اخوان المسلمين به دنبال تقابل با ايران نيست

تاریخ ۰۷ آذر ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۰ | عنوان: مصر


خبرآنلاین- يكي از ويژگي هاي جريان اخوان المسلمين اينست كه با جمهوري اسلامي ايران در هيچ جا تضاد آراء و يا خصومتي ندارند. البته اين تمايل را ندارند كه الگو در نهضت هاي اسلامي الگوي ايران باشد

اولين انتخابات آزاد و شفاف بعد از بهار عربي ماه قبل در تونس برگزار شد و تونسي ها در فضايي آرام با آراء خود اكثريت را از آنِ حزب اسلامي النهضة كردند. تونس كه با خودسوزي جواني دستفروش به نام محمد بوزيزي خود نقطۀ آغازين انقلاب هاي عربي بود، بار ديگر با واگذاري اكثريت به اسلامگرايان، آغازگر جرياني شد كه شايد در آينده اي نه چندان دور، تكرار آن، شكل جديدي به ژئوپوليتيك منطقه و سكانداران آينده حكومت ها بدهد.
هرچند پيروزي اسلامگرايان تونسي با واكنش هاي ناخوشايندي روبرو شد، اما رفتار متين و متواضعانۀ راشد الغنوشي، رهبر كهنه كار النهضة كه همگان او را با همان خصوصيات اخلاقي مي شناسند و همچنين سخنانش طي مصاحبه هاي مختلف در باب مشي ميانه او و حزبش، خيلي زود بدبيني ها را به اميد تبديل و موج تبليغات منفي را خاموش كرد.
اسلامگرايان تونسي مي روند تا به زودي پست نخست وزيري در تونس را از آنِ خود كنند. با مشي معتدل الغنوشي، قطعاً رفتار سياسي اين جريان به دور از انديشه هاي بنيادگرايانه و افراطي خواهد بود كه رسانه ها در ابتدا در آن مي دميدند. بسياري از ناظران و كارشناسان بر اين اعتقادند كه تجربۀ تونس و پيروزي اسلامگرايان در آينده اي نه چندان دور بار ديگر در بهار عربي اتفاق خواهد افتاد و چه بسا اخوان المسلمين، مهمترين نهضت اسلامي با بيش از نيم قرن فعاليت، برندۀ انتخاباتي باشد كه مصر اين روزها خود را براي آن آماده مي كند.
به منظور بررسي پيروزي اسلامگرايان در انتخابات تونس و جايگاه آنان در دولت هاي جديد بعد از بهار عربي، كافه خبر، شنبه گذشته ميزبان حجت الاسلام و المسلمين سيد ابوالحسن نواب، رييس دانشگاه اديان و مذاهب قم و عضو جامعۀ روحانيون مبارز بود كه در ذيل مشروح آن را مي خوانيد.
تا قبل از پيروزي حزب النهضة در تونس، شايد كمتر كسي باور مي كرد كه اسلامگرايان برندۀ اولين انتخابات بعد از بهار عربي باشند. حال آنكه به عقيدۀ بسياري از ناظران غالبا مطالبات مردمي در انقلاب هاي عربي بيشتر ماهيت دمكراتيك داشت تا اسلامي. ارزيابي شما از قدرت گرفتن اسلامگرايان در دوران بعد از انقلاب هاي عربي چيست؟
اصولاً بين انقلاب ها در مغرب عربي و ساير كشورها مي توان تفاوتي قائل شد. جالب است بدانيد كه بيداري اسلامي از زمان بني عباس در مغرب عربي شروع شد. يعني در سال 170 هجري قمري، حكومت ادارسه كه حكومتي شيعي بود در مغرب عربي در مقابل بني عباس به پا خاست. اين مسئله بسيار مهمي است و بر اين واقعيت تأكيد دارد كه اين سرزمين آمادگي پذيرش واقعيات را از قرن دوم هجري قمري داشته است. البته بررسي تاريخ ادارسه مبحثي طولاني است كه به دليل ضيق وقت از آن چشم پوشي مي كنيم. اما در مجموع نهضت هاي شيعي صدر اسلام در مغرب عربي ريشه قوي داشته و اين تاريخچه همچنان در آنجا نمود بيروني دارد. تمام مغرب عربي و همه كشورهاي واقع در آن اعم از الجزاير، ليبي و مصر سابقۀ شيعي گري داشته اند. فاطميون قريب 260 سال در مصر حكومت كردند و در كشورهاي تونس، ليبي، الجزاير و مغرب حكومت هاي ادارسه و فاطميون قدرت را در دست داشتند.
