قذافي گفت به ايتاليايي ها گلوله هديه مي دهم

تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۹۰ - ۰۵:۳۰ | عنوان: ليبي


ديپلماسي ايراني- "خاطرات سياسي" مجموعه برنامه‌هايي است كه شبكه العربيه از نيمه‌هاي اكتبر سال جاري ميلادي روزهاي جمعه پخش مي‌كند. در اين برنامه، طاهر بركه، روزنامه‌نگار و خبرنگار لبناني العربيه با چهره‌هاي سياسي مطرح دنيا مصاحبه‌هايي را انجام مي‌دهد كه عموما بازگوكننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئوليتشان است.

در اين برنامه، طاهر بركه، روزنامه‌نگار و خبرنگار لبناني العربيه با چهره‌هاي سياسي مطرح دنيا مصاحبه‌هايي را انجام مي‌دهد كه عموما بازگوكننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئوليتشان است. خاطراتي كه با همراهي و تعاملشان با رهبران سياسي مختلف جهان همراه است. طاهر بركه نخستين برنامه خود را با عبدالرحمن شلقم، وزير امور خارجه سابق ليبي و آخرين نماينده ليبي در سازمان ملل كه تا قبل از آغاز انقلاب اخير اين كشور در اين سمت بود و با آغاز انقلاب از نظام قذافي جدا شد، انجام داد كه اتفاقا با قتل معمر قذافي همراه شد. ديپلماسي ايراني در نظر دارد هر هفته به طور مرتب اين سلسله مصاحبه‌ها را منتشر كند. تا كنون پنج بخش از اين مصاحبه‌ها پيش رويتان قرار گرفته است كه همگي آنها در آرشيو ديپلماسي ايراني قابل دسترسي هستند و اكنون ششمين بخش آن پيش رويتان قرار مي‌گيرد:

وقتي تو سفير بودي، مثلا در ايتاليا و در تمامي مناصبي كه بعدا منصوب شدي، البته الآن مي‌خواهم درباره دوراني صحبت كنم كه سفير بودي، آيا تو خودت تصميم‌ مي‌گرفتي يا اين كه همه چيز منحصرا در اختيار شخص معمر قذافي بود و او درباره همه چيز خودش تصميم مي‌گرفت حتي اگر خارج از دايره اختياراتش باشد؟

نه معمر خودش چيزهايي مي‌خواست كه هميشه از همه مي‌خواست. مثلا نسبت به تاريخ ليبي به ويژه در دوران فاشيست و غوغاها و كشتار او مي‌خواست هميشه قهرمان باشد؛ مثلا در قصه‌هاي مرتبط با ايتاليا و ديگران. گفتم به تو پيش من به رغم اين كه توضيحاتي مي‌داد يا اعتراف‌هايي مي‌كرد يا ابراز تاسفي كه ابراز مي‌داشت نكاتي را نيز يادآور مي‌شد كه بيشتر اخطار بود. مثلا بر سر ايتاليا مستقيما پس از انقلاب دستور به اخراج نزديك به 30 هزار ايتاليايي از ليبي داد و قانوني را در شوراي انقلابي در سال 1970 به تصويب رساند كه به موجب آن همه شركت‌هايي كه مي‌خواهند در ليبي فعاليت كنند فعاليتشان در تمامي زمينه‌هاي ساخت و ساز رقابت و مناقصه‌ها و مزايده‌ها مجاز است اما بايد ايتاليا براي شركت‌هايش از شوراي رهبري انقلاب تاييد بگيرد، سپس به تاييد نخست‌وزيري، وزارت امور خارجه و وزارت اقتصاد و دارايي هم برسد. شركت‌هاي ايتاليايي نخستين شركت‌هاي فعال در ليبي بودند و همچنان هم هستند.

از خوش شانسي من، ]وقتي كه من به عنوان سفير به ايتاليا رفتم[ وزير امور خارجه ايتاليا جوليو آندريوتي و نخست‌وزير بتينو كراكسي بودند. آندريوتي شخصيت با فرهنگ و خوش‌بين بود و در حزب دموكراتيك مسيحي عضويت داشت و به دنياي عرب و ديگر مسلمانان علاقه داشت. من با او آشنا شدم. من در آن موقع جزء 12 كشور عربي بودم كه با آنها ارتباط داشتم، ارتباط ايتاليا با ديگر كشورها ]عربي[ قطع بود. ايتاليا درگير تروريسم بود به گونه‌اي كه سفيري كه قبل از من بود كشته شد و مسئول اطلاع‌رساني كه با من بود نيز كشته شد يعني ترور شد. من هميشه با خودروي ضدگلوله در خيابان‌ها حركت مي‌كردم و از سوي محافظانم به شدت محافظت مي‌شدم. تصوري كه از ما بود هم سلبي بود، ايتاليا هم به‌هم ريخته بود و هر روز يك نفر كشته مي‌شد يا ربوده مي‌شد مثلا آندامارو كشته شده بود، خلاصه ايتاليا به هم ريخته بود. من تلاش كردم هدف اولم بهبود تصوير ما باشد. تا آن‌جا كه مي‌شد با اهالي فرهنگ و نويسندگان و اديبان ارتباط برقرار كردم و و و تا آخر؛ و تلاش كردم كه زبان ايتاليايي را ياد بگيرم، به طور عمومي با آن آشنا بودم و ظرف 6 ماه توانستم آن را ياد بگيرم به گونه‌اي كه ديگر نياز به مترجم نداشتم و شروع به خواندن ادبيات ايتاليا كردم.

