادث ۶ آوریل ۲۰۰۸ و سرکوب وحشیانه کارگران محلهالکبرى – توسط جوانى به نام احمد ماهر – تاسیس شد و ارتباط اعضاى آن به طور عمده از طریق فیسبوک و تویتر بود. اعضا و هواداران این جنبش به سرعت افزایش پیدا کرد و یکى از مهمترین واکنشهاى جمعى و اعتراضى آن در پى دستگیرى و مرگ مشکوک جوانى به نام “خالد سعید” روى داد. در پى دعوت اینترنتى به برگزارى تظاهرات روز ۲۵ ژانویه هم بیش از ۸۷ هزار نفر اعلام موافقت و همراهى کردند. شاید به دلیل همین رهبرى و نیز سازماندهى نامشخص بود که دولت از مدیریت و مهار اعتراضات ناتوان ماند و منفعلاته کوشید از طریق قطع مقطعى خطوط تلفن همراه یا دسترسى به برخى پایگاههاى اینترنتى، در ارتباطات موجود اختلال ایجاد کند، همچنان که احزاب و تشکیلات قدیمى و با تجربه هم در روز نخست تماشاچى بودند و به دنبال حوادث کشیده شدند.
رویدادهاى بیست روز اخیر نشان داد بسته شدن فضاى سیاسى – اجتماعى و یا حتى تلاش براى ایجاد اختلال در شبکههاى ارتباطى ممکن است آرامشى ظاهرى را حاکم کند، اما نمىتواند مانع از بروز اعتراضات به شکلهاى دیگر و در فضاهاى دیگر شود. روشن است کشورى که – طبق آمار ۲۰۱۰ – متوسط سنى مردم آن ۲۴ سال است، بیش از ۶۰ میلیون مشترک تلفن همراه و بیش از ۲۲ میلیون کاربر اینترنت دارد و از همه مهمتر به بازاندیشى درباره خود پرداخته است، حامل چه نیروى عظیم و دگرگونکنندهاى است. این نیروى عظیم زمانى خواهان دگرگونى مىشود که پاسخهاى موجود براى خواستهها و نیازهایش را ناکافى و یا ناامیدکننده ببیند. عموم مطالعات میدانى سالهاى اخیر درباره نوجوانان و جوانان کشورهاى خاورمیانه، از جمله مصر، بیانگر آن است که آنان روایتى دیگر از خود و جامعهشان دارند و چندان دلبسته اسطورهها و آرزوهاى نسلهاى قبل نیستند. این وضعیت، پیامد پرسش از هویت و بازسازى آن – به عنوان فرآیندى طبیعى در رهگذر تغییر نسلها – و نیز گسترش شبکههاى ارتباطى است که از ابتداى دهه ۱۹۹۰ میلادى آغاز شده است. ازاینرو اگر روزگارى پانعربیسم و سوسیالیسم مورد افتخار نسل مبارزهجوى عرب بود که تحولات منطقه را رقم مىزد، این ارزشها – پس از روشن شدن دستاوردهاى این ایدئولوژها و نیز فروپاشى بلوک شرق – نزد نسل جدید رنگ باخته است، چنان که در سال گذشته میلادى، آمار رسمى از افزایش قابل توجه ازدواج جوانان مصرى با دختران اسرائیلى حکایت داشت.
به عبارت دیگر، نسل جدید در مصر که بیش از گذشته در معرض اطلاعات و تبادل تجربه قرار دارد، بیش از هر زمان دیگرى نیاز به تغییرات را احساس مىکند زیرا آرزوها و خواستههایى دارد که دولتمردان فعلى را براى برآورده کردن آنها توانا و شایسته نمىدید. سه دهه حکومت مبارک و سیاستهاى همواره محتاطانه وى این درس را به ارمغان آورده بود که دیگر نمىتوان به تعارفات و وعده هاى او دلخوش کرد. این نیروى عظیم که حال راهى دیگر براى تغییر وضع موجود نمىدید، ناچار به کنار زدن حکومت کهنسال و ناکارآمدى روى آورد که حتى تا روزهاى آخر حاضر نبود قدمى عقب بنشیند. پس این جنبش عمومى حاوى اعتراض به نسل قدیم است؛ نسل قدیمى که چه در حکومت و چه در احزاب شناختهشدهاى چون الوفد جاخوش کرده و از کاروان تحول عقب مانده بود. مبارک در روزهاى آخر قدرت خود، چندبار، کوشید با نسل جدید مصر سخن بگوید، افتخارات و آرزوهایش را بازگو کند و البته باز وعده بدهد. تداوم و گسترش اعتراضات نشان داد نسلى که بارها نادیده گرفته شده و آرزوهایش بر باد رفته است، براى افتخارات و آررزوهاى مبارک ارزشى قائل نیست. نوع شعارها و محتواى بیانیهها و سخنرانى هاى این نسل به روشنى از تلاش براى آغاز دورهاى جدید حکایت داشت و دارد. اگر در سه دهه گذشته صداى جوانان شنیده نشد، این بار نسل جدید مصر بود که حکومت را نادیده مىگرفت.