-
admin
۱۳۸۹/۲/۲۶
| دفعات بازدید: 61
اين روزها سفر به قاره آفريقا و گردشگري در مناطق طبيعي آن تقاضايي مطرح در شركتهاي خدمات مسافرتي شده است، بهگونهاي كه احساس ميكني سفر به اين ديار مد شده است. اما گويي تورگردانان و خدماتدهندگان مقصدي جديد راهانداختهاند.در اين شرايط بهتر است قبل از آنكه آژانسهاي مسافرتي به شما بگويند به كدام كشور برويد خودتان نگاهي به وضعيت و جغرافياي كشورهاي آفريقايي بيندازيد.
كشورهاي آفريقايي عمدتا مناطق بكرطبيعي بسياري دارند؛ به همين دليل سفر به آفريقا به نوعي يك طبيعتگردي بكر محسوب ميشود . بهنظر ميرسد تجربه گردشگري در طبيعت آفريقا بتواند به ما نيز در راهاندازي طبيعتگردي درست و به معناي واقعي آن كمك كند.
شكوه قاره آفريقا در منظره و چشماندازههاي بسيار زيبا و حيرتانگيز، حياتوحش شگفتآور و فرهنگهاي انساني متفاوت آن است. در قاره آفريقا 50 كشور وجود دارد و بيش از800 ميليون نفر در اين قاره زندگي ميكنند. قاره آفريقا از نظر وسعت، دومين قاره بزرگ جهان پس از قاره آسياست.
اقيانوسها و درياچههايي كه دورتادور قاره آفريقا را در بر گرفتهاند موجب شدهاند كه اين قاره سواحلي طولاني داشته باشد. اين سواحل در كنارههاي اقيانوس اطلس، اقيانوس هند، درياي مديترانه و درياي سرخ امتداد يافتهاند. در شمال قاره آفريقا بيابان «ساهارا» يا «صحراي بزرگ» قرار دارد. صحراي بزرگ وسيعترين بيابان جهان است و تقريبا تمام بخش شمالي قاره آفريقا را در بر گرفته است.
2 صحراي مهم ديگر هم در بخش جنوبغربي قاره آفريقا وجود دارند كه نامهاي آنها «كالاهاري» و«ناميبي» است.
2 رود مهم و اصلي كه در قاره آفريقا جاري هستند رود نيل و رود كنگو هستند. رود نيل طولانيترين رود جهان است. در بخش انتهايي اين رود و در جنوب آن درياچه ويكتوريا قرار دارد كه بزرگترين درياچه قاره آفريقاست.
در نزديكي درياچه ويكتوريا و در سمت جنوب شرقي اين درياچه كوه «كليمانجارو» قرار دارد كه بلندترين منطقه قاره آفريقاست. همچنين يكي از مهمترين آبشارهاي جهان به نام «آبشار ويكتوريا» هم در قاره آفريقا قرار دارد.
حيات وحش قاره آفريقا در جهان معروف است. حيوانات اين قاره فيل، كرگدن، اسبآبي، شير و ببر هستند. همچنين حيوانات ديگري مانند آهو، غزال، زرافه، ميمون، گوريل، كفتار، شامپانزه نيز در اين قاره وجود دارند. بيشتر اين حيوانات در علفزارهاي باز و وسيع اين قاره و جنگلهاي حارهاي و باراني آن زيست ميكنند.
مردم قاره آفريقا از صدها قوم و گروه مختلف هستند و هر گروه زبان، سنت، مذهب، هنر و تاريخ ويژه خود را دارند. قاره آفريقا در دوران تاريخ سياسي خود، مقر سلطنت مصريها، پادشاهان آفريقايي، مستعمره اروپاييها و كشورهاي مستقل بوده است.
كشورهاي آفريقايي: كنگو
25هزار سال قبل، مردماني در قاره آفريقا به جنگلهاي واقع در حوزه رود كنگو آمدند و زندگي خود را در اين منطقه آغاز كردند. رود كنگو در نيمه غربي قاره آفريقا جاري است. مردم اين منطقه از جنگل، چوب فراهم ميكردند و براي غذا هم از ريشههاي خوراكي گياهان استفاده ميكردند. رود كنگو يكي از پهنترين رودهاي جهان است؛ فقط رود آمازون واقع در آمريكايجنوبي است كه نسبت به رود كنگو در مناطق وسيعتري جاري است.
امروزه حوزه رود كنگو شامل 2كشور ميشود كه هر يك از آنها در دو طرف رود كنگو قرار دارند. نام هر دوي اين كشورها، كنگو است. گاهي براي تشخيص آنها از يكديگر از نام شهرهايي كه پايتخت اين دو كشور است، استفاده ميكنند.
پايتخت يكي از آنها برازاويل و پايتخت ديگري كينشازا است. كنگو (برازاويل) بهطور رسمي با نام جمهوري كنگو و كنگو (كينشازا) بهطور رسمي جمهوري دمكراتيك كنگو ناميده ميشوند. نام منطقه كنگو از كلمه «باكنگو» گرفته شده كه نام يكي از گروههاي اصلي است كه در اين منطقه زندگي ميكنند.
اين مردم از چندين قرن پيش، در اين منطقه زندگي ميكردهاند؛ از هنگامي كه كنگو مقر حكومت پادشاهان مختلف بوده است. در سال1483 ميلادي (قرن پنجم) هنگامي كه پادشاهي كنگو در اين كشور حكومت ميكرد، پرتغاليها به كنگو آمدند. ابتدا پرتغاليهاي
تازه وارد، با مردم اين حكومت رفتاري دوستانه داشتند تا اينكه بالاخره در سده 1530(قرن ششم) پرتغاليها مردم « باكنگو» را بهعنوان برده به خارج از كشور ميفرستادند.
