ثمره بيداری اسلامی در ليبی چه شد؟

تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۵ | عنوان: ليبي


خبرگزاری قرآنی ایران-زمانی كه جوان تونسی خود را به آتش كشيد، نمی‌دانست كه اين آتش دامن دشداشه‌پوشان عرب را در سرتاسر خاورميانه و شمال آفريقا خواهد گرفت، اما تصميم‌سازان جديد در خاورميانه تا چه اندازه به آرمان‌هايی كه بيداری اسلامی بر اساس آن شكل گرفت، پايبند هستند؟

سرهنگ قذافی، بيماری اسكيزوئيد بود كه حتی تصوری از اينكه روزی در خيابان و در ميان دوربين‌های تلفن‌های همراه مرگش را به تصوير بكشند، نداشت. اين حقيقتی است كه رهبران جديد ليبی بايد از آن درس بگيرند.

آنطور كه به‌نظر می‌رسد، انحراف جريان‌های بيداری اسلامی در دستور كار رژيم‌های استكباری‌ قرار دارد، زمانی كه جنگ در ليبی آغاز شد، رهبران آگاه فكری جهان اسلام هشدار داده بودند كه آزادی‌ ملت‌های مسلمان دربند تنها بايد با اراده خود اين ملت‌ها عملی شود، اما شيپور‌های رسانه‌ای حقيقت‌ را در ميان اصوات دفن كردند.

قبايل ليبی كه بر اساس آيين وحدت آفرين اسلام به دور هم جمع شده‌اند، نبايد فراموش كنند كه توجه به اسلام و در رأس امور قرار دادن آن می‌تواند ليبی را به سوی ثبات و آرامشی كه در كنار آن پويايی و توسعه وجود دارد سوق دهد، اما گويی گوش‌ها نمی‌شنوند.

طرح فدرالی شدن اين كشور در حالی بر سر زبان‌ها افتاده است كه نيروهای انقلابی و افرادی كه خون‌ها برای پيروزی اين نهضت داده‌اند به‌نوعی از آن حمايت كرده ولی از اهداف پشت پرده و نيات شوم آنها مطلع نيستند يا آگاهی كافی ندارند. غرب به وسيله «هيلاری كلينتون» نماينده سياست خارجی آمريكا پيامی را به «عبدالرحيم الكيب»، رئيس‌جمهور موقت ليبی انتقال داد كه حاوی نشانه‌هايی از تفرقه و نفاق با هدايت خارجی در اين كشور است.

الكيب از فروپاشی شاكله نظامی به نام دولت دموكراتيك ليبی واهمه دارد. شايد او تنها كسی ميان رؤسای قبايل است كه می‌داند با فروپاشی ليبی امروزی تغييرات مرزی به تمام آفريقا كشيده خواهد شد و دير يا زود جنگ‌های داخلی ميان اقوام مسلح پا می‌گيرد.

بيداری اسلامی در ميان مردم ليبی حاميان بسياری دارد، اما دولت جديد و نيروهای قبيله‌ای چراغ‌های دل مردم را خاموش كرده‌اند، كه اين مسئله آبستن تحولی ديگر در ليبی است. در حال حاضر می‌توان از اين نظريه حمايت كرد كه بايد انقلابی در دل انقلاب رخ دهد تا عزم جدی برای تشكيل يك «دولت ملت» در ليبی به‌وجود آيد. اگر چنين رخدادی به هر جهت به تعويق افتد يا اجرايی نشود، ليبی را ديگر نمی‌توان به‌عنوان يك ملت در نظر گرفت.

تشكيل هويت‌های قومی مستقل و جايگزينی اين هويت‌ها به‌جای هويت ملی، ليبی را از ديگر كشورهايی كه در آن‌ها نهضت‌های بيداری اسلامی به پيروزی رسيده‌اند، جدا می‌كند. گروه‌های مسلح مستقر در بخش‌های نفت‌خيز ليبی اكنون بر اين ادعا استوار هستند كه بدون دولت موقت، قادرند امنيت خود را تأمين كنند و لزومی ندارد همه تصميمات يا حتی بخش بزرگی از آن در طرابلس گرفته شود. در همين حال تنوع در ميان گروه‌های مسلح و افزايش تنش‌ها ميان اين گرو‌ه‌ها نزاع‌های بومی را ايجاد خواهد كرد كه همانطور كه اشاره شد، به جنگ داخلی منجر می‌شود. از سوی ديگر آمريكا حامی اصلی طرح فدرالی شدن ليبی است؛ چرا كه از اين طريق می‌تواند بر منابع نفتی اين كشور سلطه داشته و در بخش‌های ديگر با جنگ‌های قبيله‌ای، فروش سلاح و سوداگری تسليحات سايه افكند.

در همين حال بايد توجه داشت كه طرح‌های استعماری برای خودمختاری در شرق ليبی وجود دارد كه در رأس آنها آمريكا و رژيم صهيونيستی هستند. آنها تلاش می‌كنند با چند پاره كردن كشورهای منطقه عرصه را برای سلطه محيا كرده و نيات خود را عملی كنند. ليبی بدون نفت عملاً تنها كشور فقيری خواهد بود كه می‌تواند مكانی برای سرمايه‌گذاری خارجی و استعماری نو بر مردمان مسلمان باشد.

شفاف نبودن فعاليت‌های دولت موقت و منابع مالی آن به همراه نفوذ نيروهای دوران قذافی به هسته و بدنه اين نظام جديد شرايط را برای تجزيه ليبی فراهم كرده است. در حال حاضر بيداری اسلامی در ليبی تنها با اتحاد و همبستگی نيروها می‌تواند، دولت موقت را مجبور به پاسخگويی كند؛ در غير اين صورت ليبی به بخش‌های مختلفی تجزيه می‌شود كه بر اساس نقشه طراحی شده توسط نظام سرمايه‌داری است.



نوشته‌ای از موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران - آفریقا و ایران
http://www.afran.ir

نشانی این صفحه :
http://www.afran.ir/modules/news/article.php?storyid=74883