نكتۀ مهم ديگر اينكه اين 5 كشورِ در حال انقلاب همه شيعي هستند. يعني سابقۀ شيعي غيرِدوازده امامي داشته اند. يمني ها زيدي هستند، بحريني ها شيعي و سه كشور ديگر شمال آفريقا اعم از مصر، تونس و ليبي نيز جزء كشورهايي بودند كه همانطور كه بدان اشاره كردم تحت حكومت حاكمان شيعي بودند. لذا مشاهده مي كنيد كه همۀ كشورهايي كه بهار عربي را تجربه مي كنند، سابقۀ شيعي گري دارند.
اما دربارۀ اين مسئله كه مطالبات مردم دمكراتيك است و نه اسلامي بايد بگويم كساني كه اين تحليل ها را دارند، خيلي عقب مانده هستند. چون از 100 سال قبل اولين نهضت مبارزاتي كه در جهان اسلام شروع به فعاليت كرد، همين اخوان المسلميني بود كه امروز 85 سال سابقۀ مبارزه دارد. سخنان حسن البناء، سيدقطب و ساير رهبران اخوان مبني بر رأي و حضور مردم همگي حكايت از همين مسئله دارد. قريب به 100 سال است كه اخوان المسلمين در جهان اهل سنت فعاليت فكري مي كند و در واقع با تكيۀ بر رأي و نظر مردم، حكام ظالم را به پذيرش رأي مردم دعوت مي كند. به عبارتي همزمان با نهضت مشروطه در ايران، مبارزه با محوريت رأي و نظر مردم در جهان اسلام در جريان بوده است.
لذا مشاهده مي كنيد زدودن استعمار و پاك كردن كشورها از لوث وجود نوكران استعمار قدمتي ديرينه دارد و افرادي كه بر اين باورند انقلاب هاي امروزي دمكراسي خواهي است و نه اسلام خواهي، دقيقا نقطه عدم درك واقعيات از سوي آنها در همين جاست. اين دسته تصور مي كنند، نسخۀ اسلام آمريكايي كه آنها مي شناسند، نسخۀ مورد قبول مردم است و نه نسخۀ مردمسالاري ديني به روايت اهل سنت.
متفكران جهان اسلام از جمله نظريات مرحوم غزالي، عبدو و رشيدرضا بر اين مسأله تأكيد دارد كه حاكم بايد منتخب مردم باشد و مردم بر سرِ آن توافق داشته باشند. امروز افرادي همچون قرضاوي نيز با تأكيد بر مفاهيمي همچون مردمسالاري ديني سعي دارند تا نظريات متفكران جهان اسلام و سنت را احياء كنند. بنابراين غرب اگر در ابتدا مطالبات مردم را دمكراتيك مي دانست و نه اسلامي امروز با پيروزي اسلامگرايان به اين واقعيت پي برده كه دمكراسي در جهان اسلام جدا از اسلام نيست. 85 سال است كه نسخه و الگويي كه اخوان المسلمين آن را مطرح مي كند، ريشه دارترين نحلۀ فكري عربي است.
به عبارتي شما اخوان المسلمين را پرچمدار مبارزات اسلامي مي دانيد.
ريشه دارترين نهضت در جهان اسلام اخوان المسلمين است كه در كشورهاي مختلف متناسب با موقعيت زماني و مكاني ريشه دوانده است. در تركيه نجم الدين اربكان و حزب عدالت و توسعه از بازماندگان اخوان المسلمين هستند، در فلسطين، حماس يكي از شاخه هاي اخوان المسلمين است. در پاكستان قاضي حسين احمد رهبر جماعت اسلامي اخوان المسلميني است. برهان الدين رباني، اخواني است. شهيد احمدشاه مسعود نيز اخواني بود و خود را مسلمانِ اخوانيِ تاجيكِ افغاني مي خواند.