در اواخر سالهاي1800 ميلادي (قرن نوزدهم) ديگر كشورهاي اروپايي نيز به منطقه كنگو علاقهمند شدند. آنها متوجه شدند كه ميتوانند از اين رود با ارزش بهعنوان مسيري براي تجارت و دادوستد ميان كشورهاي واقع در غرب آفريقا و كشورهاي بخش داخلي اين قاره استفاده كنند.
مردم منطقه كنگو در سال1960 ميلادي بالاخره توانستند استقلال خود را بهدست آورند. با اينكه هر دو كشور كنگو آزادي خود را بهدست آوردند ولي با مشكلات زيادي روبهرو شدند و دورههاي سخت و خشن جنگهاي داخلي براي كسب قدرت را تجربه كردند. بيشتر مردمان ساكن كشورهاي كنگو روستانشين هستند و تقريبا بيش از دوسوم اين مردم در روستاها زندگي فقيرانهاي دارند.
گينه
گينه كشوري است كه در غرب قاره آفريقا و در كناره اقيانوس اطلس قرار دارد. پايتخت اين كشور شهر«كاناكري» است كه بندر بسيار مهم اين كشور است. كشتيها به اين بندر ميآيند و مواد معدني و كالاهاي ديگري را بار ميزنند و به بازارهاي سراسر جهان حمل ميكنند.
كشور گينه به 4منطقه اصلي تقسيم ميشود: يك منطقه دشتهاي هموار واقع در امتداد ساحل هستند و ديگري منطقه شمال گينه است كه شامل علفزارهاي وسيع استوايي است كه « ساوانا» نام دارند. در اين علفزارهاي استوايي و در فصل بارانهاي شديد، علفهايي ميرويند كه ارتفاع آنها به 3متر ميرسد.
در ميان «ساوانا» يا علفزارهاي شمال گينه درختهايي بهصورت پراكنده در لابهلاي علفها رشد ميكنند. در شرق گينه و درست در كنار دشت هموار، ناگهان رشته كوههاي «فوتا جالان» سر بر افراشتهاند. كوههاي فوتا جالان سرچشمه 3رود اصلي جاري در منطقه غرب قاره آفريقا هستند. اين كوهها منبع رودهاي نيجر، گامبيا و رودخانههاي سنگال هستند كه جريان اين رودها از كشور گينه و از كوههاي فوتا جالان آغاز ميشود.
جنوب شرقي گينه منطقهاي تپهاي است كه اين تپهها پوشيده از جنگلهاي انبوه هستند و در اين جنگلها درختاني با چوبهاي بسيار باارزش رشد كردهاند؛ مانند درختان ساج، ماهون و آبنوس. ولي بسياري از اين جنگلها بهتدريج به علفزارهاي لخت تبديل ميشوند زيرا مردم منطقه اين درختان را بهصورت فراوان قطع ميكنند تا بتوانند از زمينهاي هموار براي كشاورزي و تهيه مواد غذايي استفاده كنند و بيشتر مردم گينه محصولات كشاورزي و موادغذايي خود را از اين طريق تامين ميكنند.
مردم گينه برنج، آرد مانيوك، سيبزميني شيرين، موز، قهوه، آناناس، بادام زميني، سيبزميني هندي و ذرت ميكارند. مقدار كمي از اين محصولاتي كه در گينه كشت ميشوند به كشورهاي ديگر فروخته ميشوند.
مردم اين كشور از گروهها و اقوام مختلف هستند. بسياري از مردم منطقه كوههاي فوتاجالان از اقوام «فولاني» هستند. در منطقه شمال گينه اقوام «ماكين» زندگي ميكنند و ديگر اقوام مهم و اصلي گينه اقوام، سوسو، كيسي و كيپل هستند.
تا سال1958 كشور گينه مستعمره كشور فرانسه بود، به همين علت زبان رسمي مردم گينه، زبان فرانسه است. اما مردم اين كشور به زبانهاي مختلف و فراوان آفريقشايي هم صحبت ميكنند.
ترجمه - شادي جمشيدي
براي مشاهده منبع اصلي برروي آدرس كليك كنيد
-
admin
۱۳۸۹/۱۰/۱۸
| دفعات بازدید: 47
من باور دارم
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق واقعى نيز همين طور است.
من باور دارم
که ما مىتوانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.
من باور دارم
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آنها را مىبينم.
من باور دارم
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرف نظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.
من باور دارم
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مىدهد، صرف نظر از پيامدهاى آن.
من باور دارم
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.
من باور دارم
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.
من باور دارم
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.
من باور دارم
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.
من باور دارم
که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بودهاند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.
من باور دارم
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.
من باور دارم
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.
من باور دارم
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسيم تغيير يابد.
من باور دارم
که گواهىنامهها و تقديرنامههايى که بر روى ديوار نصب شدهاند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.
من باور دارم
که کسانى که بيشتر از همه دوستشان دارم خيلى زود از دستم گرفته خواهند شد.
من باور دارم
«شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را دارد، نيست بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده را مىکند.»
-
129
۱۳۹۳/۱۰/۷
| دفعات بازدید: 95
سال 2014 سال سختی برای قاره
آفریقا بود. بحران ابولا، درگیریهای سودان جنوبی و ربایش دختران نیجریه ای توسط
بوکو حرام در طول سال 2014 توجه جامعه بین المللی را به خود معطوف کرد. این مرور را
با موضوع ابولا آغاز می کنیم.
