خبرگزاري دانشجويان ايران - چند هفته پس از كشته شدن معمر قذافي، رهبر سابق ليبي در شهر "سرت" جايي كه قرار بود طبق رويايش، اولين پايتخت "ايالات متحده آفريقا" باشد، سيف الاسلام، پسرش در شهري بياباني در جنوب كشور بازداشت شد و داستان قذافي و ليبي به صفحههاي آخر خود رسيد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، شبكه خبري بي.بي.سي در نوشتاري با عنوان "دوران قذافي، آن روي سكه" آورده است:
"اكنون بايد منتظر انتشار دهها عنوان كتاب و روايت در خصوص اسرار و شيوه زندگي ديكتاتوري باشيم كه 42 سال "امپراطور بيابانها" بود. كتابهايي در باره سياه چالهها و گورهاي بي نام و نشان گرفته تا شعرهاي سوزناك وعاشقانه.
اما آيا به راستي همه زندگي و ثمره حكومت معمر قذافي همين بود؟ آيا مي توان او را تنها در لباسهاي عجيبش، سخنانش كه گاه به طنز مي ماند، كتاب سبزش كه ملغمه اي ضد و نقيض بود و يا ساختار حكومتش خلاصه كرد؟ آيا سكه قذافي روي ديگري هم داشت؟
براي پي بردن به اين پرسش بايد نگاهي ديگر داشت به قذافي و ليبي. به آنچه كه ليبي پيش از حكومت سرهنگ بود و به كشوري كه او بيش از چهار دهه بر آن حكمراني كرد.
روزهاي تاريك ليبي
ليبي معاصر تا سال 1914 كه توسط ارتش ايتاليا به اشغال درآمد، بخشي از امپراطوري عثماني بود. زندگي مردمانش هم چندان پيچيده نبود، آنهايي كه در ساحل درياي مديترانه زندگي مي كردند از طريق كشاورزي و يا از راه دزدي دريايي زندگي مي كردند و زندگي براي آنهايي كه در بيابانها بودند نيز آنگونه بود كه پدرانشان زنده ماندن در صحاري بزرگ ليبي را آموخته بودند.
ليبي تا سال 1951 كه استقلال خود را با مبارزات مردمي و شكست ايتاليا به دست آورد عمدتا تحت نفوذ ايتاليا بوده است. نتايج استعمار ايتاليا براي ليبيايي ها عميقا درد آور و متاثر كننده بود. بيش از يك سوم جمعيت اين كشور در جنگهاي ايتاليا و يا بر اثرسوء تغذيه جان خود را از دست دادند. تنها در"سرنائيكا" (برقه) يكي از اردوگاههايي كه ارتش ايتاليا در غرب ليبي برپا داشته بود، بيش از نيمي از ساكنان و اسراي اردوگاه يعني بيش از 50 هزار تن جان خود را از دست دادند.
زماني كه ليبي از استعمار ايتاليا آزاد شد تنها معدودي از مردم اين كشور تحصيلات دانشگاهي داشتند.
سال 1955 بود كه نفت ليبي كشف شد و "ملك ادريس يكم" كه با حمايت و نفوذ انگليسيها شاه ليبي شده بود كشور را در ميان شركتهاي نفتي تقسيم كرد. مثل بسياري ديگر از كشورهاي صادر كننده نفت در آن دوران، درآمد ليبي از سهم نفت بسيار ناچيز بود و همان ميزان عايدي هم در ميان طبقهاي كوچك از اطرافيان شاه تقسيم مي شد و اين طبقه را روز به روز غني تر و غرق در فساد مي كرد.
علاوه بر اين ملك ادريس به آمريكا و انگليس اجازه داد تا پايگاههاي نظامي خود و از آن جمله پايگاه بزرگ "ويلوس" متعلق به ارتش آمريكا را در ليبي برپا دارند. از همين پايگاهها بود كه در جريان بحران كانال سوئز و جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، آمريكا براي كمك به اسرائيل عليه جبهه عربي استفاده كرد. موضوعي كه براي ناسيوناليستهاي عرب و از جمله بخشي از افسران ليبي كه با تحسين به "جمال عبدالناصر" و كودتاي افسران مصري عليه آخرين پادشاه مصر مي نگريستند، سخت گران آمد.