در ساير كشورها اعم از سوريه، لبنان، اردن و .. نيز اخوان المسلمين حضور دارد. به عبارتي در كل جهان اسلام، جريان اسلامي غالب اخوان المسلمين است كه داراي ويژگي هاي مهمي نيز هست.
مباني فكري اخوان تا چه ميزان به الگوي ايران نزديك است؟
يكي از ويژگي هاي جريان اخوان المسلمين اينست كه با جمهوري اسلامي ايران در هيچ جا تضاد آراء و يا خصومتي ندارند. البته اين تمايل را ندارند كه الگو در نهضت هاي اسلامي الگوي ايران باشد، آنها الگوي خاص خود را دارند و با شيعه داراي مرزهايي نيز هستند. ولي حاضر نيستند الگو ايران باشد اما خواهان تضعيف ايران نيز نيستند. همه رهبران اخوان با جمهوري اسلامي ايران ارتباط خوبي داشته اند در همه مقاطع قبل و بعد از انقلاب. در هيچ مقطعي اخوان در تضاد با ايران نبوده است. راشد الغنوشي نيز رابطۀ بسيار صميمانه و دوستانه اي با ايران داشته است. در الگوي رفتاري همه جريان ها و احزاب وابسته به اخوان برخلاف تصورات، درگيري و تضاد با جمهوري اسلامي ايران وجود ندارد. البته تضاد آراء ميان الگوي اخوان المسلمين و مدل ايران وجود دارد كه مقام معظم رهبري نيز هوشمندانه بدان اشاره كرده اند. رهبري در كردستان فرمودند اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است و راشد الغنوشي نيز در تونس اعلام كرد كه ما با شيعه مشكل داريم چون به مقدسات ما اهانت مي كنند. به عبارتي تضادي كه الغنوشي به آن اشاره مي كند، مقام معظم رهبري نيز آن را پذيرفته اند.
گرايشات اخوان المسلمين سلفي است؟ آيا اين به معناي مشي افراطي اين جريان است؟
سلفي غالبا به معناي وهابي برداشت مي شود اما سلفي يعني بازگشت به سلف صالح و پيروي از نظريات اصحاب صدر اسلام. به تعبير امام يعني اسلام ناب بدون پيرايه. در عقايد سلفي دو ديدگاه وجود دارد؛ يكي سلفي تقريبي و ديگري ضدتقريبي. ضدتقريبي به معناي افراطي است. اما اخواني ها سلفي تقريبي هستند. حسن البناء نيز عضو شوراي تقريبي بود كه آيت الله بروجردي آن در مصر مشخص كرده بود.
وظيفۀ اين شورا چه بود؟
آيت الله بروجردي در مصر دارالتقريبي تأسيس كرده بودند كه شيخ محمدتقي قمي مسئول آن بودند. وظيفۀ اين شورا ايجاد نزديكي و قرابت ميان شيعه و سني بود.
لذا مشاهده مي كنيد كه جريان سني در جهان عرب، جريان سازماندهي شدۀ 85 ساله است و يك الگوست. بر همين اساس است كه امروز بسياري از روشنفكران جهان عرب بعد از انقلاب هاي عربي به دنبال الگويي اسلامي با رأي و نظرمردم در جهان عرب هستند حتي روشنفكران در عربستان سعودي نيز به تحقق اين مسئله در كشورشان مي انديشند. اين مسئله ريشه در رأي و نظر خلفاي راشدين نيز دارد. امام علي(ع) نيز فرمودند "لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بالوجود الناظر" يعني اگر مردم نبودند خلافت را نمي پذيرفتم. به عبارتي رأي، نظر و بيعت مردم در اسلام اصيل مسئله اي جاافتاده است. امروز نيز در جهان عرب همين انديشه وجود دارد.