بزرگترین اپیدمی ابولا
شیوع ابولا در 2014 بزرگترین اپیدمی این بیماری در طول تاریخ بوده است. این بیماری
بیشترین شیوع را در غرب آفریقا خصوصا کشورهای لیبریا، سیرالئون و گینه داشت. تا
پایان سال 2014 تعداد تلفات این بیماری به حدود 7000 نفر خواهد رسید. در گینه 2394
مورد ابتلا وجود داشت که از این تعداد 1518 نفر جان خود را از دست داده اند، در
لیبریا 7797 نفر مبتلا شده اند که 3290 نفر مرده اند، در سیرالئون 8273 نفر دچار
این بیماری شدند که 2033 نفر جان خود را از دست داده اند، در نیجریه 20 مورد گزارش
شد که 8 نفر جان داده اند و در مالی از 8 مورد ابتلا به بیماری 6 نفر زنده نماندند.
در سنگال نیز یک مورد ابتلا وجود داشت. البته کشورهای نیجریه، سنگال و مالی
توانستند با اقدام سریع کنترلی از شیوع بیماری جلوگیری کنند. بر اساس گزارش سازمان
بهداشت جهانی چنانچه اقدامات موثرتری برای کنترل بیماری صورت نگیرد تا پایان سال
2015 یک میلیون و چهارصد هزار نفر می توانند به این بیماری مبتلا شوند و البته بیش
از هفتاد درصد مبتلایان می میرند.
شیوع سریع بیماری ابولا در غرب آفریقا این نکته را بیش از پیش برجسته نمود که ضعف
امکانات بهداشتی و درمانی در این کشورها می تواند در حال و آینده فجایع انسانی
بزرگی را موجب شود. کشورهائی که بیشترین درگیری را با این بیماری داشتند بشدت دارای
کمبود امکانات درمانی بودند. در این کشورها تعداد پزشک، کلینیک، بیمارستان و مراکز
بهداشتی بشدت اندک است. تا قبل از شیوع بیماری ابولا برای جمعیت سه و نیم میلیونی
لیبریا تنها 200 دکتر وجود داشت. این یعنی یک دکتر برای هر 175 هزار نفر. علت شیوع
سریع بیماری ابولا صرفا ویژگی واگیردار بودن آن نبود بلکه عامل مهمتر این بود که
این کشورها نتوانستند امکانات درمانی و بهداشتی را در اختیار مبتلایان قرار دهند و
اقدامات موثری را برای پیشگیری از شیوع این بیماری انجام دهند.
از سوی دیگر گسترش بیماری ابولا باعث ایجاد خساراتی در سایر حوزه های بهداشتی و
درمانی نیز شده است. از آنجا که کشورهای درگیر این بیماری ناچار شدند اغلب مراکز
درمانی خود را به رسیدگی به بیماران ابولا اختصاص دهند رسیدگی به سایر بیماران
خصوصا مبتلایان به ایدز و مالاریا کاهش یافت و به همین دلیل این کشورها شاهد افزایش
تعداد تلفات ایدز، مالاریا و نیز افزایش تعداد مرگ و میر مادران باردار بوده اند.
آثار اقتصادی ابولا نیز چشم گیر است. ابولا به شدت به رشد اقتصادی کشورهای غرب
آفریقا آسیب رسانده است. بر اساس گزارش بانک جهانی رشد اقتصادی سیرالئون در سال
2014 کمتر از 4 در صد بوده است. رشد اقتصادی لیبریا حدود 2/2 درصد و رشد اقتصادی
گینه نیم درصد بوده است. این در حالیست که در سال 2013 رشد اقتصادی در سیرالئون 11
، در لیبریا 5/5 و در گینه 5/4 درصد بوده است. طبق همین گزارش طی سال آتی حدود 32
میلیارد دلار خسارت به اقتصاد غرب آفریقا وارد خواهد شد.
آثار روانی و اجتماعی ابولا در میان مردم غرب آفریقا بسیار نگران کننده است. بیش از
3700 کودک در سه کشور لیبریا، سیرالئون و گینه یتیم شده اند. اقتصاد خانوارها بعلت
محدود شدن رفت و آمدها و کاهش دادوستدها کاهش یافته و بعلت کمبود در آمد و روی
آوردن مردم به فروش زمین آینده اقتصاد مردم روستاها بخطر افتاده است. بنا بر این
سال 2015 سال سختی از جهت تامین منابع غذائی خواهد بود. مجموعه اقدامات بین المللی
که برای مقابله با بحران ابولا صورت گرفته ناکافی بوده و چنانچه جامعه بین المللی
به این مشکل بعنوان یک موضوع جهانی نپردازد آفریقا خسارات زیادی را در این گرفتاری
متحمل خواهد شد.
دگرگونی تاکتیکی و شاید
راهبردی بوکوحرام
گروه تندرو بوکوحرام طی پنج سال گذشته در شمال شرق نیجریه یک وضعیت هرج و مرج را
ایجاد کرده و برای این کشور مشکل آفرین بوده است. این گروه در این سالها بارها
اقدام به بمب گذاری و حملات انتحاری کرده و هزاران نفر از مردم بیگناه را کشته است.
