تاریخ
Category : آنگولا

تاريخ باستان
ساکنان اصلی آنگولا که سالها پیش در این منطقه ساکن بودند را قوم خویسان (Khoisan ) تشکیل می دادند، هزار سال بعد تعداد زیادی از قوم بانتو ( Bantu ) به این ناحیه مهاجرت نموده و حکومت مقتدری را برپا کردند. نام آنگولا از نام پادشاه قوم بانتو، که بر منطقه ی اندونگا ( Ndonga ) حکومت می کرد مشتق شده است، نام این پادشاه " انگولا " ( Ngola ) بود. تاريخ آنگولا پر است از فراز و نشيب هاي تلخ و شيرين، اما بطور كلي دانش کمي درباره تاريخ باستان آنگولا، در امتداد جنوب دهانه کنگو، وجود دارد. در اين بخش سعي شده است كه تاريخ اين سرزمين را از قرن 15 ميلادي بصورت اجمالي بررسي كنيم.

آنگولا و برده داري، قرن 15 تا 19 پس از ميلاد
مردمان آنگولا، تا زماني که مهاجرين بانتو از شمال با خود تکنولوژي آهن را در هزاره اول آوردند، در دوران نوسنگي زندگي مي کردند.
زماني که پرتغالي ها  در قرن 15 شروع به تجارت در غرب ساحل آفريقا کردند، توجه خود را به گينه و آنگولا متمرکز نمودند. در ابتدا آنها براي دستيابي به طلا در آنگولا بسيار اميدوار بودند، ولي در نهايت دريافتند که صادر کردن برده بسيار با ارزش تر و در دسترس تر مي باشد. با اين وجود پرتغالي ها فقط يک پايگاه در اين دو منطقه (آنگولا و گينه) تاسيس نمودند.
عليرغم اينكه در سال 1836خريد و فروش برده در آنگولا  ممنوع گرديد، اما در امپراطوري پرتغال، تا پايان سال 1875، برده داري به صورت قانوني باقي ماند.

دوران استعمار و مبارزه با آن، 1885-1975 بعد از ميلاد
در سال 1880، مستعمرات پرتغال توسط قدرت هاي اروپايي  محدود گرديد و يازده سال بعد (در سال 1891) مرزهاي پرتغال در آنگولا، طي مذاکراتي در اروپا، مورد توافق قرار گرفت. پرتغال در اين زمان فقط به ناحيه کوچکي از مستعمرات خود به طور موثر کنترل داشت.
در سال 1885، ساخت و ساز راه آهن ميان دو کشور لواندا و مالانج، داخل سرزمين هاي حاصلخيز کوهستاني،  آغاز گرديد. پس از آن، پرتغال به منظور فراهم آوردن شرايط دسترسي به دريا، براي انتقال منابع غني كنگو، در سال 1902 ميلادي دست به ايجاد يك خط راه آهن نمود. خط آهن مذكور در سال 1928 به حاشيه کنگو رسيد.
در نيمه دوم دهه 1920، كنترل عوامل پرتغالي در آنگولا شديدتر شد. علت اين مسئله تغيير حكومت در پرتغال بود. در آن زمان رژيم پرتغال ميان دو تحول شديد از رژيم سلطنتي به جمهوري در سال 1925 و سپس طي يک کودتاي نظامي منجر به حکومت ديکتاتوري در سال 1926 قرار گرفت.
در سال هاي اوليه استعمار، درگيري ها تقريبا ميان حکمرانان گوناگون آفريقايي و پرتغالي ادامه داشت و به يک مبارزه روشمند براي پيروزي تبديل شده بود. سرزمين هاي پادشاهي يکي پس از ديگري برانداخته شدند. سرانجام در سال 1920 تمام کشور آنگولا تحت کنترل قرار گرفت. اين زمان طولاني تر از دوران برده داري نبود. کشت و زرع ها تحت يک سيستم اجباري و توسط کارگران آفريقايي صورت مي گرفت.