آيا پيش بيني مي كنيد كه در مصر نيز اسلامگرايان قدرت را در دست گيرند؟
قطعا همين طور خواهد بود. از هم اكنون قابل پيش بيني است. حداقل رأي اخوان المسلمين كمتر از حزب راشد الغنوشي در تونس نخواهد بود. چون زمينۀ فكري مبارزه اسلامي در اين كشور وجود دارد. اخوان در طول تاريخ مبارزاتي اش، استقامت فوق العاده اي را از خود به نمايش گذاشته است. اعضاي آن زندان رفته اند، زجر كشيده اند و مشكلات زيادي را تحمل كرده اند. اميد 30 سالۀ آنها همواره در طول حكومت حاكمان جائر سركوب شده و آنها منتظر همين روزها بودند. دستگاههاي امنيتي مبارك همه تحركات اسلامگرايان را تحت كنترل خود داشت.
بنابراين شما اسلامگرايان را پيروز نهايي انقلاب هاي عربي مي دانيد؟
بله. به نظر من در هر يك از اين كشورهاي اسلامي اگر انتخاباتي برگزار بشود و تشكل هاي اسلامي كه توانسته باشند خود را به ثبت رسانده و به درجه اي از سازمان و ثبات رسانده باشند، قطعا در صورت برگزاري انتخابات پيروز نهايي ميدان خواهد بود. البته در كشورهايي همچون يمن، ليبي و عراق كه رهبران آنها اجازۀ رشد هيچ گروه اسلامي را ندادند، اين امر ميسر نيست. علي عبدالله صالح و قذافي هيچ تفاوتي با صدام نداشته و ندارند. كمااينكه در عراق نيز حزب الدعوة با پرداخت بهاي سنگين يعني 70 هزار شهيد بقاي سياسي خود را حفظ كند و امروز با همين مقاومت توانسته جايگاه خود را در صحنۀ سياسي عراق بيابد.
با توجه به واكنش هايي كه در اعتراض به روي كارآمدن اسلامگرايان در تونس وجود داشت، آيا راشد الغنوشي، چالشي در ائتلاف با ساير احزاب نخواهد داشت؟
خير. اصول اسلام خواهان، اصول سادگي است و اگر قدرت را در دست گيرند، جاذبۀ آنها بيشتر بر مردم آشكار خواهد شد. وقتي آنها قدرت را در دست گيرند، مشي مستبدانۀ سياسي نخواهند داشت و حتي يارگيري آنها نيز بيشتر مي شود. مثلا مدل تركيه را نگاه كنيد؛ حكومت اردوغان در اين چند سال رو به افول نبوده است و طي اين سالها مردم بيشتر موفقيت هاي عدالت و توسعه را درك كرده اند. جريان راشد الغنوشي نيز به مرور زمان جايگاه خود را در ميان مردم پيدا خواهد كرد و به موفقيت هايي نيز دست خواهد يافت.
اين فرضيه وجود دارد كه گروههاي اسلامگرا با در پيش گرفتن اسلامي ميانه و معتدل و مدلي شبيه تركيه، حكومتي سكولار تشكيل دهند. حتي گفته مي شود اخوان المسلمين مصر نيز با حزب جديد "آزادي و عدالت" وارد عرصۀ انتخابات خواهد شد. ارزيابي شما از اين قرائت چيست؟
بله. اخوان نيز با همين حزب وارد ميدان رقابت خواهد شد. مگر در تركيه حزب رفاه و فصيلت نجم الدين اربكان، نام اخوان را با خود حمل مي كرد؟ اخوان المسلمين مصر نيز با همين حزب جديد وارد ميدان خواهد شد. هواداران منتسب به جريان اخواني با هر اسمي و هر شكلي در رده هاي اول نتايج انتخابات مصر قرار خواهند گرفت. اما در هر كشوري احزاب اسلامگرا مدل خاص خود را خواهند داشت.
در صورت پذيرش اين مسئله نوع تعامل اخوان با ارتش چگونه خواهد بود؟
ارتش مصر كه قدرتمندتر از ارتش تركيه نيست. ارتش مصر جايگاه خود را از آزاديخواهي و مبارزه با اسراييل بدست آورده است. به نظر نمي رسد پارادوكسي ميان اين دو به وجود بيايد. ارتش رأي مردم را مي پذيرد كمااينكه مصر بهاي زيادي براي آزادي پرداخته اند.