اما در سال 2014 در رفتار بوکوحرام تغییراتی مشاهده شد. در این سال بوکوحرام روشهای
سنتی مخصوص گروههای جدائی طلب را به تاکتیک های چریکی خود افزود و به اشغال برخی
مناطق جهت اعمال حکومت خود مبادرت ورزید. در حقیقت درگیری بوکوحرام با حکومت مرکزی
شکل یک جنگ داخلی بخود گرفت. می توان تاثیرگذاری داعش را بر رویکرد جدید بوکو حرام
بوضوح مشاهده کرد. ابوبکر شیخو رهبر بوکو حرام سرزمین های اشغال شده توسط این گروه
را بعنوان بخشی از خلافت اسلامی اعلام کرد. بوکو حرام مناطق نسبتا زیادی را اشغال
کرد و بزرگترین شهر در شمال شرق نیجریه یعنی Maiduguri را بعنوان هدف بعدی خود قرار
داده است.
علاوه بر این آنچه نیجریه و بوکوحرام را در مرکز توجه بین المللی در سال 2014 قرار
داد ربودن تعداد زیادی دختران دانش آموز بود. در شامگاه 14 آوریل 276 دختر دانش
آموز از مدرسه ای دولتی در شهر چیبوک ربوده شدند. بوکو حرام از سال 2009 تهدید
مدارس را آغاز کرد و تعداد زیادی از دانش آموزان و مدارس را مورد هدف قرار داد و تا
کنون بیش از 500 دانش آموز دختر را ربوده است. تعدادی از این دختران به کشورهای
همجوار منتقل گردیدند و تعدادی نیز به اردوگاههای جنگجویان برده شدند. داستانهای
زیادی در مورد دختران ربوده شده نقل می شود اما نکته مهم این است که دولت نیجریه تا
کنون نتوانسته است سرنوشت این دختران را مشخص نماید و یا از تکرار این اقدامات
جلوگیری نماید. ربایش دختران محصل همچنان در نیجریه در شهرهای شمال شرق ادامه دارد.
این موضوع افکار عمومی مردم نیجریه و نیز رسانه ها و افکار عمومی سایر کشورها را
بسیار تحت تاثیر قرار داده است. بنا براین اغلب کارشناسان با تاسف به این ارزیابی
رسیده اند که توان گروه افراطی بوکوحرام افزایش یافته، ارتباط معنوی این گروه با
سایر گروههای افراطی مانند داعش تقویت گردیده و از سوی دیگر توان دولت در مقابله با
این گروه افزایشی نشان نداده است.
جنگ داخلی سودان جنوبی
جدیدالتاسیس ترین کشور جهان یعنی سودان جنوبی در کمتر از دو و نیم سال دچار دودستگی
و بحران داخلی گردید. در 15 دسامبر 2013 اولین تنشها میان رئیس جمهور سالوا کر و
معاونش ریاک ماشار بروز کرد. در سال 2014 این دو دستگی به یک جنگ تمام عیار داخلی
میان نیروهای دولتی و طرفداران ریک ماشار تبدیل شد. سودان جنوبی کشوری فقیر و آسیب
پذیراست و این جنگ داخلی امیدواری ها را نسبت به آینده این کشور نابود کرده است. تا
کنون دهها هزار نفر از مردم سودان جنوبی در این درگیریها کشته شده اند و نزدیک به
دو میلیون نفر آواره گردیده اند. میلیون ها نفر با کمبود غذا مواجه هستند و با
پایان گرفتن فصل بارندگی نگرانی نسبت به تشدید درگیریها بیشتر می شود.
سازمان منطقه ای ایگاد علیرغم تلاش فراوان برای برقراری آتش بس موفق نشده است طرفین
درگیر را وادار به پذیرش یک راه حل نماید. سران کشورهای عضو ایگاد در سال 2014 هفت
نشست برای بررسی اوضاع سودان جنوبی برگزار کردند اما توفیقی در این زمینه بدست
نیامد. آتش بس مراعات نمی شود، مردم همچنان مورد هدف قرار می گیرند، و نشانه ای از
حسن نیست طرفین درگیر و تمایل آنها به مصالحه به چشم نمی خورد. در آخرین نشست سران
ایگاد در آدیس آبابا که طی روزهای 6 و 7 نوامبر برگزار شد قطعنامه ای صادر شد که
متضمن اعمال تحریم (شامل توقیف اموال، ممنوعیت سفر و تحریم تسلیحاتی) علیه افراد
دخیل در درگیرها بود.
هرچند که تحولات موجود و عدم انعطاف طرفهای درگیر نشان می دهد که خواستهای ایگاد
محقق نخواهد شد و به احتمال قوی تحریمهای مورد اشاره باید اعمال گردند اما پیچیدگی
شرایط منطقه تردیدهائی جدی پیرامون عملی بودن این تحریمها بوجود آورده است. اعمال
تحریم تسلیحاتی نیازمند وجود اجماع و سیاست مشترک در کشورهای همسایه است. این ضرورت
امروزه چندان بچشم نمی خورد و سیاست ها و منافع متفاوت کشورهای پیرامون، عملی بودن
تحریم تسلیحاتی را با تردید جدی مواجه می کند.
منع مسافرت و توقیف اموال افراد مقصر تا حدودی امکان پذیر است اما قطعنامه صادره از
سوی سران ایگاد در مورد اینکه چه کسانی باید مورد چنین تحریم هائی قرار گیرند مبهم
است. به روشنی نمی توان تشخیص داد که چه کسانی در عدم تحقق آتش بس مقصر هستند. شرط
اعمال تحریم وجود یک طرح موثر و اجماعی صلح است. ابتدا یک طرح جامع صلح باید وجود
داشته باشد تا سپس بتوان کسانی که خلاف این طرح عمل می کنند را مجازات نمود. در حال
حاضر هنوز کشورهای منطقه به یک راه حل موثر برای ایجاد صلح دست نیافته اند.
