اشتباهات چهارگانه ديكتاتورها

تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۶:۵۲ | عنوان: شمال آفريقا


اين روزها كه خورشيد ديكتاتورهاي منطقه يكي پس از ديگري غروب مي‌كند و نظام‌هاي خودكامه‌ي آنها به زباله‌دان تاريخ مي‌پيوندد، انتظار مي‌رود كه همتاهاي آنها در ديگر كشورهاي عربي به خود بيايند و سرنوشت شوم و تلخ بن‌علي‌ها، مبارك‌ها و قذافي‌ها را آيينه عبرت خويش سازند و بدانند كه پايان خودكامگي و ستم چيزي جز نابودي و فروپاشي نيست.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روزنامه‌ي اماراتي البيان، در تحليلي تحت عنوان " اشتباهات چهارگانه حكام" آورده است:

«اگر صدام، رئيس جمهوري سابق عراق از سرنوشت ملك فاروق، پادشاه مصر درس عبرت مي‌گرفت، يقينا آنچه كه با آن مواجه شد، به سرش نمي‌آمد. اگر زين‌العابدين بن علي، رئيس جمهوري مخلوع تونس از وضعيت صدام عبرت مي‌گرفت به سرنوشت امروزش دچار نمي‌شد. اگر حسني مبارك، رئيس جمهوري سابق مصر با ديدن عاقبت بن علي اشتباهات وي را تكرار نمي‌كرد، به عاقبتي همانند همتاي تونسي‌اش دچار نمي‌شد و نهايتا اگر معمر قذافي،‌ رهبر فراري ليبي از سرنوشت اين رهبران سرنگون شده درس مي‌گرفت، امروز به اين حال و روز نمي‌افتاد.

با مقدمه‌اي كه گفته شد، ‌اين سوال مطرح است كه آيا سران كشورهايي كه انقلاب به پشت در كاخ‌هايشان رسيده از سرنوشت همتايان خود درس عبرت خواهند گرفت يا منتظر مي‌مانند كه با همان تجربه ذلت‌بار روبرو شوند؟

در واقع بايد گفت اين مساله نيازي به تحليل و بررسي موشكافانه ندارد و پاسخ آن مثل روز روشن است. تغيير ايجاد مي‌شود و هيچ راه فراري وجود ندارد، چه ما بخواهيم و چه نخواهيم آنچه كه مهم است اين است كه نبايد وقت را از دست داد و هرچه زودتر بايد به خواسته‌هاي ملت تن داد.

بيشتر نظام‌هايي كه سرنگون شده‌اند يا در آستانه سرنگوني هستند، همان نظام‌هايي هستند كه در طول حكمراني‌شان، بين خود و ملت ديواري آهني كشيده‌اند؛ ديوارهايي كه به هيچ وجه راه نفوذ به آن‌ها وجود ندارد. حكومت‌هايي كه در مدت زمام‌داري خويش اشتباهاتي مرتكب شده‌اند و اين اشتباهات اندك اندك در ديوار فولادي ديكتاتورهاي خودكامه شكافي ايجاد كرد و چيزي نگذشت كه اين ديوار در برابر جريان جديدي كه از اعماق وجود ملت‌هاي عرب بر خواسته بود، فرو ريخت.

سئوال اينجاست كه اين نظام‌هاي ديكتاتوري چگونه مي‌توانند بيشتر از اين پايداري كنند در حالي كه حتي پشتوانه‌هاي اندك داخلي و حاميان بزرگ خارجي خود را نيز از دست داده‌اند.

بزرگترين اشتباه اين نظام‌ها اين است كه افرادي منفعت‌طلب را گرد خود جمع كرده‌اند؛ افرادي كه واقعيت را وارونه به اطلاع حاكمانشان مي‌رسانند.

همه حرف اين منفعت‌طلب‌ها در اين خلاصه مي‌شود: "همه چيز بر وفق مراد است قربان، ملت شما را با ‌٩٩/٩٩ درصد انتخاب كرده، هميشه دعاگوي شما است و آرزوي طول عمر را براي جنابعالي دارد، ملت همه چيز دارد كه بخورد و در سايه حاكميت عادلانه شما هيچ چيز كم ندارد ..."

حاكم خودكامه نيز با اينكه مي‌داند واقعيت غير از اين است اما تحمل شنيدن هيچ صداي مخالفي را ندارد و اين افراد نيز در واقع چيزي بر خلاف آنچه كه حاكمان زورگو مي‌خواهند به آنها عرضه نمي‌كنند.