با اين اوصاف با قدرت گرفتن اسلامگرايان، رابطۀ مصر و اسراييل چگونه خواهد بود؟
دقيقا همين مشكل است كه تثبيت حكومت مصر را به تأخير انداخته است. همين دست به دست شدن ها توسط آمريكا سبب تأخير در ثبات دولت شده است. قطعا در اين بين اختلافاتي ميان دو كشور حادث خواهد شد و ترس قدرت هاي فرامنطقه اي نيز از همين است.
در آن صورت آيا ارتش نقش بازدارنده را در مقابل گرايشات ضداسراييلي ايفا خواهد كرد؟
بعيد است كه ارتش بتواند جلوي گرايشات مردمي را بگيرد. اصولا در مدل اسلام سياسي اخواني كه در منطقه نيز نمونه هايي از آن وجود دارد، اخواني ها داراي اصولي هستند از جمله اينكه با آمريكا كنار نمي آيند، رژيم صهيونيستي را نمي پذيرند و ازحكومتهاي خودكامه عربي حمايت نمي كنند. با كليت جمهوري اسلامي ايران مخالفتي ندارند اما رهبري جهان اهل سنت را نيز به ايران نمي دهند.
واكنش هاي منفي در اروپا متعاقب قدرت گرفتن اسلامگرايان در تونس به دليل نزديكي جغرافيايي است و يا اصولا اسلامگرايان مي توانند تهديدي براي اروپا باشند؟
بيداري اسلامي ثابت كرده است كه براي آمريكا نيز تهديد است. كمااينكه طي دو ماه اخير شاهد گسترش جنبش ضدوال استريت در شهرهاي مختلف آمريكا بوده ايم. اصولا بيداري اسلامي خطري جدي براي استبداد و ديكتاتوري در جهان و تكصدايي در عالم است. بيداري اسلامي حتي بر روسيه و چين نيز تأثير گذاشته است و اين يعني هويت بخشي جديد به اين دو كشور. موضع گيري هاي اين دو كشور و باقي ماندن در كنار بشار اسد به خوبي گوياي اين واقعيت است. شرق بار ديگر در مقابل غرب در حال بازيابي هويت خود است. بيداري اسلامي ژئوپوليتيك جهان را به هم زده است. اين مسئله چين و روسيه را نيز تحت تأثير قرار داده است و آنها با ورود به بحران هاي منطقه در حال ايفاي نقش هستند. امتداد بيداري اسلامي مسائل جهان را نيز دگرگون خواهد كرد. كشورهاي صنعتي و توسعه يافته زماني خود را آقاي جهان و دنيا را تحت مديريت خود مي دانستند. اما امروز همين جهان سوم در حال رهايي از زير يوغ آنهاست. بيداري اسلامي درس بزرگي به جهان داده و در واقع با شعار مبارزه با استبداد و استعمار در حال تغيير ژئوپوليتيك منطقه است.
اين مسئله مي تواند براي ايران يك پيروزي باشد؟
پيروزي در جهت كلي بله. ما از اول مي گفتيم با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، قطب بندي سياسي در جهان تغيير مي كند. آمريكا در مقابل خود قطبي خود مي ديد به نام شوروي. اما الان قطب مردمسالاري در دنيا ايجاد شده است. ايران يكي از صداهاي بلند در اين جريان بوده است. مردمسالاري در هرجا بروز و ظهور كند به نفع ايران است؛ از شرق گرفته تا غرب، از كشورهاي غيرمسلمان گرفته تا مسلمان. جنوب آمريكا شامل كشورهاي غيرمسلمان است، اما در صورتي كه مردمسالاري در آن تقويت شود در آنجا نيز به نفع ايران است. حرف هاي امام در خصوص حقوق مستضعفين جهان بايد بازخواني شود. قطبي در جهان ايجاد شده به نام مردمسالاري. مفاهيمي همچون امپرياليسم، قدرت برتر و زور در حال كمرنگ شدن است.
با اين اوصاف تبليغات رواني كه طي ماههاي اخير عليه ايران به راه افتاده نمي تواند ابزاري براي ضربه زدن به ايران و گسترش همين ايدئولوژي باشد؟
غرب 33 سال است كه تنها هدفش ضربه زدن به ايران است و اصلا هم از اين فكر بيرون نمي آيد. اما هزينه- فرصت اين مسئله همواره غرب را به صورت منفعل در مقابل ما نگه داشته است. الان هم مشكل همين است. اما بعد از صحبت هاي مقام معظم رهبري غرب كمي عقب نشيني كرده است.