تحولات امیدبخش
درعین حال که آفریقا در سال 2014 با بحران های دلسرد کننده ای مانند آنچه توضیح
داده شد روبرو بود اما در بخشهای دیگری از این قاره تحولات مثبت و امید آفرینی در
جریان بوده است. یکی از این تحولات آن چیزی بود که در ماه اکتبر در بورکینافاسو
اتفاق افتاد. در این کشور کمپائوره که بمدت 27 سال حکومت را در دست داشت در تلاشش
برای تمدید دوره ریاست جمهوری ناکام ماند و با عکس العمل مردم مواجه گردید. او به
شکل تحقیر آمیزی کشور را ترک کرد و دولت موقت در این کشور بمنظور تمهید انتخابات
تشکیل شد. این امر اذهان مردم آفریقا را تحت تاثیر قرار داد و به جریان دمکراسی در
این منطقه جان تازه ای بخشید.
علاوه بر تحولات بورکینا فاسو قاره آفریقا خصوصا در بخش جنوبی خود شاهد برگزاری چند
انتخابات مسالمت آمیز دیگر بود. کشورهای بوتسوانا، مالاوی، موریس، موزامبیک،
نامیبیا و آفریقای جنوبی در سال 2014 اقدام به برگزاری انتخابات کردند که به عقیده
ناظران بین المللی این انتخابات ها آزاد و نسبتا عادلانه بوده اند.
از سوی دیگر علیرغم کاهش رشد اقتصادی در کشورهای غرب آفریقا، رشد اقتصادی قاره
همچنان مثبت و قابل توجه بوده است. قاره آفریقا در سال 2014 رشد اقتصادی 6 درصدی را
تجربه نمود که اندکی بیش از نرخ رشد اقتصادی در سال 2013 است. همچنان هفت کشور از
کشورهای دارای بیشترین رشد اقتصادی جهان در قاره آفریقا قرار دارند و GDP آفریقای
زیر صحرا به بیش از دو تریلیون دلار رسیده است. میزان سرمایه گذاری خارجی در آفریقا
نیز روند رشد خود را همچنان ادامه داده است. طی ده سال گذشته در آمد واقعی مردم در
آفریقا به میزان سی درصد افزایش یافته و این بدان معنا است که تعداد بیشتری از
ساکنان قاره از فقر رهائی یافته اند. رشد اقتصادی با گسترش خدمات اجتماعی و درمانی
همراه بوده است و بعنوان مثال نرخ مرگ و میر ناشی از مالاریا از سال 2000 تا کنون
54 درصد کاهش داشته است.
تحول دیگر مهم اقتصادی در سال 2014 به نتیجه رسیدن مذاکرات مربوط به منطقه تجارت
آزاد بود. توافق سه بلوک اقتصادی آفریقا یعنی بازار مشترک شرق و جنوب
آفریقا(COMESA)، جامعه شرق آفریقا(ECA) و جامعه توسعه جنوب آفریقا(SADC) در اکتبر
2014 به نتیجه رسید و بزودی منطقه تجارت آزاد متشکل از کشورهای عضو سه بلوک مذکور
تشکیل خواهد شد. مجموع جمعیت این کشورها 625 میلیون نفر است و GDP آنها بیش از یک و
دو دهم تریلیون دلار است. این سازوکار ضمن اینکه تجارت درون قاره ای را گسترش خواهد
داد، تعامل اقتصادی شرکا با کشورهای آفریقائی را نیز تسهیل می کند.
در مجموع در سال 2014 قاره آفریقا به روند مثبت رشد اقتصادی خود که چند سالی است
آغاز شده است ادامه داد و باعث افزایش انگیزه در سایر کشورها برای گسترش همکاری
اقتصادی و سرمایه گذاری در این قاره گردید اما در عین حال این کشورها با چند چالش
بزرگ مواجه شدند که مدیریت آنها دشوار و تاثیر آنها بر سرعت حرکت قاره آفریقا بسوی
توسعه و امنیت محسوس بوده است.
-
129
۱۳۹۴/۱/۱۷
| دفعات بازدید: 95
پلی به طول ۱۳۰
متر در جنگل کیپتاون آفریقای جنوبی برای سفر کردن در میان درختان ۱۰۰ ساله ساخته
شده است.
باغ ملی گیاه شناسی اولین موسسهای است که از سال 1913 به حفظ گیاهان ملی اختصاص
داده شده است.
قدم زدن در سایه درختان صد ساله جنگل بر روی یک پل قدیمی میتواند لذت بخش باشد؛
این پل در "کیپ تاون" در آفریقای جنوبی واقع شده است.
این جنگل دارای درختان متعددی است که خود به خود در اثر آب و هوای خوب و بارش باران
به وجود آمدهاند؛ پلی که در این جنگل مشاهده میکنید به طول 130 متر و ارتفاع 12
متر ساخته شده است.
بازدید کنندگان میتوانند روی پل و زیر سایه درختان این مسیر را راه بروند؛ این پل
جادویی برای سفر کردن به جنگل انبوه شگفت آور ساخته شده است؛ این پل به گردشگران
این فرصت را میدهد تا از بالا به منظره سرسبز جنگل نگاه کنند.
-
128
۱۳۹۳/۷/۲
| دفعات بازدید: 91
-
admin
۱۳۸۹/۷/۱۸
| دفعات بازدید: 56
پرسيدم چطور بهتر زندگي کنم؟
پاسخ داد:
گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير، با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو.