هدف اولم بستن پرونده گذشته بود و مثلا به آندريوتي، وزير امور خارجه ]ايتاليا[ پيشنهاد دادم كه در مكان به دار آويخته شدن عمر مختار مدرسه بسازيم، در مكان قتل خليفه بن عسكر مثلا بيمارستان بسازيم، در جاي حضور معسكر بن عقيلي يك مجموعه مسكوني بسازيم تا به گونه‌اي تلاش كنيم اين جاهاي تبليغاتي را به جاهاي ديگر تبديل سازيم. آندريوتي با آن درك بافرهنگي كه داشت اين حقيقت را پذيرفت.

پيش معمر قذافي آمدم، آخرين پرواز كه به پرواز صبح مي‌رسيد را گرفتم و با معمر قذافي ديدار كردم، يعني يك پرواز ويژه بود كه با آن مي‌آمدم و بر مي‌گشتم. مثلا يك روز در هفته مي‌آمدم و بر مي‌گشتم. خودش بين طرابلس و رم يك ساعت و بيست دقيقه پرواز است. يك روز رفتم پيش معمر قذافي در حالي كه فضاي رابطه ميان ما و ايتاليا واقعا متشنج بود. يعني حملات رسانه‌اي و تهديد بر روابط حاكم بود. قبلش رفتم پيش آندريوتي و گفتم يك پيام ايجابي براي معمر قذافي به من بده. يك پيام شفاهي داد. گفتم نه يك چيز بنويس. گفتش كه با سفرا ما اين گونه برخورد مي‌كنيم، گفتم اشتباه است. بعدش گفتم خوب يك هديه به معمر قذافي بده. گفت كه اكنون هديه‌اي پيش خودم ندارم كه بدهم. يك چيزهاي تحفه‌اي روي ميزش بود گفتم يكي از همين‌ها را به عنوان هديه بده. گفتش كه اينها يادگاري‌هاي من هستند. گفتم خوب يك عكسي از رم قديم يا يك چيز در اين زمينه‌ها به من بده. او هم به من داد و من هم براي معمر بردم. به او ]معمر[ گفتم كه يك هديه براي او بده. عصباني بود و فحش مي‌داد و به شدت هيجان داشت و مي‌گفت اين كار را مي‌كنم و آن كار را مي‌كنم. در آخر گفتم يك هديه به من بده كه براي آندريوتي ببرم. گفت به او فوشك مي‌دهم. فوشك در لهجه ليبي كه اصل آن تركي است به معناي گلوله است. گفتم بدون گلوله برادر معمر بدون اين چيزها. عصباني بود و به احمد رمضان گفت كه عبدالرحمن را به سازمان امنيت ببريد كه بگيرندش و به عزالدين بگوييد كه او را بگيرند. خارج شدم و برگشتم به هتل، يك خورده بعد احمد به من زنگ زد و گفت كجايي. گفتم كه هنوز قرار است مرا عزالدين بگيرد، من در هتلم. گفتش كه برايت چيزهايي آمده است. بيست صندوق ترفاس ]نوعي قارچ وحشي[ يا همان كما بود كه ايتاليايي‌ها خيلي دوست دارند. آنها را گرفتم و با خود بردم به ايتاليايي‌ها دادم.

پرسيدي چه به دست آوردي، توانستم مشكلات چهار هزار ليبي را كه در اداره‌جات دولتي گير كرده بودند، حل كنم. دانش‌آموزان ليبيايي را در ايتاليا آموزش دادم. توانستيم معضل بدهي‌ها را با بخشش‌هايي كه تا 50 درصد رسيد حل و فصل كنيم. يعني خيلي بخشش‌ها شد. بعد از آن توانستيم به عادي‌سازي روابط برسيم و بر روي بيانيه مشترك كار كرديم. سپس معاهده دوستي كه واقعا مهم است و تا هم اكنون به قوت خود باقي است را بستيم. توانستيم بر اساس آن بزرگراهي دو طرفه به طول 1800 كيلومتر از مرزهاي مصر تا مرزهاي تونس بسازيم. هر سال به يك صد دانشجوي ليبيايي فرصت آموزشي داده مي‌شود. الآن من رئيس آكادمي ليبي در ايتاليا هستم كه همچنان در اين سمت مانده‌ام كه در آن مطالعات مختلف انجام مي‌دهيم از جمله پژوهش درباره ليبي و همچنين مطالعاتي درباره موضوعات ديگر داريم. كتاب‌هاي مختلف چاپ كرده‌ايم. كتابخانه بزرگي هم در آكادمي به زبان عربي براي كساني كه زبان عربي ياد گرفته‌اند، بنا كرده‌ايم.




نوشته‌ای از موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران - آفریقا و ایران
http://www.afran.ir

نشانی این صفحه :
http://www.afran.ir/modules/news/article.php?storyid=70354