در بين سال هاي 1950 تا 1960 بود كه براي آزادي آنگولا، سه گروه غير نظامي شکل گرفت. نخستين و قدرتمند ترين اين گروه ها "جنبش نجات بخش مردمي براي آنگولا" (
MPLA) بود كه توسط گروهي از اعضاي کمونيست، و با حمايت اتحاد جماهير شوروي، در سال 1956، تشكيل شد. در همان سال با کمک هاي ايالت متحده امريکا، "جبهه ملي براي نجات آنگولا" (FNLA) نيز شروع به كار كرد. در سال 1966 نيز "اتحاد ملي براي استقلال تمام آنگولا" (UNITA) به وجود آمد. "يونيتا" کمک هاي کمي از جانب کشورهاي خارجي دريافت مي كرد اما بخش قابل توجه حمايت ها از طرف طايفه اي از توابع جنوب آنگولا پرداخت مي گرديد.
مشکلات پرتغالي ها در آنگولا تنها به وجود اين سه گروه غير نظامي مربوط نمي شد، بلکه تظاهرات و تحصن کارگراني که به اجبار در مزارع قهوه و نخ مشغول به کار مي شدند نيز از ديگر عواملي بود كه اين استعمارگر را وارد سرازيري در هرج و مرج مي كرد (در سال 1961). در مقابل اين هرج و مرج ها، حکومت در ليسبون پرتغال واکنش شديدي نشان داد و تعداد زيادي از سربازان را به نواحي مستعمره فرستاد. از ديگر اقدامات شتابزده پرتغالي ها مهاجرت روستائيان پرتغالي به آنگولا، به منظور اقامت آنها در کشتزارهاي آفريقا بود. از طرفي اصلاحات جديد (بهبود قوانين آموزش و پرورش و سلامتي و اتمام کار اجباري) زماني مطرح شد که تلاش براي آرام کردن عموم مردم آنگولا به کندي صورت مي گرفت.
اين آشوب ها به گروه هاي نظامي فرصت داد که در سراسر سال هاي 1960 تا 1970 به صورت کاملا فعال عليه نيروهي استعماري لشکر کشي هايي را انجام دهند. البته اختلافات دروني ميان اين سه گروه باعث شد كه علاوه بر مبارزه با استعمار، آنگولا درگير جنگ هاي داخلي هم بشود.
كودتاي 1974 در پرتغال، تبعات بسيار سريعي در مستعمرات اين كشور در آفريقا بهمراه داشت كه آنگولا نيز از آن مستثني نبود. اما درگيري هاي داخلي و جنگ هاي داخلي در آنگولا، به مردم و آن سه گروه كه براي آزادي آنگولا مبارزه مي كردند، اجازه نداد تا از اين فرصت بوجود آمده نهايت استفاده را ببرند. پس از كودتاي 1974 در پرتغال، تمام مستعمرات پرتغالي در آفريقا خيلي زود به استقلال رسيدند. در سپتامبر همان سال گينه به استقلال رسيد و به دنبال آن موزامبيك، در ژوئن 1975، خود را مستقل خواند. در سال 1975 جمهوري کيپ ورد بنيان گذاري شد و آنگولا نيز در خلال جنگ‌هاي داخلي،در نوامبر 1975، اعلام استقلال كرد.

استقلال و سال هاي پس از 1975 ميلادي
قبل از کناره گيري رسمي پرتغال در سال 1975 از استعمارگري آنگولا، جنگ هاي داخلي در آنگولا شدت گرفت. درگيري ها به منظور به دست گرفتن پايتخت (لواندا)، و در نهايت حكومت مركزي انجام مي شد. در نهايت اين   جنبش MPLA بود كه توانست بر رقيبان خود پيروز شود و حكومت را در دست بگيرد. اما در عين حال UNITA معتقد بود كه از حمايت مردمي بيشتري، نسبت به ديگر گروه ها، برخوردار است. يونيتا براي برگزاري انتخابات در آنگولا،‌با پزتغال وارد مذاكره شد. اما پرتغالي ها مشتاق ترک هر چه سريع تر و بدون کوچک ترين تفويض رسمي قدرت به دولت بعدي بودند. سرانجام MPLA كه علاوه بر شوروي از حمايت كوبا نيز برخوردار بود، حكومت را در دست گرفت و دولت آنگولا را مستقل خواند. "آگوستينو نتو" شاعر مشهور، که از سال 1962 رهبري MPLA  را در ددست داشت، رئيس جمهور شد.