ايمانت را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز. شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.
زندگي شگفت انگيز است، در صورتي كه بداني چطور زندگي کني.
بگذارعشق خاصيت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسي.
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن.
هر روز صبح در آفريقا، آهويي از خواب بيدار مي شود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا مي چرد،آهو مي داند كه بايد از شير سريعتر بدود، در غير اين صورت طعمه شير خواهد شد، شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا مي گردد كه مي داند بايد از آهو سريعتر بدود تا گرسنه نماند.
مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو، مهم اين است كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني.
زلال باش، زلال باش، فرقي نمي كند كه گودال كوچك آبي باشي يا درياي بيكران، زلال كه باشي آسمان در تو است.
نلسون ماندلا
-
admin
۱۳۸۹/۲/۱۸
| دفعات بازدید: 50
آفران شهری در 50 كیلومتری شهر فاس و در شرق مراكش است. این شهر به دلیل آب و هوای مناسب و چهار فصل، در دوران استعمار فرانسه به عنوان پایتخت استعمار فرانسه در مراكش انتخاب شده بود. آنچه این منطقه را از دیگر مناطق آفریقایی متمایز كرده، بارش برف در این منطقه است بگونه ای كه برخی با نام " سوئیس مراكش " یا " الجوهرة " از ان یاد می كنند.
آفران در زبان آمازیغی ( زبان ساكنان اصلی منطقه شمال آفریقا كه عمدتاً از قبایل بربر می باشند و پس از ورود اسلام به این مناطق به دین اسلام گرویدند ) به معنای مجموعه غارهای یك ناحیه می باشد. بدیهی است كه علت نامگذاری این شهر به این نام، ریشه در وجود غارهای زیاد در منطقه دارد.
در زمان قدیم این شهر با نام " اورتی " در میان مردم بومی منطقه شهرت داشت. " اورتی " در حقیقت به معنی باغ و بستان بود و نشان از طبیعت سر سبز و خوش آب و هوای این منطقه است. از دیگر ویژگی های شهر آفران، نوع معماری متمایز است كه غالبا از الگوهای اروپایی نسخه برداری شده است.
نمایی از شهرسازی شهر آفران ( 1 )
نمایی از شهرسازی شهر آفران ( 2 )
در این زمینه باید اشاره كرد كه مراكش گرچه دارای دین رسمی اسلام ( مذهب مالكی ) هستند، اما به دلیل سابقه استعماری و نزدیكی بسیار به كشورهای اروپایی همچون اسپانیا و فرانسه، تاثیرات فراوانی را از فرهنگ اروپایی گرفته و همین عامل باعث تضعیف ظواهر اسلامی در این كشور شده است.
وبلاگ ماركوپلو
آفران : ضمن تشكر از وبلاگ زيباي ماركوپلو به استحضار خوانندگان محترم مي رسانيم نام موسسه آفران هيچ سنخيتي با شهر آفران نداشته و همانطور كه مي دانيد كلمه آفران ازسه حرف اول آفريقا و سه حرف آخر ايران و با كلمه مشترك ((ر)) در هر كدام اخذ شده كه بدنبال تقويت پيوند آفريقا و ايران مي باشد .
-
admin
۱۳۹۰/۴/۱۱
| دفعات بازدید: 68
حدود ۲۰۰۰ زبان در این گروه بزرگ جای می گیرند و بدین ترتیب، قاره آفریقا دارای بیشترین تنوع زبانی در میان همه قاره ها است. البته، از میان زبان های آفریقایی، تنها ۵۰ زبان وجود دارد که بیش از پانصد هزار نفر بدان سخن می گویند و بقیه زبان ها، تنها در میان یک قبیله یا در یک منطقه کوچک رایج است. یکی از کم گویش ترین زبان ها، Hadza است که حدود ۲۰۰ نفر در کشور تانزانیا از آن استفاده می کنند. بدون در نظر گرفتن زبان عربی، زبان های سوواحیلی (Swahili) با ۵۰ میلیون نفر و هوسایی (Hausa) با ۲۵ میلیون نفر، رایج ترین زبان های آفریقایی به شمار می روند.
ژورف گرینبرگ، زبان شناس آمریکایی، در سال ۱۹۶۳ برای اولین بار، دسته بندی جامعی از خانواده های زبان های آفریقایی ارایه داد:
۱) خانواده زبان های نیجر- کنگو
۲) خانواده زبان های آفریقاسیایی
۳) خانواده زبان های نیل و صحرایی
۴) خانواده زبان های خویسان
خانواده زبان های نیجر- کنگو
این گروه، بزرگترین خانواده زبان های آفریقایی به شمار می رود. بیش از ۴۰۰ میلیون نفر در آفریقا به زبان های نیجر- کنگو سخن می گویند.
زبان مادر نیجر- کنگو، ۵۰۰۰ هزار سال پیش وجود داشته و پس از آن، به تدریج به هفت زیر گروه تقسیم شده است. این هفت زیر گروه را ما امروزه به نام های بنو- کنگو، آتلانتیک غربی، مانده، ولتایی، کوا، آداماوا و کُردوفانی می شناسیم.
زبان بنو- کنگو، مهمترین زیر گروه خانواده زبان های نیجر- کنگواست. بیش از نود میلیون نفر، به یکی از شاخه های این زیر گروه، به نام «بانتو»، سخن می گویند. زبان های «زولو» ، «سوواحیلی» و «کیکنگو» جزو شاخه بانتوهستند.