حتي جوسازي هاي آمريكا عليه سپاه قدس ايران نيز در همين راستا بود. اما آمريكا بايد نگاهي به روز قدس در ايران بيندازد و اين واقعيت را درك كند كه سپاه قدس در ايران 70 ميليون نفر است و در واقع اين سپاه قدس نماد 70 ميليون جمعيت ايران است. همۀ مردم در روز قدس به خيابان مي آيد و اگر آمريكا مي خواهد به سپاه قدس ضربه بزند، بايد بداند كه به 70 ميليون دارد ضربه مي زند.
مطالبات مردمي در سوريه را نبايد بيداري اسلامي خواند؟
خير. در اينكه حكومت سوريه ساختاري امنيتي دارد، شكي نيست. در اين مسئله نيز شكي نيست كه همگان خواستار رعايت حقوق مردم در اين كشور هستند. اما نهضت هاي امروزي دو شاخصه دارند و آن جهت گيري در مقابل اسراييل و آمريكاست. يعني ويژگي نهضت ها بايد اين باشد كه در مقابل آمريكا باشد و اين در نهضت سوريه وجود ندارد. دفاع از حقوق مسلمين، مبارزه با آمريكا و اسراييل، وحدت بخشي به مسلمانان و كوتاه كردن دست استعمارگران از مهمترين ويژگي هاي بيداري اسلامي است. در غير اين صورت تحريك بيگانه است.
اما سوري ها داراي چنين گرايشاتي هستند.
بله. در مجموع همين طور است اما امروز با پشتوانۀ آمريكا و اسراييل، برخي قصد ناامن كردن سوريه را دارند. الان هم معلوم نيست كه چند درصد از مردم سوريه مخالف حكومت بشار اسد هستند. قطعا به 50 درصد هم نمي رسد.
چقدر بايد به آمارهاي ارائه شده در خصوص كشته شدگان در سوريه اعتماد كرد؟
كشته شدگان از هر دو طرف بوده اند. مثلا در يك عمليات تروريستي، در حدود 200 نفر از نظاميان سوريه كشته شدند. البته واردات اسلحه در سوريه را نبايد از نظر دور داشت. سوريه ويژگي نهضت هاي مردمي در كشورهايي كه بهار عربي را تجربه كردند، ندارد. مبارزان، گروه مسلحي هستند كه با اسلحه وارداتي از لبنان، اردن، عربستان، تركيه و عراق در حال جنگيدن با حكومت هستند.
نوع تعامل كشورهاي منطقه با اسراييل در صورت قدرت گرفتن اسلامگرايان چگونه خواهد بود؟
اسراييل رو به زوال مي رود. اما زمان آن را نمي توان پيش بيني كرد. قدرت آمريكا در جهان در حال تضعيف است. اسراييل دنباله روي آمريكاست. چون هويت مستقلي از خود ندارد. اگر جنگ هاي اسراييل و جهان عرب را بررسي كنيد مي بينيد كه هروقت اسراييل در حال ضربه خوردن بود، آمريكا با قدرت نظامي، سياسي و ديپلماتيك به نجات آن مي آمد.
آينده خاورميانه با قدرت گرفتن گروههاي اسلامگرا را چگونه پيش بيني مي كنيد؟
به نظر من جريان كلي نهضت اسلامي امام رو به تقويت است و بيداري اسلامي به معناي واقعي در همۀ كشورهاي اسلامي اتفاق خواهد افتاد. در مقابل كشورها نيز بايد مشي خود را تغيير بدهند و حرف مردم را بپذيرند. به نظر من در آينده شاهد گسترش مردمسالاري در خاورميانه خواهيم بود. آيندۀ خيلي روشني پيش روي اسلامگرايان است.



نوشته‌ای از موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران - آفریقا و ایران
http://www.afran.ir

نشانی این صفحه :
http://www.afran.ir/modules/news/article.php?storyid=69743