در مقابل حكومت مركزي، يونيتا و FNAL يک دولت رقيب در ناحيه کوهستاني هوامبو تشکيل دادند. در آنجا آن ها از نيروهي آفريقاي جنوبي در همسايگي ناميبيا عليه MPLA مارکسيستي سربازگيري نمودند. اين نزاع در آنگولا باعث گسترده شدن جنگ هاي سرد گرديد. ايالات متحده با فرستادن سرمايه براي دو گروه يونيتا و FNAL درگيري را تا جنوب آفريقا پيش برد. شوروي  نيز براي MPLA کمک هايي فراهم نمود. اين حمايت ها زماني صورت گرفت که کاسترو رئيس جمهور وقت كوبا، علاقه زيادي به گسترش کمونيسم در آفريقا داشت و گروه هاي بزرگي از سربازهاي کوبايي را به آنگولا فرستاد. خيلي زود در نوامبر 1975، نيروهاي آفريقاي جنوبي و سربازهاي کوبايي در "ابو" با يکديگر درگير شدند كه سرانجام اين نبردها به سود کوبايي ها تمام شد.
به دليل همسايگي آنگولا با ناميبيا درگيري ها در جنوب آفريقا سال ها ادامه پيدا کرد. از ديدگاه آفريقاي جنوبي ادامه کنترل در ناميبيا و جنگ کمونيستي از جانب كوبا در آنگولا به يک هدف يکسان تبديل شده بود. اما در 1988 پيماني مفروض شد كه باعث شد هر دو طرف نيروهاي خود را از آنگولا فراخواندند. با اين وجود جنگ هاي داخلي در آنگولا، هنوز، به صورت فرآيندي داخلي مطرح بود. در اواخر 1980،
FNLA تا حدود زيادي اعتبار خود را از دست داد.
از سال 1989 تلاش هاي متعددي براي دستيابي به آتش بس صورت پذيرفت. اين توافق زماني در مسير هموارتري قرار گرفت كه
MPLA تصميم گرفته بود، از مارکسيسم – لنينيسم دست بردارد و طي يک پيمان، در سال 1991، ارتش دو رقيب ادغام، و انتخابات چند بخشي برگزار شد. همانطور كه مقرر گرديده بود، انتخابات در سال 1992 برگزار شد و MPLA در مرحله دوميونيتا  را شکست داد. ساويمبي (رهبر يونيتا) از پذيرفتن نتيجه بدست آمده امتناع کرد و اين جرقه اي براي آغاز دوباره جنگ هاي داخلي بود(حتي با شدت بيشتر). طبق برآورد، طي دو سال جنگ بيش از 2 ميليون از مردم آواره شدند (20% از جمعيت) و بيش از 20 ميليون مين در زمين کاشته شده است.
تحت ميانجگري سازمان ملل در لوزاکا (پايتخت زامبيا) پيمان صلح سستي در سال 1994 منعقد گرديد. اين پيمان شامل بسيج عمومي نيروهاي يونيتا و حضور تدريجي آنها بعنوان يك حزب سياسي در دولت بود. همچنين مقرر گرديد كه رهبر يونيتا بعنوان معاون رياست جمهوري فعاليت كند. برخلاف اين مذاكرات و توافقنامه ها، پيشرفت صلح قانع کننده نبود و بسيج عمومي نيروها خيلي زود شکست خورد و ساويمبي در تصميم خود در معاونت رياست جمهوري تجديد نظر كرد.
در دسامبر 1998 كه همه نشانه هاي توافق  به رنگ باختند، بار ديگر جنگ داخلي به صورت تمام عيار آغاز شد. طي سال 1999 يونيتا کنترل 75% از حومه شهرها را در اختيار گرفت، دهقانان وحشت زده مجبور شدند به شهرستان هاي تحت حمايت دولت بروند که در آنجا گرسنگي و بيماري زندگي صدها هزاران نفر را تهديد مي کرد. برنامه جهاني غذاي سازمان ملل نااميدانه سعي مي كردند کاميون هاي تدارکات اضطراري خود را از ميان جاده هاي مين گذاري شده و کمين هاي نيروهي يونيتا عبور دهند. در همين زمان توجه جامعه بين المللي سخت متوجه کوزوو بود. در نهايت در سال 2002 بار ديگر صلح در آنگولا برقرار شد.
هيچ کشوري در جهان مانند آنگولا چنين شروع سخت و مداومي بري آزادي نداشته است، ظرفيت هاي بسيار غني از منابع طبيعي در اين کشور موجود است اما رنج هاي بسياري را از ضرباتي که به خود زده، متحمل شده است
.