ديپلماسي ايراني : محمد البرادعي ، شخصيت سياسي و سكولار مصري، اخيرا اعلام كرد، از اقدام براي نامزدي رياست جمهوري مصر صرفنظر كرده است. اين كُنِش البرادعي در حالي صورت مي گيرد كه احزاب اسلامگراي مصري بويژه سرآمد آنها اخوان المسلمين، در دو انتخابات اخير مصر به پيروزي هاي قابل ملاحظه اي دست يافته و به نوعي معادلات سياسي را به نفع گروههاي مذهبي رقم زده اند.
اما در عين حال، رهبران اخوان، برغم پيروزي در انتخابات، و چشم اندازي روشن، در جهت به قدرت رسيدن در انتخابات آينده رياست جمهوري، بر آزادي فعاليت گروههاي سياسي غيراسلامگر حاضر در صحنه ي سياسي اين كشور آفريقائي و لزوم مشاركت همه گروههاي مصري در فرايند اداره كشور تاكيد كرده اند. پس از انقلاب مردم مصر در ميدان تحرير و سرنگوني حسني مبارك، ديكتاتور مصري، از البرادعي كه پيشتر مديركل آژانس بين المللي انرژي هسته اي بود و از جايگاه ويژه ي سياسي در تحولات داخلي مصر و معادلات جهاني دارد، به عنوان يكي از گزينه هاي محتمل براي ورود به كاخ رياست جمهوري اين كشور مسلمان و افريقائي نام برده مي شد. هر چند، نام البرادعي، در جريان بهار عربي در مصر، و پيش از انتخابات اخير در اين كشور، مورد توجه افكار عمومي و آگاهان و تحليلگران سياسي بود، اما به هر صورت، از وي همچنان، به عنوان شخصيتي تاثير گذار در آينده تحولات سياسي كشور مصر ياد مي شود.
به همين دليل، برخي تحليل گران سياسي معتقدند كه انصراف البرادعي، به معناي فاصله گرفتن وي از فرايند اداره مصر و روند استقرار دموكراسي و دموكراسيزاسيون، در اين كشور نخواهد بود.يكي از پيش بيني ها اين است، كه فضاي منطقه اي و جهاني، و فضاي سياسي حاكم بر افكار عمومي در مصر، همچنين، ضرورت هايي كه در اثر اوج گرفتن موج آزاديخواهي در كشورهاي عربي به صاحبان انديشه هاي سياسي در قرن حاضر تحميل مي شود، احتمالا گروههاي اسلامگرا را نيز در جريان تشكيل دولت، به اين واقعيت ملموس خواهد رساند كه از ائتلاف ساير گروههاي سياسي بهره گرفته و عقل جمعي را بر تجريه اداره تك حزبي كشور، كه پيشتر توسط دولت مبارك، تجربه شد، و به شكست انجاميد، نرجيح دهند. هر چند، ممكن است، اين بحث نظري، در عرصه عمل، دچار تفاوتي اساسي گردد!. اما اصولاً علاوه بر تحليل فوق، در تحليل چرائي تصميم اخير البرادعي، بايد چند نكته و فاكتور را نيز بطور جدي مورد توجه قرار داد.
اول: ضرورت ايجاد بستري مطلوب براي وحدت ملي، و عبور آرام مصر از دوران حساس گذار فعلي و در نتيجه زمينه سازي براي تشويق اخوان المسلمين، براي مشاركت پذيري در دولت تحت كنترل اسلامگرايان. البته تحقق اين روند در شرايطي بروز و ظهور پيدا خواهد كرد كه اسلامگرايان مطلق آرا را بدست نياورند در صورت دوم، وضعيت متفاوت خواهد بود.
دوم: موضع اخير ارتش مصر كه اعلام كرد تمامي قدرت ارتش را واگذار نخواهد كرد. تحليلگران معتقدند اين موضع ارتش بي شك در هماهنگي با غرب، و نگراني از موضوع تسلط كامل اسلامگرايان بر روند اداره مصر و خطراتي كه اسرائيل را تهديد مي كند، مي باشد. انصراف البرادعي را مي توان، كنشي تاكتيكي فرض كرد، بدين شكل كه هم در هماهنگي با غرب و هم در عين حال، چراغ سبزي به اسلامگرايان براي مشاركت در دولت آينده صورت گرفته است، مي توان، آن را ناشي از يك نوع سياست ورزي متعادل، ارزيابي كرد.
آنچه مسلم است، نه گروههاي سكولار و ملي ، و نه غرب، هنوز به يك اعتماد و اطمينان عملي، مشابه آنچه در تونس رخ داد، دست نيافته اند كه در صورت تسلط كامل اسلامگرايان، مصر به دشمني بالقوه و بالفعل براي اسرائيل و خطري بالقوه براي موجوديت اسرائيل تبديل نشود هر چند موضع گروههاي سكولار و ملي، و غرب، در اين رابطه زاويه ها و تفاوت هايي اصولي از هم خواهد داشت و ملي گراها و سكولارها تلاش خواهند كرد كه با ايجاد بالانسي، هم روند دموكراسي و تامين منافع ملي و جهاني و منطقه اي مصر و نقشش در تحولات منطقه اي محفوظ بماند و هم از ميزان تنش با جهان كاسته شود.
|