پيش به سوي انقلاب
1969 سالي بود كه گروهي از همين افسران تحت عنوان "سازمان افسران آزاد وحدت خواه" در كودتايي آرام و بدون خونريزي به نظام سلطنتي پايان دادند و معمر قذافي 27 ساله لقب رهبر انقلاب را برازنده خود ديد." آزادي، سوسياليسم، وحدت" نيز شعار ليبي تازه شد.
معمر قذافي، رهبر سابق ليبي
با برچيده شدن حكومت سلطنتي، پايگاههاي نظامي خارجي نيز بسته شدند و انقلابيون به سرعت از شركتهاي نفتي خواستار دريافت سهم بيشتري از درآمدها شدند.
با ثروت ناشي از نفت سيستم آموزش و پرورش تغيير كرد، مخارج آموزش كارگران و كارشناسان را دولت برعهده گرفت و سالانه صدها جوان ليبيايي براي تحصيلات عالي روانه دانشگاههاي برتر اروپا شدند.
سيستم آموزش تازه كمك كرد تا ليبيايي ها در عرض چند سال، استخراج نفت را نيز خود در دست بگيرند.
قذافي دلارهاي سبز حاصل طلاي سياه را نه تنها براي جاه طلبيهاي نظامي و بذل و بخششهاي سياست خارجي خود هزينه مي كرد كه چهره ليبي را نيز با سرعتي باور نكردني تغيير داد و دست به صنعتي كردن كشور زد.
در نتيجه همين سياستهاي اقتصادي بود كه در سالهاي اخير صادرات نفت تنها تشكيل دهنده 30 درصد درآمد ناخالص ملي كشور شده بود.
ليبي در سالهاي 2000 تا 2010 داراي رشد اقتصادي خيره كنندهاي بود. نظام بهداشتي و خدمات اجتماعي كه در ليبي به اجرا گذاشته شد در سراسر قاره سياه بي همتا بود.
در صحراهاي خشك و بي آب و علف، شهرهائي مدرن سر برآوردند. با استفاده از كارشناسان و شركتهاي غربي سيستم آبرساني بزرگي ايجاد شد كه آب از سفرههاي زير زميني صحراي بزرگ آفريقا استخراج و به شهرهاي ساحلي شمال كشور منتقل مي شد. قذافي، خود اين سيستم آبرساني را شگفتي هشتم جهان خواند.
آيا نتيجه پايان چهار دهه حكومت قذافي به شكوفايي اقتصادي، دموكراسي، عدالت اجتماعي و از اينها مهمتر امنيت خواهد انجاميد؟
بي سوادي اندك و سطح بهداشت در وضعيت خوبي قرار داشت. برخلاف كشورهاي همسايه و آفريقايي از كودكان گرسنه كه در خيابانها پرسه مي زنند، خبري نبود و چيزي در حدود يك ميليون كارگر خارجي نيز در اين كشور مشغول به كار بودند.
پرداخت حقوق بيكاري و ارائه وامهاي بانكي با سود نزديك به صفر درصد، براي بسياري از مردمان سراسر قاره آفريقا رويايي دور به شمار مي رفت.
قذافي نه تنها توانست قبايل قدرتمند، پر نفوذ و متعدد ليبي را متحد كند كه ليبي را پرچمدار وحدت قاره سياه كرد.
اينها مواردي هستند كه در تاريخ ليبي ثبت شده است. گرچه بسياري دوست دارند تنها به آينده بينديشند اما پرسش اصلي اين روزها آينده انقلاب ليبي است. آيا نتيجه پايان چهار دهه حكومت قذافي و فروريختن ديوارهاي "باب العزيزيه" به شكوفايي اقتصادي، دموكراسي، عدالت اجتماعي و از اينها مهمتر امنيت خواهد انجاميد؟ يا آنكه همچون تجربه برخي انقلاب ها و انقلابيون ناكام در دستيابي به اهداف خود مردم ليبي نيز روزي حسرت ثبات، امنيت و اقتصاد دوران قذافي را خواهند خورد؟ بي شك پاسخ به اين پرسش را بايد در تلاش حاكمان و مردمان امروزي ليبي در برقراري يك سيستم متناسب با مختصات خاص اين كشور قبيلهاي و پراكنده و البته گذشت زمان و در آينده جستجو كرد.
|