همه زبان های خانواده نیجر- کنگو، به استثنای سوواحیلی و فولفولده، آهنگین (یا بقول زبان شناسان Tonal یا نواختی) است. بدین معنی که با تغییر آهنگ بیان، معنی واژه تغییر می کند. برای نمونه، در زبان Yoruba، واژه «بی»، اگر با آهنگ متوسط خوانده شود، یعنی زایاندن بچه (قابلگی) و اگر با آهنگ آرام خوانده شود، یعنی بالا آوردن (استفراق کردن) و اگر با آهنگ بالا خوانده شود، یعنی پرسیدن! در زبان بامبارا، واژه «با» را اگر با آهنگ بالا بخوانیم، یعنی “رودخانه” و اگر با آهنگ پایین بخوانیم، یعنی “بز”!
در زبان های زیرگروه بنو- کنگو، پیشوندها و پسوندها نقش مهمی ایفا می کنند. چنانکه پیشوند های فعل، نشاندهنده «چه کسی»، «چه هنگام» و «چه چیزی» هستند و پسوندها، بیشتر نقش دستوری دارند (مثلا صیغه مجهول می سازند و…). برای نمونه، در زبان سوواحیلی، جمله «او دارد برای من غذا می پزد» را با یک کلمه، می توان گفت : «آنانیپیکیا»!!
همچنین، مفرد یا جمع بودن اسم را پیشوند آن معین می کند. برای نمونه، m و wa در زبان سوواحیلی و نیز umu و aba در زبان زولو به ترتیب، نشانه مفرد و جمع هستند. اکنون با در نظر گرفتن ریشه tu (به معنای فرد) می توان حدس زد که در زبان سوواحیلی، mtu یعنی یک نفر و watu یعنی مردم. همچنین در زبان زولو، umutu یعنی یک نفر و abatu یعنی مردم.
بعنوان یک نمونه دیگر، به نقش پیشوند «wa» در این جمله سوواحیلی توجه کنید: watu wazuri wataenda. این جمله یعنی انسان های خوب خواهند رفت.
انسان ها = tu
خوب = zuri
خواهند رفت = ta-enda
در واقع فعل و صفت باید با گروه اسمی که به آن اشاره دارند هماهنگ باشند.
نمونه ای دیگر از هماهنگی همه اجزای سخن (parts of speech) با اسم در زبان های شاخه بانتو: جمله « این صندلیِ خوب، شکسته است» در زبان سوواحیلی اینگونه بیان می شود: “kiti hiki kizuri kimevunjika” و جمله «این صندلی های خوب، شکسته اند” اینگونه: “viti hivi vizuri vimevunjika”.
چند نکته جالب درباره زبان سواحیلی
چنانکه پیشتر اشاره شد، زبان سوواحیلی، گسترده ترین زبان اصیل آفریقایی است. به همین دلیل، این زبان را گاهی نماد آفریقا می دانند؛ چنانکه در فیلم کارتونی «شیر شاه»، نام فرزند پادشاه، «سیمبا» بود که در زبان سوواحیلی یعنی «شیر»؛ و یا در آوازی که آن خوک و دوستش همخوانی می کردند، عبارت “هاکونا ماتاتا” وجود داشت که یعنی “عیبی ندارد” یا در اصطلاح: “خیالی نیست”.
جالب است بدانید که بسیاری از واژگان سوواحیلی، ریشه عربی و فارسی دارند. این امر، بواسطه رفت و آمد بازرگانان ایرانی به کشورهای آفریقایی (در زمانهای دور) رخ داده است.
با توجه به توضیحاتی که درباره پیشوندها و پسوندها دادم، مشخص شد که در زبان های زیرگروه بنو- کنگو، تعداد کلمات یک جمله، بسیار کمتر از واژگان یک جمله در زبان های هند و اروپایی است. اما اگر قرار باشد یک “عدد”، در جمله بیاید، آنوقت شرایط عوض می شود! برای نمونه عدد ۳۹ که در زبان های فارسی و انگلیسی، تنها سه بخش دارد، در زبان سواحیلی، هفت بخش است:
Thelathini na tisa
ضرب المثل سوواحیلی: عشق کور است!
ضرب المثل زولو: ukuzala ukuzelula amathambo. یعنی ”بچه دار شدن، تقویت استخوان است“ یا ”بچه استخوان را قوی می کند“! این ضرب المثل بر اهمیت بچه ی بیشتر تاکید می کند. زیاد جدی نگیرید!!
ضرب المثل یوروبایی: اگر خبیثان رستگار شوند و پرهیزگاران عذاب کشند، انسان به نیکوکاری بی علاقه می شود.
ادامه دارد...
http://www.donbelid.com/?cat=18
-
admin
۱۳۸۹/۳/۲۵
| دفعات بازدید: 58
HTML clipboard
خانواده زبان های آفریقاسیایی (Afro-Asiatic Family)
حدود ۳۰۰ میلیون نفر در شمال آفریقا، سومالی، اتیوپی، اریتره و پیرامون دریاچه چاد، به این زبان سخن می گویند. این خانواده، به پنج زیرگروه زبان های «چادی»، «سامی»، «بربری» (berber)، «کوشی» (Cushitic) و «مصری» و اوموتی (Omotic) تقسیم می شود. زبان مادر این خانواده که «سامی کهن» نامیده می شود، حدود ۶۰۰۰ سال پیش، شروع به تقسیم شدن نمود.