با وجود پارلمان، مجلس ملي و كنفرانس‌هايي كه به شكلي تقريبا قانوني تشكيل و برگزار مي‌شوند اما اين مجالس بعد از اينكه آلوده به فساد مي‌شوند، ديگر خواسته‌ي كساني كه آنها را برگزيده‌اند، بيان نمي‌كنند.

اشتباه دوم اين است كه اين رهبران خودكامه باور كرده‌اند، خداوند آنها را برگزيده است و آنها بر ديگران برتري دارند و حاكميت آنها به خواست خدا ادامه پيدا خواهد كرد اما هيچ‌گاه اين مساله را تصور نكرده‌اند كه ملت‌هاي آنها در لايه‌هاي دروني جامعه قدرتي بسيار عظيم دارند كه مي‌تواند منفجر شود و نظام آنها را زيرو رو كند. آنها نمي‌دانند همانگونه كه كسي نمي‌تواند براي هميشه زنده بماند، حكومت نيز براي هميشه در دست يك فرد باقي نخواهد ماند.

بد نيست به اين نكته اشاره كنيم كه بنا به ميل جاودانگي كه در ذهن ناخودآگاه بشريت است، رهبراني كه طي چند ماه گذشته سقوط كرده‌اند و آنهايي را كه طي ماه‌ها يا سال‌هاي آينده به آنها مي‌پيوندند، به اين باور رسانده است كه بايد تا آخرين قطره خون بجنگند و در مقابل ملت خود بايستند، حتي اگر تمام نشانه‌ها حاكي از پايان بازي باشد و آنها بدانند كه كارشان تمام شده است.

اما سومين اشتباه روساي خودكامه اين است كه آنها نه تنها از اوضاع عادي و مسائل روزمره مردم فاصله مي‌گيرند بلكه حتي خود را از تحولات سياسي، اجتماعي و علمي بشريت نيز جدا مي‌كنند.

جهان امروز جهان تكنولوژي و فناوري است، جهاني كه دانشمندان فيزيك، شيمي و ديگر علوم گوناگون آن را اداره مي‌كنند واين همان چيزي است كه رهبران خودكامه آن را نمي‌فهمند.

جهان امروز، جهان جوانان و نسل جديد است، نسل‌ فيس بوك و تويتر، همين جواناني كه زين العابدين، مبارك و قذافي را از اريكه قدرت به زير كشيدند.

عجيب است كه ملت‌هاي عرب چگونه در اين مدت طولاني توانسته‌اند، نظام‌هاي خودكامه‌اي را كه از مدت‌ها قبل مشروعيت خود را از دست داده‌اند، تحمل كنند.

و بالاخره اشتباه چهارم اين است كه آنها بازخواست و قضاوت آيندگان را فراموش كرده‌اند.

اگر اين حاكمان يك نظام دموكراتيك را از خود به ارث مي‌گذاشتند، يقينا نام آنها در كتاب تاريخ براي هميشه ثبت مي‌شد.

اگر اين حاكمان به محض اينكه حكومت را به دست گرفتند با الگو گرفتن از كشورهاي دموكراتيك، انتخابات آزاد برگزار مي‌كردند و شيوه‌اي ديگر براي حكومت خود در پيش مي‌گرفتند، مطمئنا نه تنها در مقام خود باقي مي‌ماندند بلكه مي‌توانستند حكومت را براي فرزندان خود نيز به ارث بگذارند.

اما امروز آنها همه چيز را به باد دادند، خودشان، گذاشته‌شان، آينده فرزندان و دارايي‌شان و همه آن چه را سالها ساخته و به آن دل بسته بودند و ‌اكنون نيز در انتظار رحمت دادگاه‌هاي مردمي و رأفت و عطوفت ملت‌هاي خود هستند تا در سمت‌هاي جديدشان يعني مجرم، دزد و قاتل به آنها ترحم ‌كنند و از همه بدتر اينكه، تمام نشانه‌ها و آثاري كه از خود به جاي گذاشته‌ بودند، توسط ملت‌هايشان به زباله دادن تاريخ انداخته مي‌شود.»



نوشته‌ای از موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران - آفریقا و ایران
http://www.afran.ir

نشانی این صفحه :
http://www.afran.ir/modules/news/article.php?storyid=63362