خانواده ی زبان های آفریقاسیایی ۲۵۰ زبان را دربر گرفته و به زیر خانواده های زیر تقسیم می شود:
۱) سامی: عربی، عبری (زبان رسمی اسرائیل)، امحاری (زبان رسمی اتیوپی) و زبان های باستانی چون آشوری و بابلی، آکدی، آرامی (که حضرت عیسی بدان سخن می گفت)، فینیقیه ای، و…
۲) مصری: این زبان در حال حاضر وجود ندارد. شاید چون کسانی مثل فردوسی، حافظ، سعدی، و… در مصر وجود نداشتند تا زبان ملت شان را حفظ کنند. آخرین گویش از زبان مصری که قبطی (Coptic) نام داشت در حدود قرن چهاردهم میلادی از میان رفت و اکنون مصریان به زبان عربی که زبانی سامی است سخن می گویند.
۳) بربری: این زیرخانواده با ۱۱ میلیون گویشگر، زبان توارق (Tuareg یا Tamarshak) و دیگر زبان های شمال و شمال باختری آفریقا را شامل می شود. بیشتر کسانی که به زبان های بربری سخن می گویند، عربی را نیز می دانند و حتی زبان بربری را نیز با خط عربی می نویسند.
۴) کوشی: زبان اُرومینگا (در کنیا و جنوب اتیوپی) که با خط اتیوپیایی نوشته می شود و زبان سومالی که با البفای لاتین نوشته می شود، جزو این زیرخانواده است.
۵) چادی: این زیرخانواده با یکصد زبان در آفریقای مرکزی و باختری و رایج است و حدود ۳۰ میلیون نفر بدان سخن می گویند. مهمترین زبان این زیرگروه، ”هوسایی“ است که زبان مادری ساکنان شمال نیجریه و مناطق اطراف آن است. اهمیت این زبان در این است که بسیاری از مردم نواحی مرکزی و باختری آفریقا که به زبان های دیگری سخن می گویند نیز زبان هوسایی را نیز می دانند. زبان هوسایی بطور سنتی با خط عربی نوشته می شد، اما در گذر قرن بیستم این خط به تدریج جای خود را به خط لاتین داد.
۶) اوموتی: زمانی این زیرخانواده که در فلات Omo در اتیوپی استفاده می شود را جزو زبان های کوشی می دانستند.
نقشه زیر (از ویکیپدیا) پراکندگی زبان های آفریقاسیایی را نشان می دهد:
خانواده زبان های نیل و صحرایی (Nilo-Saharan)
۱۸ تا ۳۰ میلیون نفری که به یکی از زبان های این خانواده سخن می گویند، در خاور صحرای بزرگ آفریقا، شمال دره نیل، اطراف دریاچه ویکتوریا، و جمهوری دموکراتیک کنگو ساکن هستند. زیرخانواده های نیل و صحرا عبارتند از:
۱) نیلوتیک (Nilotic): بزرگترین زیرخانواده نیل وصحرا است و زبان Luo (در کنیا)، ماسای (در کنیا و تانزانیا) و نوبیان (در دره نیل در بخش هایی از سودان و مصر) را شامل می شود. دیگر زبان های متعلق به این زیرخانواده در چاد، اتیوپی، اوگاندا، جمهوری دموکرات کنگو (زئیر) و جمهوری آفریقای مرکزی به طور پراکنده استفاده می شوند.
۲) سونگهای (Songhai): در کرانه ی رود نیجر در کشورهای مالی و میجر.
۳) صحرایی (Saharan): شامل زبان کانوری در نیجریه، تِدا در صحرای مرکزی و Zaghawa در چاد و سودان.
۴) مابان (Maban): در چاد.
۵) کُمان (Koman): در بخشی از مناطق مرزی میان اتیوپی و سودان.
۶) فور (Fur): در استانِ Darfur در سودان.
زبان های نیل و صحرایی، همچون زبان های نیجر- کنگو، نواختی هستند. در بعضی از زبان های گروه یادشده، هم پیشوند و هم پسوند و در برخی تنها پسوند به فعل افزوده می شود، اما بر عکسِ زبان باتو (در نیجرکنگو)، همخوانی صرفی در اسم وجود ندارد.
خانواده زبان های خویسان (Khoisan)
خانواده ی کویسان حداکثر ۳۰ زبان را در بر می گیرد، ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بدانها سخن می گویند و دو زیرگروه دارد:
۱) خویسانِ آفریقای جنوبی: شامل زبان های ناما و نارون (Naron) که در صحرای کالاهاری و اطراف آن در آفریقای جنوبی و نیز در نامیبیا و جنوب باختری بوتسووانا بدان ها سخن گفته می شود.
۲) خویسانِ آفریقای خاوری: شامل Sandawe و Hadza که هر دو در تانزانیا بکار می روند.
زبان های این گروه، ویژگیِ دَمی دارند، یعنی click language هستند. حتی در بعضی از زبان های خویسان، تقریبا همه واژه ها با یک کلیک آغاز می شود. کلیک ها ۲ گونه اند؛ یکی آنهایی که با قرار دادن زبان روی نرم کام (قسمت پسین کام) و مکش هوا ایجاد می شود؛ و دیگری آنهایی که با قرار دادن لب ها روی هم، مکش هوا، و بازکردن ناگهانی لب ها بوجود می آید. بیشتر زبان های این خانواده، از ساختارِ ”فاعل- گزاره- مفعول“ پیروی می کنند.
پايان
به نقل از: http://www.donbelid.com/?cat=18
-
۱۳۹۱/۷/۱۶
| دفعات بازدید: 123
زبان فارسی در میان زبانهای شرقی رتبه اول داوطلبان را به خود اختصاص داده است